خطا! ورودی را کنترل کنید
خطا! ورودی را کنترل کنید
ورود خودکار ؟
اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمیشود، اینجا را کلیک کنید.
اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمیشود، اینجا را کلیک کنید.
انجمن گفتگو استارتاپ و کار آفرینی
شما در حال مشاهده انجمن گفتگو استارتاپ های ایران هستید، این انجمن با هدف ایجاد بستر گفتگو پیرامون موضوعات حوزه کارآفرینی و کسب و کار های نوپا ایجاد شده است. با عضویت در این انجمن می توانید با اعضای اکوسیستم کارآفرینی کشور در ارتباط باشید.
این انجمن همچنین مرجع کاملی از شتاب دهنده ها، مراکز رشد و پارک های علم و فناوری، استارتاپ ها، اسامی منتور ها، سرمایه گذاران و فعالان کارآفرینی کشور را گرداوری نموده است.
ما به شما این اطمینان را می دهیم که با جستجو در این انجمن بتوانید هر موضوعی را در رابطه با استارتاپ ها پیدا کنید. کارشناسان ما نیز بطور 24 ساعته پاسخگوی سوالات شما خواهند بود.
کارآفرینی، تأسیس کسب و کار شخصی، رئیس خود بودن، کسب درآمد میلیونی و فوری، بازنشستگی در جوانی، لَمدادن در ویلای شخصی و مسافرت به دور دنیا و …؛ تبلیغات وسوسهکنندهی زیادی درمورد اینها وجود دارد، اما واقعیت چیز دیگری است. نود درصد کسب و کارها پس از پنج سال ورشکست شده و از صحنهی بازار محو میشوند. اما کسی درمورد آنها چیزی نمینویسد. برعکس، درمورد معدود کارآفرینان موفق هزاران صفحه مطلب نوشته میشود و برخی از آنها به شهرت افسانهای میرسند. حتی ممکن است مردمِ بیپولی که کارآفرینان را تقدیس میکنند، آنها را باوجود بیسوادی مطلقشان در علم سیاست، به ریاست جمهوری قدرتمندترین کشور دنیا انتخاب کنند! این تبلیغات رنگارنگ و افسانههای مربوط به کارآفرینانی که از هیچ به همهچیز رسیدهاند، ممکن است شما را وسوسه کند. ممکن است فکر کنید باید با رهاکردن کار فعلی خود، وام گرفتن و رفتن زیر بار قرض فامیل و دوستان، کسب و کار خودتان را راهاندازی کنید تا در اسرع وقت به باشگاه کارآفرینان موفق ملحق شوید. اگر چنین قصدی دارید، لطفا چند دقیقه دست نگه دارید و این مقاله را تا آخر بخوانید تا بدانید که آیا اصلا اهل این کار هستید یا خیر؟ کارآفرینان موفق؛ موجوداتی خاص یا معمولی؟ در نگاه اول، کارآفرینان موفق چیز خاصی ندارند که آنها را از دیگران متمایز کند، جز پول. هرجور آدمی را میتوان در میان آنها یافت: پیر یا جوان، تحصیلکرده یا بیسواد، مرد یا زن، اجتماعی و برونگرا یا خجالتی و گوشهگیر، خلاق یا بدون خلاقیت و … . اما این نباید شما را گول بزند. از نگاهی دیگر، آنها واقعا آدمهای خاصی هستند و با سایر افراد متفاوتاند. این ویژگیها باعث شده است آنها در جمعِ معدود کارآفرینان موفق قرار بگیرند. نقش سن و سال و اهمیت زمان سنجی بررسی زندگی کارآفرینان موفق نشان میدهد که این باور رایج که «برای تبدیلشدن به یک کارآفرین موفق حتما باید از جوانی شروع کنید» صحت ندارد. تحقیقات نشان میدهد که بسیاری از کارآفرینان موفق کار خود را از میانسالی یا سنین بالاتر آغاز کردهاند. بیشترِ آنها مهارتهای لازم برای کارآفرینی را از کارکردن برای دیگران بهدست آوردهاند؛ به همین دلیل وقتی در سنین بالاتر کار خود را آغاز کردهاند از تجربهی آن سالها بهره بردهاند. همین تجربهاندوزی، آنها را نسبتبه افراد جوان و بیتجربه، در موقعیت بهتری قرار داده و موفقترشان کرده است. ازطرفدیگر، کارآفرینانی هم بودهاند که در سنین جوانی به موفقیت رسیدهاند. ارزیابی کلی درمورد نسبت سن و سالِ آغاز کسب و کار در میان کارآفرینان موفق، نشانگر آن است که عاملی مهمتر در موفقیت آنان مؤثر بوده است: زمانسنجی. پروفسور مارلین دیویدسون، استاد روانشناسی مدیریتی در دانشکدهی بازرگانی منچستر در این زمینه میگوید: «برای رسیدن به موفقیت، زمانسنجبودنِ ما مهمتر از آن است که کارمان را در چه سنی شروع میکنیم: اینکه در چه صحنهای از زندگی هستید، خیلی مهمتر از این است که درحالحاضر چند سال دارید. من فکر میکنم هرکس میتواند در هر سنی، کارآفرینی موفق باشد.» پس تا اینجا مشکلی برای موفقیت در کارآفرینی وجود ندارد، چون سن و سال عامل تعیینکنندهای نیست. زمانسنجی شما برای شروع کسبوکار مهمتر از سن و سال شماست. نقش ایدهی کسبوکار «کارآفرین موفق میتواند به چیزی نگاه کند و در آن فرصتی ببیند، چیزی که من یا شما بهطور عادی صرفا از کنار آن میگذریم. از نظر من این واقعا اعجابآور است.» کالین گری بسیاری از افرادِ مایل به کارآفرینی از نداشتن ایدهی خوب در عذاباند. بررسیها نشان داده است که بیشترِ کارآفرینان بهدنبال خلق چیزی بودهاند که در زندگیشان به آن نیاز داشتهاند. چند سال پیش دو برادر جوان ایرانی که عاشق عکاسی بودند، پولهایشان را جمع کردند تا یک دوربین دیجیتال بخرند. اما هرچه در اینترنت جستوجو کردند نتوانستند اطلاعات لازم برای خرید دوربین دلخواهشان را پیدا کنند. آنها برای تهیهی وسیلهی موردنیاز خود زحمت زیادی کشیدند. این مسئله باعث شد متوجه یک جای خالی شوند و تصمیم بگیرند آن را پر کنند. چنین بود که «دیجی کالا» را راهاندازی کردند. این وبسایت درحالحاضر به یکی از غولهای کسبوکار آنلاین در ایران تبدیل شده و حتی به شهرت جهانی رسیده است، بهطوری که مجلات معروفی مثل فوربز به آن پرداختهاند. (اصل گزارش مجلهی فوربز درمورد دیجی کالا را در اینجا بخوانید.) برخی افراد، سرگرمی خود را به کسبوکاری موفق تبدیل کردهاند. اما کارآفرینانی نیز بودهاند که هرگز ایدهای از خودشان نداشتهاند. آنها صرفا پیگیر ایدهای شدند که در جایی دیگر امتحان خود را پس داده بود، و موفق هم شدند. پس نیازی نیست ایدهی خارقالعادهای داشته باشید، بلکه باید بتوانید فرصتی را تشخیص داده و آن را به موفقیت تجاری برسانید. «برای اینکه کارآفرین موفقی باشید، لازم نیست چرخ را دوباره اختراع کنید. عامل برانگیزانندهی اغلب مردم صرفا بهدستآوردن پول است. راز کار در این است که بتوانیم خلائی را در بازار تشخیص داده و سپس آن را پر کنیم.» رُز تیلور، روانشناس بازرگانی برای کارآفرینی لازم نیست ایدهی خارقالعادهای داشته باشید، بلکه کافی است نیازی را تشخیص بدهید و آن را رفع کنید. نقش سرمایهی اولیه یکی از مشکلات عمدهی بسیاری از افراد برای شروع کسب و کار شخصی، نداشتن سرمایهی اولیه است. این اصلیترین توجیهِ بسیاری از افرادی است که علیرغم تمایل به آغاز کسب و کار شخصی، از آن منصرف میشوند. توانایی تأمین سرمایه و منابع مالی یکی از مشخصههای اصلی کارآفرینان موفق است. آنها به راز درخواستکردن و کمکگرفتن از دیگران پی بردهاند. آنها میتوانند روابط (سالم، مشروع و قانونی) و اعتماد لازم برای دریافت وام و سرمایه را ایجاد کنند. درنهایت، افراد ریسکپذیری هستند، اما ریسکپذیریشان محدودهی کنترلشدهای دارد. آنها با نشاندادن مسئولیتپذیری خود و جلب اعتماد دیگران سعی میکنند بقیه را هم در ریسک خود سهیم کنند. توانایی جلب اعتماد دیگران برای سرمایهگذاری، ویژگی بارز کارآفرینان موفق است. نقش تحصیلات «تجربهی من نشانم داده موفقیت کسانی که بهطور استثنایی در کسبوکار موفقاند، بهخاطر دانستههایشان نیست، بلکه بهدلیل نیاز سیریناپذیرشان به بیشتردانستن است.» مایکل گربر، نویسندهی کتاب افسانهی کارآفرینی تعداد کارآفرینان موفقی که تحصیلات ناچیزی داشتهاند، آنقدر زیاد است که حتی برخی، تحصیلات را مانعی در راه کارآفرینی دانستهاند. رابرت کیوساکی، نویسندهی کتاب پدر پولدار پدر بیپول، در جملهی طنزآمیزی میگوید: «دانشآموزان ممتاز برای دانشآموزان ضعیف کار میکنند و دانشآموزان متوسط برای دولت کار میکنند.» اما حقیقت این است که موفقیتِ افرادِ فاقد تحصیلات عالی در کسب و کار، دلایل زیادی دارد. آنها چون بدون مدارک تحصیلی نمیتوانند در مشاغلی مانند حسابداری، وکالت، پزشکی یا سایر مشاغل کارمندی وارد شوند، بیشتر از افراد تحصیلکرده در پی کارهای آزاد و کسب و کار شخصی میروند. ازطرفدیگر چون در مدرسه فرصت اثبات تواناییهای خود را نداشتهاند، بعدها برای اینکه آن را در زندگی ثابت کنند، در کسبوکار شخصی انگیزه، اراده و پشتکار بیشتری از خود نشان میدهند. نکتهی دیگری هم هست: لازمهی موفقیت در کارآفرینی، داشتن مهارتهایی است که هرگز در مدرسه و دانشگاه آموخته نمیشود. «کارآفرینان موفق مایلاند از سایر مردم درخشانتر باشند و معمولا در زمینهی مهارتهای ارتباط اجتماعی، بهطور خاص، تبحر خوبی دارند. نکتهی مهم در تبدیلشدن به فردی کارآفرین، برخورداری از مهارت گفتوگو با مردم و ایجاد ارتباط با آنهاست، یعنی اینکه افراد بتوانند مهمبودن ایدهشان را به مردم بقبولانند. اغلب میبینید که بسیاری از کارآفرینان موفق از حمایتِ تیمی وفادار برخوردارند.» کالین گری مهمتر از داشتن تحصیلات، اشتیاق به یادگیری، داشتن مهارتهای ارتباطی و ایجاد صمیمیت و اعتماد در دیگران است. نقش ریسکپذیری و اهمیت آن تصور مرسوم از کارآفرین موفق کسی است که مشتاقانه هر نوع ریسکی را میپذیرد تا کار ثابتِ خود را رها کند و بهدنبال رؤیای کارآفرینی برود. اما این تصور همیشه درست نیست. بسیاری از کارآفرینان موفق، کسبوکار شخصی خود را زمانی شروع کردهاند که شغل ثابت داشتهاند و بعد از اطمینان از نتیجهبخشبودن ایدهی خود، کار ثابتشان را رها کردهاند. باوجوداینکه کارآفرینانی هستند که ریسکهای بزرگی کرده و میکنند، همه مجبور نیستند چنین کنند. «شما الزاما نباید بدون چتر نجات از پرتگاه بپرید، بلکه میتوانید بهطور تدریجی درخصوص ایدهی خود برنامه ریزی کنید و بهتدریج از شرکتِ محل کارتان بیرون بیایید. لازم نیست متحمل هیچ ریسک دیوانهواری شوید.» رُز تیلور کارآفرینان موفق کار خود را از همان ابتدا با برنامهریزی و حسابوکتاب آغاز میکنند و بیشترِ آنها صرفا با انجام کار موردعلاقهشان وارد عرصهی کارآفرینی میشوند. آنها هرگز مجبور نیستند بهطور ناگهانی به عرصهای ناشناخته پا بگذارند. نیازی به ریسکپذیریِ زیاد ندارید، بلکه میتوانید بهمرور و با ریسک کنترلشده، کسبوکار خود را توسعه دهید. نقش انگیزه پاسخ اولیه به اینکه «چه چیزی افراد را بهسوی کارآفرینی سوق میدهد؟» این است: بهدستآوردن مقدار انبوهی پول. اما بررسی زندگی کارآفرینان موفق گویای آن است که در بسیاری از موارد، پول فقط بخشی از پاسخ است و در برخی موارد پاسخی کاملا اشتباه است. برخی از آنها صرفا میخواهند به دیگران ثابت کنند که قدرت انجام کارهای بزرگ را دارند. مثلا کارآفرین بزرگی هست که هر روز با هلیکوپتر به محل کار خود میرود. او میگوید مصمم بوده به معلمش ثابت کند که اشتباه میکرده است. منظورش زمانی است که معلم به او گفته بود باید مدرسه را ترک کند چون استحقاق دریافت مدرک سیکل را ندارد. بیشترِ کارآفرینانِ موفق بهدلیل خودباوری و میل به شکوفایی تواناییهای درونیشان برانگیخته میشوند، اما در تعداد کمتری نیز ترس از شکست، محرک اولیه بوده است. در نگاهی کلی، پول محرک اصلی کارآفرینان نیست. آنها بیشتر بهدلیل علاقه به مسلط بودن، کسب استقلال بیشتر، انجام کارهای موردعلاقهی خود و زدن برچسب شخصی خود روی آنها، برانگیخته میشوند. پول معمولا عامل ثانویه است. آنها دقیقا روی چیزی انگشت میگذارند که در وجودشان ایجاد انگیزه میکند؛ یعنی علایقشان. اگر به کاری که میکنید علاقه داشته باشید و در برابرش احساسات بهخرج بدهید، احتمال دستیابی شما به موفقیت بیشتر خواهد بود. همین احساسات است که باعث پایداری و استقامت شما در روزهای سخت و شبهای تاریک و طولانی میشود. انگیزهی بیشتر کارآفرینان موفق، برخاسته از میل به پیگیری علایق و شکوفایی تواناییهای درونی است. نقش نوع نگرش به کار در تبدیلشدن به کارآفرینی موفق، «نگرش» حرف اصلی را میزند، یعنی علاقه، احساسات و باور کلی به هدفی که میخواهید به آن دست پیدا کنید. اگر خودتان به کارهایتان صد درصد باور نداشته باشید، هرگز نخواهید توانست سرمایهگذاران، مشتریان، کارمندان، شرکا و سایرین را به باور آن متقاعد کنید. کارآفرینان موفق شکست را نوعی فرصت میبینند نه فاجعه. آنها در صورت شکست، همهچیز را از نو آغاز میکنند. آنها به شکستها اهمیت چندانی نمیدهند، بلکه از آن میآموزند و اجازه نمیدهند که آنها را از ادامهی راه باز دارد. برخلاف سایر مردم، کارآفرینان حتی از موفقیتهایشان نیز درس میگیرند. آنها، هم شکستهای خود را تحلیل میکنند و هم موفقیتهایشان را. آنها اهل تسلیم و کنارکشیدن نیستند. آنها جسارت این را دارند که بیشتر روی نکات مثبت تأکید کنند تا نکات منفی. آنها خوشبیناند و تفکر مثبت و امیدوارانه دارند. آنها آنقدر خوشبیناند که همیشه راهی برای حل مشکلات مییابند. آنها بر این باورند که «من میتوانم از پس این کار بربیایم، میتوانم این مسئله را حل کنم، میتوانم کاری کنم که این اتفاق بیفتد». آنها فرصتهای احتمالی را میبینند و بیشترین بهره را از آنها میبرند. آنها وقتی به نادرستیِ ایدهای پی میبرند، از آن دست میکشند، چون ترسی از شروع دوباره ندارند. کارآفرینی، کارِ کیست؟ آیا شما هم میتوانید کارآفرینی موفق باشید؟ اگر دارای ویژگیهایی باشید که در این مقاله برای کارآفرینان موفق برشمردیم، یا آنها را در خودتان بهوجود بیاورید، شما هم میتوانید کارآفرین موفقی باشید. اگر نگرش کارآفرینانه داشته و با تمام وجود به هدف خود متعهد باشید، هیچ تردیدی در موفقیت شما وجود نخواهد داشت. همهی ما بیش از آنکه تصور میکنیم، توانایی و خلاقیت داریم و با استفاده از آنها میتوانیم کارآفرینی موفق باشیم، بهشرط اینکه نگرشی مثبت داشته باشیم و توجه خود را بر هدف متمرکز کنیم نه بر موانع. باید حاضر باشیم دست به ریسکهای حسابشده بزنیم. باید جسارت این را داشته باشیم که از قالبهای مرسوم خارج شویم و از الگوهایی که بیشترِ مردم، ناخودآگاه با آن برنامه ریزی شدهاند، فراتر برویم. تمام آنچه نیاز دارید، اراده برای بهسرانجامرساندن کار، استقامت و پایداری برای ادامه و پایمردی هنگام مواجهشدن با مشکلات و یقین کامل به این مطلب است: اگر امری را باور داشته باشید، قطعا ممکن خواهد شد. در این صورت کارآفرین موفق بعدی کسی نخواهد بود جز خود شما. منبع: چگونه موفق شدم؟ زندگی چهل کارآفرین موفق دنیا، راشل بریج، ناهید سپهرپور، انتشارات آوین تهیه شده برای: chetor.com https://www.chetor.com/59574-%da%86%...7%d8%b4%d8%af/
ویرایش توسط SARA : 2018/04/14 در ساعت 00:20
کارآفرین های موفق: ۲۰ کار که کارآفرین های موفق صبح ها انجام میدهندبیشتر آدم ها دوست دارند کارآفرین باشند یا دست کم مثل یک کارآفرین زندگی کنند. در این نوشتار درباره ۲۰ کار بحث می شود که کارآفرین های موفق صبح ها انجام میدهند. چون صبحتان را هر طور شروع کنید، باقی روزتان هم مطابق با همان رقم میخورد، بنابراین روال صبحگاهی شما بسیار مهم است، به خصوص زمانی که مسئولیت کل یک شرکت را در مقام یک کارآفرین بر عهده داشته باشید. آیا دوست دارید بدانید کارآفرین های موفق صبحشان را چهطور آغاز میکنند؟ وبگاه خبری نیوز دیلی از صاحبان کسب و کار و کارآفرین های موفق خواست نخستین کاری را که صبحها انجام میدهند با ما در میان بگذارند. در این نوشتار ۲۰ کار را می خوانید که کارآفرین های موفق و متفاوت بعد از بیداری انجام میدهند، از خاموش کردن زنگ ساعت و نوشیدن قهوه تا ورزش کردن و برنامهریزی برای فهرستهای انجام کار! شمارهی ۱: ” چیزهایی که ما را میترسانند در صدر قرار دارند” یکی از گفتاوردهایم در مورد کارآفرین های موفق است که از آن حمایت میکنم. آنچه که در فهرست انجام کارهایم از همه بیشتر مرا میترساند، نخستین کاری است که صبحها انجام میدهم. یورش آدرنالین ناشی از غلبه بر این کار دلهرهآور، در باقی روز من را به جلو میراند.” نانسی کلیری، ناشر و مالک، انتشارات ویات-مککنزی شمارهی ۲: من به طور معمول قبل از ساعت ۶ صبح از خواب بیدار میشوم. معمولا کمی که سرحال شدم، مراقبهی متعالیام را انجام میدهم، قبل از اینکه نگاهی به رایانامهها و رسانههای گروهی-هرچند بسیار وسوسهکننده هستند- بیندازم. سپس به مدت حداقل ۳۰ دقیقه تمرین یوگا انجام میدهم. این زمانی که به تنهایی و در سکوت سپری میکنم برای تمام طول روز به من نیرو میدهد. برای اتخاذ تصمیماتی بهتر از تصمیمات دیروز، آرام تر، متمرکزتر و آمادهتر میشوم. – کیت اسپیسیک، موسس، شرکت تعاونی بایکس و هیومنز شمارهی ۳: من به عنوان موسس یک شرکت جهانی مدیریت سرمایهگزاری، چند بار در طول شب برای بررسی بازارها بیدار میشود. آخرین باری که بیدار میشوم، یعنی در ساعت ۵: ۳۰، وقتام را با خانوادهام – آنها هم سحرخیز هستند- و سگهایم سپری میکنم. صبح زود، قبل از اینکه اداره شروع به کار کند، زمان مناسبی است برای جمعبندی افکار و برنامهریزی اهدافی که در طول روز داریم.” ژوزف هاسلر، مدیر سرمایه، شرکت خدمات مدیریت سرمایهگذاری اور ادوایسوری شمارهی ۴: هر روز صبح میدوم. مسافت یا زمان خاصی برای دویدن تعیین نمیکنم- فقط زنگ ساعت را برای ۵: ۳۰ تنظیم میکنم، از تخت بیرون میپرم، لباس و کفش مخصوص دویدنام را میپوشم و تا زمانی که خسته شوم یا حوصلهام سر برود، میدوم، سپس راه برگشت به خانه را قدم میزنم. هوا بارانی باشد یا آفتابی فرقی نمیکند.” نیل اندرو، مدیر امور مشتریان و موسس، پیکانا شمارهی ۵: صبحها- البته صبح برای من ساعت ۶ است- نخستین کار من این است که مجهز به یک فنجان چای، پستها و پاسخهای رسانههای اجتماعی از جمله لینکیدن پالس، توییتر، مطالب وبلاگها، پاسخ به دنبالکنندگانام و تقاضاها برای ایجاد ارتباط را سازماندهی کنم. میدانم که اگر این کار را به زمانی دیگر در روز منتقل کنم، ۴ برابر فضای برنامهی زمانیام را خواهد ربود در مقایسه با زمانی که در همان یک ساعت به آنها رسیدگی میکنم. بعد نوبت میرسد به مبارزهی سخت روزانهمان: جدا کردن دو نوجوان از تخت برای اینکه به مدرسه بروند، و ۱۵ دقیقه گپ با همسرم هنگام خوردن صبحانه! “- کریس موری، موسس و مدیرعامل، سازمان واردا کروز ترینینگ شمارهی ۶: بعد از خواندن کتاب “معجزهی صبح” [هال الرود، ۲۰۱۲]، یک ساعت زودتر بیدار شدن را برای شروع کارهای صبح، آغاز کردم. در آن یک ساعت، هر ۱۰ دقیقه را را برای انجام ۶ فعالیت توسعهی شخصی صرف میکنم. این فعالیتها عبارتند از مراقبه، نوشتن جملات تاکیدی، تجسم، خواندن، ثبت یادداشتهای روزانه و ورزش. این کار من را به لحاظ جسمانی، ذهنی و روحی برای همهی کارهایی که در طی روز برایم پیش میآید، آماده میکند.” تالایا والر، مشاور برند شخصی موسس، والراند کمپانی شمارهی ۷: ” یک بار که در یک کلاس نوشتن خلاقانه شرکت کردم، معلمام به من گفت که صبحها زمانی که از خواب بیدار میشوید، قبل از اینکه حتی دستتان را به طرف ساعت زنگدارتان دراز کنید، بیشترین خلاقیت را دارید. به همین دلیل است که هر روز نوشتن نخستین کاری است که قبل از خزیدن افکار مزاحم و استرس به سرم، حتی قبل از خیره شدن به رایانامههایم در گوشی یا چرخیدن دراینستاگرام انجام میدهم. من یک صفحهی کامل را در دفترچهی مخصوص انشاءام – بله، یک دفترچهی واقعی کاغذی همراه با خودکار! – پر میکنم از آنچه در آن صبح به ذهنم میرسد.” –اریکا فلد، مدیرعامل و موسس، واگدروب. شمارهی ۸: “نخستین کاری که صبحها انجام میدهم شنا کردن است. شنا میکنم چون همهی چالشهای روز از سرم خارج میشوند. من بین هر حرکت روی تنفسام تمرکز میکنم- این کار احساسی تقریبا مراقبهای و به طور کلی آرامشبخش ایجاد میکند.” نات واسرشتاین، مدیرعامل، لیندنوود اسوشیتس شمارهی ۹: “من هر روز ساعت ۵: ۳۰ از خواب بیدار میشوم، و مستقیم به اداره میروم. در اسرع وقت کارم را شروع میکنم. این نخستین کاری است که هر زمانی امکاناش باشد انجام میدهم: کار میکنم. نیروی فزایندهای بر من غلبه میکند و گاهی اوقات به خودم میآیم و میبینم که ۱۲ ساعت گذشتهاست و یک روز خیلی خوب کاری را پشت سر گذاشتهام.” دن شور، مالک، ایوالوینگ اسایاو شمارهی ۱۰: “نخستین کاری که من انجام میدهم مراقبت از خودم و پیروز شدن است. ساعت ۴: ۲۳ برای ۵ دقیقه ورزش کراسفیت بیدار میشوم. سخت است اما احساس میکنم کاری را انجام دادهام که مطمئن نبودم که از پس آن برمیآیم یا نه، بنابراین برای شروع روز حس موفقیت و تندرستی دارم، و برای هر چیزی آماده هستم! ” مایک استراتا، موسس و مدیرعامل اجرایی، آرکالی شمارهی ۱۱: “نخستین کاری که صبحها انجام میدهم این است که پیاده به یک کافه میروم و حداقل یک صفحه در دفترچهام راجع به آنچه از ادارهی کسبوکار در روز گذشته آموختهام. من روی چیزهایی مثل اهمیت پشتکار، زیرساختها و ثبات تامل میکنم. این برنامهی صبحگاهی ساده است، اما به طرز شگفتآوری مغزم را فعال میکند و برای تمام روز به من انگیزه میدهد.”-الکس کِر، موسس و مسئول خلاقیت و فناوری، وندِر شمارهی ۱۲: “من اول صبح هیچ کاری انجام نمیدهم. جدا میگویم! خیلی مهم است که برای ساکت بودن و فکر کردن دربارهی روز پیش رو قبل از بلند شدن، وقت دارم. در این زمان غرق در تفکر میشوم و بهترین و موفقیتآمیزترین ایدهها به ذهنم خطور میکنند. زنگ ساعت را ۱۵ دقیقه زودتر تنظیم میکنم بنابراین میتوانم فکر کنم. در حالی که در جای خود هستم، میتوانم نظارهگر رویاهایم نیز باشم.” جانیس سلسته، موسس، موسسه ی کارآفرینی انکور شمارهی ۱۳: “نخستین کاری که بعد از بیدار شدن انجام میدهم این است که در تخت میمانم. در ابهام بین خواب و بیداری یک زمان جادویی وجود دارد که به من وضوح و روشنی میدهد. ابتدا به این فکر میکنم که چهطور باید امروزم را تبدیل به یک روز پرحاصل کنم، و سپس به کارهایی که باید انجام بدهم فکر میکنم. خیلی عمیق فکر نمیکنم، فقط به آرامی از یک مورد به مورد دیگر حرکت میکنم و از زوایای مختلف به هر کدام میپردازم.” وین گدِرایت، شرکت تنِنت فایل شمارهی ۱۴: “بوسیدن همسرم نخستین کاری که انجام میدهم. خانوادهام قلب و ریشهی من هستند. سپس به مدت ۱۵ دقیقه مراقبه میکنم تا انرژیهای مثبت را جذب کنم و خلقوخویم را برای باقی روز تنظیم کنم. وقتی مثبت باشم، اتفاقات مثبت و موفقیت را جذب میکنم.” کن کولیس، مدیرعامل و مالک، شرکت تیالکی فیوژن شمارهی ۱۵: “تخت خواب را امرتب میکنم. این باعث میشود که روز را با علم به اینکه انجام کاری را به پایان رساندهام، شروع کنم.” –برد کامینس، موسس، شرکت بیمهی لوکال لایف ایجنتس شمارهی ۱۶: “نخستین کاری که صبح انجام میدهم، نواختن پیانو است. به لحاظ علمی ثابت شدهاست که نواختن ساز عملا همهی قسمتهای مغز را همزمان درگیر میکند، به خصوص کورتکس بینایی، شنوایی و حرکتی، بنابراین این کار گنجایش ذهنی من را به راه میاندازد؛ مانند یک تمرین کاملا بدنی و ذهنی.”- جین کابالرو، یکی از بنیانگذاران، شرکت گرینپال شمارهی ۱۷: “عادت صبحگاهی من مرور رویاهایم است. این کار به من یادآوری میکند که من آیندهی موسسهام را چگونه میبینم. رویاهایم همچنین با ترسیم گامهای عملی در زمینهی روش رسیدن به اهدافم، جریان حرکت روزانهام را مشخص میکنند. همچنین به من یادآوری میکنند بابت پشت سر گذاشتن مراحل مهم – پیشرفت در کسبوکارم، توسعهی مهارتهای جدید، پیشبرد رویاهایم- شکرگزار باشم.” –آرتیکا تاینر، وکیل، نویسنده و استاد شمارهی ۱۸: “من یک برگهی گسترده دارم که آن را پر میکنم از آدمهایی که قرار است با آنها تماس بگیرم، آدمهایی که قرار است خبری به من بدهند، مهمترین پروژههایی که درحالحاضر روی آنها کار میکنم، به همراه کارهایی که لازم است در مرحلهی بعد برای آنها انجام دهم.” داستین کولتورپ، مالک و یکی از بنیانگزاران، شرکت تعمیراتیای کر فون ریپر شمارهی ۱۹: “نخستین کاری که صبح انجام میدهم این است که با دقت به دور و بر گوش میدهم که ببینم آیا پسرم و شوهرم بیدار شدهاند یا نه. گاهی که صدای گفتوگوی آنها از آشپزخانه میشنوم آرامش پیدا میکنم. این صدا به من انگیزه میدهد که بلند شوم و در این گفتوگو حضور داشته باشم. چک کردن تلفن و برنامهی زمانی آن روز اجتنابناپذیر است، اما تا زمانی که دوستداشتنیترین صداها را از آشپزخانه میشنوم که دربارهی برنامهی روزانهشان حرف میزنند، همه چیز برایم معنا پیدا میکند.” دبورا بالاردینی، یکی از بنیانگذاران، پانتو شمارهی ۲۰: من یک ضبط صوت دیجیتال دارم و در طول روز کارهایی را که باید انجام دهم، و افکار مهمی که برای نوشتن و الهام دارم، در آن ضبط میکنم. هر صبح، پشت کامپیوترم مینشینم، به صداهایی که روز قبل ضبط کردهام گوش میدهم و وارد عمل میشوم، رایانامهها را میفرستم، آنچه ضبط کردهام مینویسم و یادآورهایی برای خودم میسازم تا چیزی از قلم نیفتند.” ریچارد شین، بنیانگذار، شرکت اسلیپ ایزیلی https://bazdeh.org/%DB%B2%DB%B0-%DA%...C%D8%A7%D9%85/
کارآفرینی موفق ؛ چطور و چگونه؟!نگرشی که به عنوان یک کارآفرینی موفق درون شما وجود دارد این است که شما منتظرید، شما میخواهید، شما مشتاق به دست آوردن هستید و شما به سمت آن حرکت میکنید.واقعیت خواهد آمد. اما در حال حاضر شما نیاز دارید که اعمال و موقعیتهایی را که آن سطح از موفقیت را تولید خواهند کرد، حفظ کنید. چطور شما میتوانید در ابتدای راه مانند یک کارآفرین موفق باشید؟ در اینجا هفت اصلی که من یاد گرفته و دیده ام که کارآفرینان مشتاق برای موفقیت تمرین میکنند، بیان شده است. با الی گشت همراه باشید: اقدامی با اعتماد به نفسمهم ترین دارایی شما، اعتمادبه نفس شما است. مساله این است که داشتن اعتمادبه نفس با ذهنی پر از ترس و تردید، کار سختی به حساب می آید. بسیاری از کارآفرینان و افرادی که زود موفق میشوند از یک وضعیت شناخته شده به نام سندرم ایمپاستر (impostor syndrome: یک پدیده روانی است که در آن افراد نمیتوانند موفقیت هایشان را بپذیرند) رنج میبرند. در دنیای با شتاب و سریع کارآفرینی، این سندرم با سرعت شیوع پیدا میکند. حتی موفق ترین افراد هم اثرات تردیدهای خود را تجربه کرده و برخلاف آنکه شواهد بیرونی نشان میدهد که فرد با رقابت و تلاش به موفقیت رسیده خود فرد تصور میکند لیاقت موفقیت را ندارد. شما میتوانید به صداهای دروغین در ذهنتان که میگویند شما غاصب هستید، توجه کرده یا با اعتمادبه نفس برای مقابله با آن صداهای منفی، اقدام به عمل آورید. من اعتمادبه نفس را پیشنهاد میکنم. اعتمادبه نفس شما را حمایت می کند. کمک از دیگرانافراد باهوش میدانند که خودشان همهچیز را نمیدانند، به همین دلیل باهوش ترین افراد اغلب آنهایی هستند که درخواست کمک دارند. تلقین به توانستنعبارت مشهور «تلقین کنید تا زمانی که آن را انجام دهید» تاثیر دارد. زیرا بر اساس یک دانش واقعی ایجادشده است. زمان زیادی است که روانشناسان ارتباط ذهن و بدن را دریافتهاند. وقتی ما روش معینی را تشخیص میدهیم، به روشهای مشابه به آن عمل میکنیم. عکس این هم صادق است، وقتی ما به روش معینی عمل میکنیم، روشهای مشابه آن را تشخیص میدهیم. متداول ترین مثال لبخند است. خندیدن یک پاسخ به احساس شادی است. در واقع عمل خندیدن میتواند باعث شود شما احساس شادی کنید. اصل همان عبارت «تلقین کنید تا زمانی که آن را انجام دهید» است. اگر شما به روش خاصی عمل میکنید، احساسات، هیجانات، سطح اعتمادبه نفس و نگرش کلی به همان سمت جذب میشوند. نتیجه چیست؟ درنهایت شما آن کار را می کنید. ریسک پذیریکارآفرینان خوب، خیلی خوب ریسکها را قبول می کنند. راز یک ریسک پذیر عالی، به سادگی شروع پذیرش ریسکها است. ساده به نظر میرسد اما درست است. با ریسکهای کوچکی که جنبه ناخوشایند بزرگی ندارند، شروع کنید. درنهایت شما فرامی گیرید، بسنجید که تا چه اندازه یک تصمیم میتواند ریسک داشته باشد و بعدازآن شما میتوانید بهآرامی میزان ریسک پذیری خود را بالا ببرید. خطرات را با اعتمادبه نفس قبول کنید. به نظر میرسد که این برای شما خوب است. پوشیدن لباس مناسبدوست داشته باشید یا خیر، افراد بر اساس اینکه چطور لباس پوشیدهاید، در مورد شما قضاوت میکنند. من قبلا مانند یک آدم بیکار و تنبل لباس میپوشیدم. هنگامیکه من چند تغییر راهبردی و کم هزینه در کمد لباسهایم ایجاد کردم، همهچیز تغییر کرد. نرخ مشاوره من بیشتر از دو برابر شد، مشتریان جدید باارزش به دست آوردم و کسب وکار من گسترده شد. بدیهی است که شانس دخیل بود اما لباسها و ظاهر من تاثیرگذار بودند. تنها لباس های گران نیستند که تاثیرگذار هستند. بلکه لباس های مناسبند که تاثیر میگذارند. سیلویا هیولت که یکی از مشاوران در رفتار سازمانی است توضیح میدهد که « نوع پوشش شما باید بهگونه ای باشد که به نظر برسد متعلق به گروه خاصی هستید.» نوشتن زندگینامه آنلایناگر کسانی بخواهند بیشتر در موردتان بدانند، چهکاری انجام میدهند؟ آنها نامتان را جست وجو میکنند. آنها جاسوس نیستند، فقط میخواهند بدانند که شما که هستید، چهکاری انجام میدهید و همهچیز را در مورد شما بفهمند. شما چیزی که آنها بهصورت آنلاین می بینند و اثری که ایجاد میکند را شکل میدهید. شما میتوانید با ایجاد و گردآوری حضور خود بهصورت آنلاین، هویتی را که مطابق با آنچه است که میخواهید، توسعه دهید. پروفایل شما در تمام سایتهای بزرگ رسانههای اجتماعی باید منسجم و قانعکننده باشد. این زندگینامه خودکار شماست و بر آینده شما تاثیر می گذارد. سزاوار است که به آن توجه کرده و برای آن زمانی را اختصاص دهید. هر شخص موفقی، زمانهایی را داشته است که خیلی موفق نبوده است. موفقیت بر رشد و توسعه مقدم شده است. اکنون زمان این است که به سختی کارکنید و همه آنچه میخواهید به دست آورید به شما داده شود. برای تبدیل شدن به آنچه هدف شما تعیین شده است، شما باید در راه مربوطه خوب عمل کنید. https://www.eligasht.com/Blog/learni...C%D9%85%D8%9F/
70 هزار تومانی که سرمایه کارآفرینی جوان قزوینی شد به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، در این روزهای پرتلاطم، دانشآموزان منتظر نتایج کنکور هستند و این را عبور از دربهای موفقیت برای رسیدن به رویاهای بزرگشان میدانند؛ در حالی که بسیاری از فارغالتحصیلان از همین دربها، نظرشان بر این است که سکوی پرش دستان پرتوان پارتیهای گردنکلفت است. کار به جایی رسیده که پدر و مادرها نیز فرزندان خود را نسل سوخته میخوانند. اما در این بین عدهای از جوانان نیز هستند که معتقدند سکوی پرش برای رسیدن به کار مناسب، مدارج علمی بالا و وجهه اجتماعی خوب فقط و فقط اراده و تلاش شخص است. یکی از این جوانان که در استان قزوین زندگی میکند، حمیدرضا امینی است که امروز با تکیه بر همین اعتقاد در سن 27 سالگی یک کارآفرین موفق و مدیرعامل یک شرکت تولید محصولات پلیمر و پلاستیک است. وی که به گفته خودش کار در این حوزه را در 18 سالگی با تنها 70 هزار تومان سرمایه حاصل از مسافرکشی آغاز کرده، معتقد است که هیچ دستی بالاتر از دست خدا نیست و برای شروع کار الزاماً نباید سرمایه مالی هنگفتی در دست داشت؛ ضمن اینکه پیش بردن کارها در عین بهرهمندی از علم است که افراد را به موفقیت میرساند. با این جوان کارآفرین موفق به گفتوگو نشستیم تا علت موفقیتش را از زبان خود او جویا شویم. در جریان این گفتوگو با ما همراه باشید. فارس: داستان علاقه شما به کار از کجا شروع شد؟ کودکی و نوجوانیام با آرزوی تحصیل و تجربه در رشته مهندسی عمران گذشت. تلاش برای دستیابی به این آرزو تا حدی بود که در دوران راهنمایی ایام تعطیلات تابستان در ساختمانهای مجتمع مسکونی دانشگاه علوم پزشکی واقع در شهرک کوثر به عنوان کارگر کار میکردم. انجام این کار به خاطر مبلغ دریافتی روزانهام نبود؛ زیرا نیاز مالی نداشتم و فقط به خاطر دیدن مهندسانی که در آن مجتمع رفت و آمد داشتند، کارگری میکردم تا از این طریق از آنها کار یاد بگیرم. فارس: با این همه علاقه چطور شد که سر از تولید مصنوعات پلیمری درآوردید؟ دانشآموز دوره پیشدانشگاهی بودم که تصمیم گرفتم همزمان با تحصیل کار کنم. دوست نداشتم کار را به زمانی موکول کنم که مدرک دانشگاهی میگیرم. فارس: آیا در زمینه خاصی مثل ساخت و ساز به دنبال کار رفتید؟ خیر؛ میخواستم کاری انجام داده باشم تا هنگام فارغالتحصیلی سرمایهای برای خود جمع کرده باشم. میدانستم اگر مدرک تحصیلی بالایی داشته باشم، توقعم برای داشتن شغلی مناسب بیشتر میشود. فارس: برای سرمایه اولیه کار روی حمایت مالی خانواده حساب نکردید؟ خیر؛ من از همان دوره نوجوانی دوست داشتم هزینههای شخصیام را خود تأمین کنم و حتی پولی را که پدر و مادرم در اختیار من میگذاشتند، به جای امور شخصی صرف تهیه مایحتاج منزل میکردم. فارس: پس سرمایه کار شما از کجا تأمین شد؟ بین ساعات ظهر تا عصر که خیابانها خلوت بود با خودروی پیکان همسایه بین سبزه میدان تا انتهای نوروزیان مقابل دانشگاه بینالمللی امام خمینی مسافرکشی میکردم. درآمد حاصل از این کار را به سه قسمت تقسیم میکردیم؛ یک سهم به من تعلق میگرفت؛ بخشی به خودروی پیکان و قسمت دیگر به مرد همسایه. بقیه روز را هم خود را برای آزمون کنکور آماده میکردم. فارس: شما در زمینه کار و درآمد خیلی مصمم بودید و میتوانستید به طور تجربی کاری را یاد بگیرید. چرا تحصیلات دانشگاهی را دنبال کردید؟ قصدم فقط کسب درآمد و گذراندن امور نبود؛ بلکه میخواستم وجهه اجتماعی خوبی داشته باشم. دوست داشتم ثمره عمری که صرف کار میکنم ماندگاری نامم باشد. بناهای تاریخی را میبینیم که پس از سالیان سال هنوز زندهکننده آن دوران و مردمانش هستند یا کاری را میبینیم که میراث آبا و اجدادی است. میخواستم نقطه شروع این کار ماندگار، من باشم. فارس: خوب شما که تصمیم گرفتید پدر کار خود باشید، دانشگاه قبول شدید؟ بله؛ رشته مهندسی عمران دانشگاه آزاد اسلامی قزوین و مهندسی صنایع دانشگاه سراسری تبریز پذیرفته شدم. فارس: تحصیل در دانشگاه سراسری یا علاقه؟ کدام مهمتر بود؟ من در مدت باقیمانده تا اعلام نتایج کنکور، پیگیر کار نیز بودم و در مورد کارهایی که به من پیشنهاد میشد، تحقیق میکردم. از آنجا که کار کردن من همراه با تحصیل، مستلزم سکونت در قزوین بود، به ناچار از تحصیل در دانشگاه تبریز صرف نظر کردم. فارس: شما که مسافرکشی میکردید، به دنبال چه کاری بودید؟ به سازمان صنعت و معدن مراجعه و پرس و جو میکردم که چه کارهای تولیدی وجود دارد که با سرمایه خیلی کم بتوان آن را راهاندازی کرد و آنها در پاسخ به عنوان نمونه خوراک دام و کارهای دیگر را پیشنهاد میکردند. از دوستان و آشناهای پدرم نیز میپرسیدم. یکی از آنها تولید پلاستیک را معرفی کرد و پیشنهاد داد که با پدرم برای آشنایی بیشتر با چگونگی کار به دیدارش برویم. در واقع من تا آن روز از این کار هیچ نمیدانستم. فارس: پس میتوان گفت که پدر شما راه را برایتان باز کرد؟ پدرم در این مورد حمایتم نمیکرد؛ زیرا دوست داشت همه انرژی و توانم را صرف تحصیل کنم؛ در حالی که دوست پدرم با شرط حضور پدر حاضر به کمک میشد. فارس: این شغل با رشته تحصیلی و علاقه شما ارتباطی نداشت و از سوی دیگر پدرتان هم راضی به کار کردن شما نبود و مهمتر اینکه هیچ تجربه و شناختی از کار نداشتید. این همه کافی نبود تا دست از این کار بکشید؟ نیت که درست باشد، خدا نیز کمک میکند. فکر میکنم پیگیری و پافشاری بیوقفه من در طول سه ماه به جلب اعتماد دوست پدرم انجامید و موجب شد مرا برای شراکت در کار با شخصی آشنا کند. فارس: با چه سرمایهای کار را آغاز کردید؟ آن زمان که امروز 10 سال از آن میگذرد، کل سرمایه من 70 هزار تومان بود که از مسافرکشی به دست آورده بودم. برای محل کار نیز سولهای با ماهانه 500 هزار تومان اجاره کردم و این مبلغ برای 10 سال پیش خیلی زیاد بود. شریکم نیز دو عدد دستگاه تولیدی برای شروع کار در اختیارم گذاشت. فارس: پس بالاخره خط تولید شما آغاز به کار کرد. هنوز خیر. من حتی شیوه روشن کردن دستگاهها را نمیدانستم و حتی مواد اولیه هم نداشتم. شریکم نیز فقط دستگاه داده و بقیه کارها را عملاً روی دوش من قرار داده بود. فارس: از شکست نمیترسیدید؟ آن موقع فکر میکردم خودم هستم و لباسهایم. چیزی برای از دست دادن نداشتم. مواد اولیهای را که امروز با تناژ بالا خریداری میکنم آن زمان با 70 هزار تومان تهیه کردم؛ 100 کیلو مواد درجه دوم. انگار داشتم چند مشت نخود و لوبیا میخریدم. برای یادگیری نحوه راهاندازی خط به اسم دانشجو برای تحقیق به شرکتها میرفتم و با نگاه کردن به کار آنان سعی میکردم نحوه کار دستگاه را یاد بگیرم. فارس: چرا کسی را که با این کار آشنایی داشته باشد استخدام نکردید؟ پول نداشتم. باید همه کارها را خودم به تنهایی انجام میدادم؛ اما شرح حالم را به کارگر یکی از همان شرکتها در میان گذاشتم و او نیز پذیرفت که کمکم کند. فارس: شما در تولید موفق شدید؛ اما تولید، بازار خوب هم میخواهد. بازار خوب داشتید؟ محصولم را روی دست در بازار میچرخاندم تا مشتری پیدا کنم. بالاخره با 12 هزار تومان سود توانستم آن را به فروش برسانم. دوباره چند مشت بیشتر مواد گرفتم و این چرخه ادامه داشت. فارس: خوب تولید را به ثمر رساندید و بازار را هم به دست گرفتید. در این میان درس را چه کردید؟ ترم یک مشروط شدم و همزمان با شروع ترم دوم فهمیدم که قصد شریکم از راهاندازی این شرکت تولید نبوده؛ او به واسطه وجود این کارگاه قصد داشت وام کلانی بگیرد. به این ترتیب شراکتمان بهم خورد و او سهمش را که نبض تپنده کار یعنی دستگاهها بود، برد. و علی ماند و حوضش. سالن خالی شبیه شهر مردهها بود و تمام تلاشهای بیثمر خودم را میدیدم. فارس: شما شکست خورده بودید. وقت آن نرسیده بود که از این رویای کار و ماندگاری اسم دست بکشید و قصه شکست و ناکامی را برای دیگران بارها و بارها تعریف کنید؟ نه. به سیم آخر زدم و رفتم دستگاه خریدم. فارس: با کدام پول؟ از حمایتهای دولتی بهرهمند شدید؟ پارتی داشتید؟ نه؛ هیچ کدام. نه پول و نه پارتی، فقط سماجت داشتم و اینکه آدمهای خوب هم پیدا میشود که با اعتماد خود مسیر رسیدن به آرزوها را برای دیگران هموارتر میکنند. تولید در ایران آن گونه که باید، حمایت نمیشود. به واسطه وجود و اعتماد چنین افرادی، از تهران دستگاه قسطی خریدم که برای راهاندازی یک خط کفایت میکرد. وقتی دستگاهها را به کارگاه آوردم دیگر حتی برای بازگشت به خانه هم پولی نداشتم. در منزل هم مادرم به دلیل رفتن زیر بار این همه قرض از یک سو و مشروط شدنم در دانشگاه از سوی دیگر، دو ماه با من حرف نمیزد. فارس: حق با مادرتان نبود؟ حق داشت. به همین دلیل من ترمهای بعد آن را جبران کردم و در عین حال تلاشم را برای ادای قرضهایم بیشتر. فارس: درس و کار شما با یکدیگر ارتباطی نداشت. فکر نمیکنید برای گرفتن مدرک دانشگاهی وقت و پولتان را هدر میدادید؟ نه، اصلاً. کار را به طور علمی پیش بردن هدف من بود. پایان سال دوم رشته عمران بود که از دانشگاه انصراف دادم و سال بعد دوباره در آزمون سراسری شرکت کردم. این بار خواستم در رشته مرتبط با کارم یعنی صنایع ادامه تحصیل دهم و به لطف و یاری خدا، اینک کارشناس صنایع هستم. فارس: شما دستگاه قسطی خریده بودید و برای راهاندازی آن سرمایهای نداشتید. برای این مشکل چه چارهای اندیشیدید؟ اعتماد مردم سرمایه من شد و به همین دلیل است که امروز اعتبار من در واقع همه داراییام محسوب میشود. همان روزها با خدا عهد کردم که حق کسی را پایمال نکرده، حلال خدا را حرام نکنم. خدا هم هرگز اجازه نداد کسی مزد زحمات مرا ضایع کند. در این سالها خدا همیشه کمکم کرده است. فارس: قبول دارید این روزها کار کیمیا شده؟ زدن دو قطعه سنگ به یکدیگر خود، نوعی کار به حساب میآید. جوینده یابنده است. در ضمن خداوند برکت را در ابتدای صبح قرار داده و کسی که دیر از خواب برمیخیزد و به دنبال کسب میرود، باید بداند ممکن است چیزی نصیب او نشود. فارس: شروع هر کاری نیازمند سرمایه است؛ اما همه پول ندارند. به نظر شما آنها باید چه کنند؟ من نیز هیچ پولی نداشتم و تمام مسیر را با سرمایه اعتماد مردم طی کردم. فارس: در این دوره چگونه میشود اعتماد کسی را جلب کرد؟ با توکل به خدا و صداقت داشتن با مردم. فارس: مهمترین انگیزه شما برای کارآفرین شدن چه بود؟ متحد بودن و خیلی لذتبخش است که خدا تو را انتخاب میکند تا وسیلهای برای کسب درآمد دیگران باشی. علاوه بر این به مال و سرمایه خودت نیز برکت میدهد. اطمینان دارم چون به عنوان وسیله انتخاب شدهای قدرت خدا اجازه نمیدهد که زمین بخوری. فارس: برای چند نفر موقعیت شغلی ایجاد کردید؟ در مجموع با خودم 40 نفر. فارس: در این سالها ورشکست هم شدهاید؟ بله. مثل نمودار سینوس بالا و پایین شدم. به عنوان مثال یک بار سال 88 بود که با شکست جهانی قیمت نفت، 80 میلیون تومان کسر آوردم. البته این کسری پول من نبود. در واقع همان اعتماد مردم بود که من با آن مواد خریده بودم. فارس: ورشکستگی گاهی منجر به پایان میشود. این طور نیست؟ سال 84 وقتی وارد این پیشه شدم 23 نفر دیگر نیز همزمان با من این کار را شروع کردند؛ اما حالا فقط دو نفر ماندهایم و بقیه به دلیل ورشکستگی، از کار کنارهگیری کردهاند. به نظر من مدیریت درست یک شکست میتواند منجر به پیروزی شود و مهمتر اینکه در صورت داشتن نیت صادقانه، خداوند هیچ وقت و هیچ جا تنهایت نمیگذارد. فارس: شما صداقت و اعتماد را پایه کار خود میدانید؟ بله. بازار یعنی اعتماد. یکی از دلایلی که دفتر فروشم در تهران را تأسیس کردم، اعتماد طرف حسابهایم بود. فارس: امروز به جایگاه ریاست رسیدهاید. اگر این مقام را از دست بدهید، آیا از نو آغاز میکنید؟ تجربه، تنها معلمی است که ابتدا سخت امتحان میگیرد و سپس درس میدهد. من حتی اگر همه چیز را از دست بدهم تجربههایم را دارم. پس این بار مطمئنا بهتر و محکمتر شروع میکنم. https://www.farsnews.com/news/139306...C-%D8%B4%D8%AF
کارآفرین موفق در سن 7 سالگیپدر و مادرها، هرگز برای پرورش استعدادهای کارآفرینی در کودکان تان زود نیست. با توجه به این که ما به سرعت وارد عصر جدید کارآفرینی می شویم، کسانی که بیشترین آمادگی را داشته باشند، اولین کسانی هستند که جایزه ها را درو می کنند. ممکن است فکر کنید نیاز به دوره های کارآفرینی بیشتر در مدارس یا مراحل پیشرفته تر وجود دارد، اما تجربه نشان می دهد که مربیگری خوب و یادگیری همراه با عمل، برنده ها را از بازنده ها جدا می کند. در ادامه می خواهیم در مورد یکی از جوانترین و موثرترین کارآفرینان با نام نوا لی رکلا (Neva Lee Recla) صحبت کنیم. نوا لی رکلا فقط 7 سال دارد و شجاعانه اعلام می کند که کارت ویزیت کسب و کارش را از دو سالگی توزیع کرده است. کارآفرین موفق و جوان او در یکی از وب سایت های خود ( چند کودک را می شناسید که در این سن و سال حتی یک وب سایت داشته باشد؟) عنوان می کند که در حال حاضر مشغول تهیه یک کتاب پرفروش است و به کسب و کارها این فرصت را می دهد تا با حمایت مالی از وی به عنوان یک کارآفرین جوان، برندهای خود را ارتقاء دهند. او در حال حاضر حداقل سه کسب و کار را ایجاد کرده یا در آن ها شرکت دارد، از جمله، فروش دستبند، لباس های جذاب و عالی برای کودکان و نقاشی های خلاقانه برای امور خیریه. با توجه به نمونه های این چنینی معتقدیم که این فرصت برای همه ما وجود دارد تا روحیه درست کارآفرینی را از جوان ترین نسل بیاموزیم: 7 درس کاربردی:1- تجربه، معلمی بهتر از کلاس های دانشگاهی است به خاطر سپردن حقایق سرگرم کننده نیست، اما خوشحال کردن مردم چیزی است که هرگز آن را فراموش نخواهید کرد. لازم است هر کسی طعم شکست را بچشد، چرا که شکست می تواند بیشتر از موفقیت به شما درس بیاموزد. این کارآفرین 7 ساله می گوید که هیچ گاه بازخوردهای منفی را فراموش نمی کند، اما یاد گرفته که به کارش ادامه دهد. 2- شما می توانید در نقش یک مربی به اندازه دانش آموزان خود بیاموزید به طور حتم می توان این اطمینان را داد که شما به عنوان مربی و معلم کارآفرینان مشتاق می توانید چیزهای زیادی درباره کسب و کار و مردم یاد بگیرید. والدین نوا- کارآفرین 7 ساله- که خودشان هم کارآفرین هستند، تصدیق می کنند که از تجربه مربیگری بسیار بهره مند شده اند. این یک فرصت برد- برد است. کارآفرین موفق و جوان3- شما برای خوب عمل کردن نیاز به یک ایده جذاب و بسیار موفق ندارید نتایج، حاصل عمل و تعهد هستند، نه ایده. همه ما می توانیم به روش های مختلف برای بهبود و ترقی این جهان فکر کنیم، اما کارآفرینان زیادی وجود دارند که برای کار نکردن بهانه های زیادی می تراشند و منتظر آن ایده نهایی هستند که شکستی در آن نباشد. 4- برای کاهش هزینه های استارتاپ به دنبال حامیان مالی شرکتی باشید کلید موفقیت یک استارتاپ یافتن افراد هم فکر است، یعنی حامیان مالی که بتوانند در این مسیر پشتیبان شما باشند. نوا یاد گرفته است روی ایده های بشردوستانه تمرکز کند که ارزش تجاری هم دارند به همین دلیل افراد تمایل بیشتری به کمک کردن دارند. 5- گاهی اوقات ندانستن غیرممکن ها می تواند مفید باشد دیدن خلاقیت و کنجکاوی نامحدود کارآفرینان بسیار جوان لذت بخش است. گاهی اوقات کارآفرینان مشتاقی را می بینیم که به خاطر آن که می دانند ممکن است اشتباه کنند، مردد هستند تا جایی که هرگز کاری را آغاز نمی کنند. نکته این جا است که اگر کاری را آغاز نکنید، هرگز موفق نخواهید شد. 6- محورهای اصلی استارتاپ به موقع و به سرعت به بهترین وجه ساخته می شوند مهم نیست که چقدر از موفقیت ایده خود مطمئن هستید اما احتمال اشتباه کردن همیشه وجود دارد و اصلاح و غلط گیری استارتاپ اجتناب ناپذیر است. به نظر می رسد کارآفرینان جوان این مطلب را می دانند و در انجام تغییرات تردید نمی کنند. 7- با صحبت کردن زودتر می توانید بیاموزید تا با ماندن در حالت خفا کارآفرینانی که در حالت خفا یا Stealth mode هستند، در ابتدا در مورد ایده هایشان صحبت نمی کنند یا به دنبال بازخوردها نیستند، از ترس این که ایده هایشان به سرقت نرود یا کپی برداری نشود. اما کارآفرینان با صحبت کردن با افرادی که به آنان گوش می دهند، می توانند بدون آن که تلاش زیادی انجام دهند، به نتیجه برسند. کارآفرینان واقعی به ندرت بدگمان و کج خیال هستند. در کل، بهترین درسی که از کارآفرینان بسیار جوان همچون نوا می توان گرفت این است که " از خودتان نترسید". او کاری را که دوست دارد، انجام می دهد و شما هم باید همین کار را انجام دهید. تنها راهی که می توانید از میان چالش های کسب و کار و تغییرات بازار سربلند و پیروز بیرون بیایید این است که با شور و اشتیاق و علاقه پیش بروید. از سفر و همچنین از مقصد لذت ببرید. آینده ما و شما به همین بستگی دارد. http://namnak.com/%DA%A9%D8%A7%D8%B1...1%D9%82.p52638
چگـونه کارآفرینی موفـق شویـم؟ مترجم: دلارام حسینیون راهاندازی و مدیریت یک کسبوکار نوپا در بسیاری از موارد همانند تجربه پدر و مادر شدن برای اولین بار است. شما میتوانید مطالعات زیادی در زمینه کارآفرینی داشته باشید و به مقالات و مجلات و کتاب های گوناگونی رو آورید و با افرادی که این تجربه را پشت سر گذاشتهاند، مشورت کنید. اما هیچکس نمیتواند بهطور کامل چگونگی و جزئیات آن را به درستی برای شما تعریف کند تا زمانی که خود فرد در آن موقعیت قرار گیرد. در این مطلب قصد دارم تا بااستفاده از تجربیاتی که در طول این سالها کسب کردم به معرفی و بررسی ۸ اصل مهم کاری بپردازم. مترجم: دلارام حسینیون راهاندازی و مدیریت یک کسبوکار نوپا در بسیاری از موارد همانند تجربه پدر و مادر شدن برای اولین بار است. شما میتوانید مطالعات زیادی در زمینه کارآفرینی داشته باشید و به مقالات و مجلات و کتاب های گوناگونی رو آورید و با افرادی که این تجربه را پشت سر گذاشتهاند، مشورت کنید. اما هیچکس نمیتواند بهطور کامل چگونگی و جزئیات آن را به درستی برای شما تعریف کند تا زمانی که خود فرد در آن موقعیت قرار گیرد. در این مطلب قصد دارم تا بااستفاده از تجربیاتی که در طول این سالها کسب کردم به معرفی و بررسی ۸ اصل مهم کاری بپردازم. تعداد کمی از افراد قادر به درک افکار ذهن شما هستند. تعداد کمی از افراد هستند که توانایی و درک درستی از سرمایهگذاری، احساسات و انرژی مورد نیاز و مرتبط به راهاندازی یک کسبوکار موفق را دارند. اگرچه درک این موضوع شاید کار چندان آسانی نباشد، اما پذیرش ذات انزوا طلبانه مدیریت امری ضروری است. پذیرش این موضوع به شما کمک میکند تا به جای تلف کردن زمانتان و کسب تایید از دیگران و یافتن افرادی که قادر به درک شما باشند، بر قدرت خود متمرکز شوید و به جلو حرکت کنید. سعی کنید با تنهاییتان یکبار برای همیشه کنار بیایید. به ندای درونتان گوش دهید. عمدتا کارآفرینان با انبوهی از نصیحتهای گوناگون همکاران، دوستان و آشنایان یا حتی افراد کاملا غریبه روبهرو هستند. اما حتی بهترین نصیحتها و پندها نیز اگر در مسیر و جایگاه نادرست استفاده شوند، بیفایده و حتی مخرب نیز خواهند بود. بنابراین وقتی قدردانی از یک اندرز خوب ارزش و جایگاه خود را دارد، استفاده درست از آن و توجه به حس درونیتان نیز بسیار مهم است. اغلب اولین ایده شما بهترین بوده و اولین عملکردتان صحیح است. علاوهبر این اگر با مشکلی مواجه شدید، هیچکس جر شما مسوول نیست و نباید سرزنش شود. «پول دیگران» را برای همیشه کنار بگذارید. تمام کار آفرینان باید طوری رفتار کنند که انگار سرمایه اصلی از آن خود آنان است. پس از مدتی اغلب کارآفرینان با این باور که از سرمایه شخص دیگری استفاده میکنند، اشتیاق خود را از دست میدهند. یک کسبوکار موفق نمیتواند نسبت به منابع خود غفلت داشته باشد. اجتناب از غرور و تعصب من افراد بیشماری را دیدم که با غرور ومتعصبانه، حرفه خود را به باد دادند. شما نمیدانید که کی و چگونه افراد به زندگی شما قدم میگذارند، یا از زندگیتان بیرون میروند و چه زمانی ممکن است آنها را دوباره ملاقات کنید. بهخصوص در دنیای امروزی که افراد مدام در حال رشد و تکامل هستند وفردی که امروز یک مهندس ساده است، فردا میتواند موسس یک کسبوکار موفق باشد. به خاطر بسپارید تا هدفمند، محکم و استوارگام بردارید و با همه با متانت و منش والا رفتار کنید. همینطور که عبارت معروف میگوید با افراد وقتی در حال صعود هستید مهربان باشید، زیرا در حال پایین آمدن نیز به آنها نیاز دارید. به جای حرف زدن بیشتر گوش دهید. با حرف زدن نمیتوان چیز زیادی آموخت. شما با همفکری با اعضای گروهتان نکات بسیاری را خواهید آموخت. یک مدیر خوب و موفق ابتدا گوش فرا میدهد سپس حرف میزند. این رفتار به شما این امکان را میدهد تا قبل از بررسی موقعیت تمامی جوانب را درنظر بگیرید. فایده استخدام بهترین افراد چه خواهد بود، اگر شما زمانی را برای گوش دادن به صحبتها و نظرات آنها اختصاص ندهید؟! ارزش هر فرد اگرچه تکنولوژی یکی از بخشهای اساسی تشکیلدهنده بسیاری از کسبوکارهای امروزی است. اما هنوز هم نیروی انسانی بهعنوان پایهگذار اصلی یک کسبوکار مطرح میشود. این افراد هستند که در آخر تصمیم نهایی را میگیرند. بنابراین مسوولیت این امر بر شانه مدیر یک شرکت است تا با گردآوری بهترین افراد و تشکیل بهترین گروه و ایجاد مطلوبترین شرایط، محیطی مناسب برای کار روزانه افراد و جذب آنها در محیط کاری ایجاد کند. برقراری توازن مناسب میان خواستههای کارمندان و نیازهای شرکت نیازمند گذشت زمان طولانی و طی کردن مسیر مناسب است. در حقیقیت سرمایهگذاران شما بزرگترین منابعتان هستند همکاری با سرمایهگذاران بزرگ و نامدار میتواند آینده کاری یک کسبوکار کوچک و تازه کار را برای همیشه تغییر دهد. ارتباطات آنها با خریداران، دسترسی به استعدادهای برتر و وجود شرکای استراتژیک از نکات مفید و بسیار ارزشمند آنها است. باور به هدف نهایی الهام بخش است. حتی اگر به نظرتان این حرف شعاری تکراری است، باید سعی کنید بیشتر از هر فرد دیگری به خودتان و شرکتتان ایمان داشته باشید. اگر شما در زمینه کاری خود شور و اشتیاقی نداشته باشید سرمایهگذاران، کارمندان و خریداران محصولاتتان نیز در مورد شما شورو اشتیاقی از خود نشان نخواهند داد. از بسیاری جهات باور داشتن به خود، شور و اشتیاق و اعتقاد به چشماندازها از مهمترین داراییهای هر کارآفرین است. https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D...8C%D9%86%DB%8C
اصل اول: از داشتههایتان استفاده کنید مهمترین قانون کارآفرینی این است که همیشه با هر امکاناتی که در اختیار دارید، پیش بروید. تصور کنید میخواهید آشپزی کنید. اول یک غذای خاص را انتخاب میکنید، مواد لازم آن را بررسی میکنید و بعد برای خریدن آنچه که نیاز است و در خانه موجود نیست به فروشگاه میروید. اما اگر آن مادهی غذایی خاص در هیچ فروشگاهی موجود نباشد چه؟ اگر بین راه بنزین تمام کنید چه؟ اصل اول کارآفرینی میگوید در یخچال را باز کنید، ببینید مواد اولیه چه دارید و غذایتان را با هر چه که هست بپزید! در این حالت احتمال اینکه شما چیزی برای خوردن داشته باشید، بسیار بیشتر است. برای مثال، آمانیکو اورتگا مالک برند Zara کار خود را با تولید تیشرت برای نوجوانان در شمال اسپانیا آغاز کرد. پس از مدتی طراحی تیشرتهایش را خودش انجام داد و بعد با پساندازش کارخانهی کوچکی راه انداخت و اینگونه بود که Zara راهاندازی شد. مطمئناً اورتگا همیشه رؤیای تبدیل شدن Zara به آنچه اکنون هست را در سر میپروراند اما در هر لحظه با امکاناتی که داشت تصمیم گرفت قدم به قدم پیش رود و در مسیر کارآفرینی تجربه کسب کند. این دقیقاً قانونیست که هر کارآفرین موفق باید از آن پیروی کند: پیشرفت قدم به قدم! اصل دوم: همیشه کم خطرترین راه را بروید اصل دوم کارآفرینی میگوید در مواقعی که مطمئن نیستید کدام راه برای شما بهتر است، راهی را برگزینید که اگر نتیجهی مورد انتظار را نگرفتید، حداقل کمترین زیان را ببینید. همیشه با حداقل هزینه جلو بروید. در مدیریت کسب و کار امروز، هنگام راهاندازی خط تولید یک محصول نیاز نیست شما برای ارزیابی بازاری که میخواهید وارد آن شوید هزینه کنید. بلکه کافیست فقط از مشتریان بالقوهتان در مورد آن نظرسنجی کنید و یا راه بهتر ، قبل از آنکه محصولی وجود داشته باشد شروع به فروختن آن کنید! اصل سوم: با رقبایتان شریک شوید در آموزش کارآفرینی به افراد گفته میشود که نیازی نیست نگران رقابت باشند. کارآفرین موفق میداند که در واقع رقابتی وجود ندارد. حتماً شگفتزده شدهاید و خودتان را در مقابل ردیفی از سرمایهگذاران تجسم میکنید که دارید به آنها میگویید من با هیچکس رقابت نمیکنم و میبینید که آنها به شما میخندند! اما اگر رقابت را در این ببینیم که مشتری اگر محصول ما را نخرد به سراغ رقیب ما میرود، خواهیم دید که اینطور نیست! او محصول مشابه ما را از رقیبمان هم نمیخرد. پس در واقع رقابتی وجود ندارد و نباید زیاد روی رقبا متمرکز شد. در دنیای واقعی هر محصولی تولید کنید، شرکتهای زیادی وجود دارند که محصولی شبیه به آن را تولید میکنند. کارآفرینی موفق است که به جای ترس از رقبا، با آنها در تجربیاتشان شریک شود. شراکت یعنی کمک کنید و کمک بگیرید و این راه حتما به موفقیت میرسد. اصل چهارم: از اتفاقات بد، نتایج خوب بگیرید هرکسی که به کارآفرینی علاقهمند است با این جمله موافق است که کارآفرینی شبیه سوار شدن در یک ترن هوایی است. همیشه اتفاقات پیشبینی نشدهای رخ میدهد که ممکن است احساس کنید دارید به عقب بر میگردید. اما اتفاقات غیر منتظره همیشه بد نیستند. گاهی ممکن است رخدادی که بد به نظر میرسد شما را به راهی هدایت کند که نتایج بهتری به همراه دارد. مدیریت کسب و کار بر پایهی همین قانون است. کارآفرین موفق باید اتفاقات غیر منتظره را به بهترین نحو مدیریت کند تا در نهایت به کمک کسب و کار بیاید. اصل پنجم: جهان بینی منحصر به فرد داشته باشید برای کارآفرینی نیاز است نگاه خاصی به جهان داشته باشید و باور داشته باشید که آینده نه پیدا شدنی است و نه پیشبینی کردنی. آینده فقط ساختنیست. در مدیریت کسب و کار، به جای تمرکز بیش از حد روی برنامه ریزی، باید تمرکز روی انجام دادن برنامه ها قرار گیرد. دیدگاه سنتی در مدیریت کسب و کار این بود که برنامهای بنویسید و سعی کنید مطابق آن پیش بروید. اما این راه دیگر کارایی ندارد. مشکل اینجاست که برنامهها در مواجهه با اتفاقات و مشکلات غیر منتظره به کار نمیآیند و نتیجهی مورد انتظار را ندارند. در آموزش کارآفرینی یاد میگیرید چگونه با هر آنچه در اختیار دارید تجارت خود را شروع کنید و تصمیمات لازم را در میان راه بگیرید. پنج اصل مهم برای کارآفرینان موفق - آموزش و مشاوره کارآفرینی و کسب و کار | فرامرز بزرگی
ترفندهای یک کارآفرینی موفقدر سراسر دنیا یکی از مهم ترین دغدغه های هر جامعه ای ، مقوله کار آفرینی و اشتغال می باشد. تجارت شخصی که در آن مبادلات تجاری همانند خرید و فروش میان دو نفر صورت می پذیرد، به نوبه ی خود بسیار ارزشمند است اما کار آفرینی ارزشمند تر از تجارت شخصی است، چرا که پویا تر و گسترده تر بوده و امکان تغییر و تحول اجتماع را فراهم می کند. کار آفرین می تواند با ایده ای نوین هرچند کوچک، تعدادی متخصص را در صنعتی به اشتغال در آورد. همچنین کار آفرینی امکان اشتغال تعداد زیادی از افراد بی تخصص و آموزش کاربردی آن ها را نیز فراهم می کند. از این رو هر کارآفرین در یک جامعه، می تواند نیروی محرکه توسعه و رشد اقتصادی آن جامعه در بلند مدت باشد. اما سوال اصلی اینجاست! با داشتن ایده ی مناسبی برای کار آفرینی چگونه یک کار آفرین موفق باشیم؟ با تیوترلند همراه باشید تا به بررسی نکات لازم جهت تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق بپردازیم. باید به این نکته اشاره کرد که قبل از شروع هر کسب و کاری، لازم است اطلاعات مورد نیاز آن را کسب کنیم. در هر حوزه کاری دو دسته اطلاعات وجود دارد، اطلاعات تئوری، اطلاعات تجربی. اطلاعات تئوری شامل تحصیلات آکادمیک، کتب، مقالات و .... در هر رشته می شود. مطالعه در این زمینه قطعا سودمند است ولی آن چه بیشتر مورد توجه این مقاله می باشد اطلاعات تجربی در یک حوزه کار آفرینی است. لازم است یک کار آفرین جویای موفقیت، قبل از شروع کسب و کار خود در زمینه موردنظر و زیر مجموعه های وابسته به آن، از پیشکسوتان و استادکاران آن حیطه تجربه های عملی و فنی کسب نماید. شاید تجربیات عملی در هیچ کتابی گفته نشده باشند اما آن قدر ارزشمند هستند که می توانند شما را به اندازه چند سال در کسب و کارتان موفق تر نمایند. در هر کسب و کاری خلاء هایی وجود دارد که یک کار آفرین موفق باید این شرایط را به عنوان پتانسیل یا موانع پیش بینی کند و برای هرکدام از آن چاره ای چاره ای کاربردی بیاندیشد. دومین نکته مهم برای تبدیل شدن به یک کار آفرین موفق، زمان است. شما به عنوان موسس یک کسب و کار کوچک یا بزرگ باید همواره این نکته را مدنظر داشته باشید که تلاش هایتان بلافاصله نتیجه نخواهد داد. ماه ها یا حتی سالها زمان نیاز دارید تا به درجه سود دهی و پیشرفت قابل توجه و ایده آل دست یابید. پس لازم است در ابتدا به سود کم یا مساوی شدن در آمدها و مخارج قناعت کنید تا نتیجه تلاشهایتان را در چند ماه بعد ببینید. نکته ی سوم موفقیت در کار آفرینی، به روز بودن است. شما باید تلاش کنید از آخرین اطلاعات، شیوه ها، تجربیات و دستگاه ها در زمینه تخصص خود مطلع باشید. یک کار آفرین موفق جدیدترین شیوه های موجود در دنیا را در زمینه کسب و کار خود می شناسد و با مطالعه و تحقیق از آن ها در جهت پیشرفت کارش استفاده می کند. بسیاری از کاسبان سنتی سالهاست با وسایل و دستگاه های قدیمی کار می کنند و تغییری در شیوه کسب و کار خود ایجاد نمی کنند در نتیجه انتظاری از پیشرفت کسب و کار خود ندارند. اگر شما نیز به عنوان یک کار آفرین چنین شیوه ای در پیش بگیرید احتمال شکست کسب و کارتان بسیار زیاد خواهد بود. زیرا در عصر تکنولوژی کارفرمایان و مشتریان به دنبال به روز ترین و پیشرفته ترین شیوه های رفع احتیاجات خود هستند. پس به خوبی از این فرصت استفاده کنید. نکته چهارم، استفاده از پرسنل مناسب است. یک کارمند معمولی اما با انگیزه و خلاق بسیار بهتر از یک کارمند متخصص اما بی انگیزه با نگرش منفی می باشد. شما باید سعی کنید تعداد افراد خوش فکر و مثبت را در کسب و کارتان افزایش دهید. حقیقت این است که کار آفرینی همانند مسابقه قایق رانی می باشد، شما به عنوان ایده پرداز در راس این قایق قرار دارید و مسیر را هدایت می کنید اما هم اندازه که حضور شما مهم است، حضور پاروزنان با انگیزه و قوی نیز مهم است. پس تلاش کنید افراد منفی و بی انرژی را از کسب و کار خود حذف و جای آن ها را با افراد امیدوار و خلاق پُر کنید. نکته پنجم، شجاعت است. از ترس دوری کنید، سعی کنید مسیری را بروید که بقیه رقبا از طی کردن آن هراس دارند. با افراد جدید آشنا شوید و راه های جدید امتحان کنید. تلاش کنید تا به شیوه دیگری به کسب و کارتان نگاه کنید و مشکلات آن را حل کنید، این گونه ممکن است راه حل هایی پیدا کنید که در رقابت با سایر رقبا شما را پیروز میدان کند. در این زمینه همیشه به یاد داشته باشید طی کردن راه دیگران، الزاما به معنای موفقیت نیست. نکته آخر برای اینکه یک کار آفرین موفق باشید، انتقاد پذیر بودن شما است. سعی کنید پذیرای کلیه انتقادات و پیشنهادات مشتریان خود باشید. با مشتری ناراضی به آرامی صحبت کرده و سعی کنید به هر طریقی رضایتش را جلب کنید. توجه داشته باشید رضایت هر مشتری مهم تر و موثر تر از یک تبلیغ شهری برای کسب و کار شماست، چون مردم به توصیه های یکدیگر بیش از تبلیغات عمومی بها می دهند. سعی کنید نواقصی را که در کسب و کارتان باعث نارضایتی کارفرمایان می شود با مشورت مفید با کارمندانتان رفع کنید. https://tutorland.ir/post/%D8%AA%D8%...88%D9%81%D9%82
20 جمله ای که یک کارآفرین موفق هرگز نمی گویدعاملی که کارآفرین بسیار موفق را از باقی کارآفرینان متمایز می کند طرز فکر اوست. برای مثبت اندیش شدن ابتدا باید افکار منفی درون تان را بشناسید، سپس تلاش در رفع آنها کنید. در ادامه 20 جمله ای که هرگز از یک کارآفرین برجسته نخواهید شنید آورده شده است: به اندازه کافی خوب نیستم کارآفرینان بسیار موفق هرگز به این جمله فکر نمی کنند و به جای شکایت کردن یا شک به خود انرژی شان را صرف رسیدن به اهداف شان می کنند. وقت ندارم زمان برای همه یکسان است اما کارآفرین بسیار موفق از زمانش برای انجام دادن کارهایی استفاده می کند که در موفقیتش موثرند. سعی می کنم آنها به قصد انجام دادن کار، تلاش می کنند نه امتحان کردن و همین امر کلید موفقیت شان است. مشکل من نیست با اینکه کارها را به طور هوشمندانه ای تقسیم می کنند اما از مسئولیت پذیری فرار نمی کنند. زمانیکه مدیرعامل می شوید مسئولیت همه ی اشتباه ها به نحوی با شما ارتباط می یابند. این کار شدنی نیست کارآفرینان بسیار موفق رویاپردازان خوبی نیز هستند. زمانی که کاری غیر ممکن باشد آنها با تغییر لنز دیدشان به دنبال راه های جدیدی می گردند. تسلیم می شوم بعد از بررسی دلایل شکست شان، نکات لازم را یادداشت می کنند تا دوباره مرتکب آن خطا نشوند. از نظر آنها شکست منبع عالی برای آموختن است. منصفانه نیست موفقیت در کسب و کار هیچ ارتباطی با انصاف ندارد. بلکه آماده سازی و تلاش زیاد و بهره گیری از فرصت است که باعث موفقیت فرد می شود. ای کاش... آنها به جای استفاده از عبارت های «ای کاش...» از «من می توانم» استفاده می کنند. همیشه اینگونه بوده است کارآفرینی معادل نوآوری است. از این رو یک کارآفرین بسیار موفق هرگز به شیوه ی همیشگی انجام شدن امور اکتفا نکرده و شیوه های آزمایش شده ی جدید را نیز امتحان می کند. من راهی ندارم آنها همیشه می دانند راه های زیادی وجود دارد. از این رو هرگز درب ها را به روی خود بسته نمی بینند. متاسفم از اینکه از حق خود دفاع کرده، ایده شان را گفته یا بخاطر مشغولیت زیاد از کسی عذرخواهی نمی کنند. خیلی مشکل است البته کارآفرینی کار سختی است. اما بیشتر از سختی، لذت بخش است. اما اگر فردی هستید که تحمل چالش ها را ندارید وارد این کار نشوید. به کمک نیاز ندارم بهترین کارآفرینان تیمی متشکل از مشاوران، شرکای استراتژیکی و کارمندان قابل اعتماد دارند که در رسیدن به موفقیت آنها را یاری می کنند. خودم به اینجا رسیدم کارآفرینان باهوش هنگامی که زمان درست می رسد موفقیت را به همه ی اعضای تیم نسبت می دهند نه فقط خودشان. خیلی زود/دیر است غالبا شب ها و روزهایی برای کارآفرینان موفق پیش می آید که زودتر از موعد بیدار می شوند یا به خواب می روند. سخت است اما آنها از لحظه لحظه ی زندگی شان بیشترین بهره وری را می برند. اگر/ شاید/ احتمالا اینها نشان دهنده ی تزلزل هستند. کارآفرین موفق اگر موقعیتی را خوب ببیند آن را از دست نمی دهد و دست به کار می شود. من نمی دانم کارآفرین، نوآور است. هر مشکلی را ببیند به دنبال راه حل آن می رود. اگر پیدا نکند مشورت می گیرد و هرگز آن را رها نمی کند. می ترسم ترس معادل محدودیت است. کارآفرینان شاید گاهی مضطرب به نظر بیایند اما هرگز از انجام دادن کاری نمی ترسند. زمان کتاب خواندن را ندارم کارآفرینان باهوش و موفق به شدت کتاب می خوانند. آنها کتاب های با ارزش را می یابند سپس برای خواندن آن زمان می گذارند. برای موفق شدن همین امروز کتاب خواندن را در برنامه ی روزانه تان قرار دهید. وقت استراحت ندارم کارآفرینان موفق برای احیای انرژی شان زمانی را به استراحت می پردازند. 20 جمله ای که یک کارآفرین موفق هرگز نمی گوید - دیجیاتو
چگونه یک کارآفرین موفق در حوزهی پزشکی باشید؟ نکاتی دربارهی کارآفرینیکارآفرینی در حوزهی پزشکی و سلامت، مدتی است که توجه گستردهای را به سمت خود جلب کرده است. اما یک کارآفرین موفق بودن در این حوزه، نیازمند یادگیری نکات زیادی است و نمیتوان صرفاً به دلیل علاقه جهت کارآفرین موفق شدن، در این حوزه شیرجه زد! مانند کارآفرینی در حیطههای دیگر، کارآفرینی در این حوزه نیز با مسائل و چالشهای مخصوص به خود رو به روست. مسائلی از جمله: مشکلات مالی و سرمایهگذاری، سیستم بوروکراسی حاکم در این حوزه، هماهنگ شدن با قوانین موجود، رقابت و سایر چالشها.برای شروع به کارآفرینی در حوزهی پزشکی، نکاتی وجود دارد که بهتر است آنها را مد نظر قرار دهید تا بتوانید در این عرصه موفق شوید. در ادامه به شماری از این نکات که هر کارآفرین پزشکی باید بداند، اشاره مینمائیم.نکات مفید جهت یک کارآفرین موفق شدن در حوزهی پزشکیبرآورد نیاز – از طریق تحقیقات بازاریک کارآفرین موفق در حوزهی پزشکی، قبل از درگیر شدن با کار ابتدا باید نیاز بازار را بسنجند تا برای آن نیاز یک راه حل ارائه نمایند. تحقیقات بازار گسترده و مطالعات عمیق دربارهی تخصصهای مختلف در حوزهی سلامت، در نقطهی شروع حائز اهمیت هستند و باید از ابتدا به آنها توجه نمائید.با تحلیل تقاضای محلی یا منطقهای، که در مورد محصولات و خدمات متنوعی در حوزهی سلامت وجود دارد، کارآفرینان میتوانند حوزهی مطلوب رابیابند. آنها میتوانند به سمت یک بازار دست نخورده (niche market) بروند و یا اینکه استانداردهایی را برای یک بازار رقابتی از طریق تحقیقات و مطالعاتشان تهیه کنند.آن دسته از کارآفرینان پزشکی که نیاز بازار را میفهمند و میتوانند از طریق پر کردن فاصله بین نیاز مشتریان و وضعیت موجود در حوزهی سلامت و پزشکی، بهتر با مشتریان ارتباط برقرار کنند، به موفقیت دست پیدا میکنند.مثلاً ایجاد امکانات عمومی پزشکی در شهری که در آن تعداد زیادی از افراد این امکانات را ارائه میدهند، احتمالاً ایدهای عالی نباشد. راه بهتر این است که به مناطقی توجه کنید که فاقد شمار زیادی از این امکانات پزشکی و سلامت هستند محصولات یا خدمات خود را برای مردم آن ناحیه تدارک ببینید و به آنها ارائه نمائید. با این کار، نه تنها به سود مالی دست پیدا خواهید کرد، بلکه از نظر اجتماعی نیز کار بسیار مفیدی را انجام دادهاید. یافتن سرمایهگذاران مناسبهیچ کس نمیتواند منکر تاثیر زیاد سرمایهگذاران در فرآیند رشد یک کسب و کار شود. هر کارآفرین در هر حوزه، با چالش پیدا کردن سرمایهگذار مناسب رو به روست و کارآفرینان در حوزهی پزشکی نیز از این قاعده مثتسنی نیستند.در حوزهی پزشکی، برای یک کارآفرین موفق بودن، مهم است که سرمایهگذاری را پیدا کنید که به چشم اندازی که پیش رویتان در نظر دارید اهمیت بدهد. اختلافات بین اهداف و ارزشها بین شما و سرمایهگذاران، در دراز مدت باعث ایجاد چالشهای اساسی خواهد شد. اگر بتوانید شخصی را پیدا کنید که اطلاعات پایهای را نیز در مورد کاری که میخواهید در حوزهی پزشکی انجام دهید داشته باشد، نیز یک مزیت است. البته اگر سرمایهگذار مورد نظر، فاقد اطلاعات کافی در مورد کاری که شما قرار است انجام بدهید باشد، نیاز به شخصی که در این موارد اطلاعاتی داشته باشد، در کسب و کار شما احساس میشود و باید این فرد را در کنار تیمتان داشته باشید تا بتوانید در دراز مدت به رشد خود ادامه داده و در بازار بقا و دوام داشته باشید.به میزان کافی شبکهسازی کردن، مشارکت با سازمانها و آکادمیهای پزشکی، انجام دادن صحیح تحقیقات بازار و اطلاعات در مورد قوانین صنعت پزشکی و فرصتهای موجود در این حوزه، در جذب سرمایهگذاران مناسب به شما کمک زیادی خواهد کرد. همچنین اگر تحت حمایت یک برند بزرگ باشید، به شما و کارتان اعتبار خواهد بخشید و باعث ارتقای برندتان خواهد شد. حفظ تعادل بین مسئولیت اجتماعی و سودآورییکی از تنگناهای اخلاقی که کارآفرینان پرشکی با ان مواجه هستند، نیاز برای ایجاد یک کسب و کار پر سود، در کنار مسئولیت اجتماعیشان در راستای سلامت عمومی مردم است.امروزه یک مسالهی اصلی در حوزهی سلامت، کمبود درمانها و خدمات مقرون به صرفه در این حوزه، به خصوص در مورد مردم فقیر و وجود فاصلهی زیاد بین خدماتی که به صورت تخصصی برای مردم شهری و مردم روستایی عرضه میشود، است. البته که نمیتوان کلینیکهای رایگان ایجاد کرد چرا که در این صورت هرگز به نقطهی سر به سر (نقطهی که درآمدها هزینهها را پوشش میدهند و آغاز سودآوری کسب و کار است) نخواهیم رسید؛ اما میتوان با همکاری با سازمانهای خیریه و کارهای داوطلبانهای که برای کارمندان سازمان برای رفتن به کمپهای روستایی تعریف میکنیم، مسئولیت اجتماعی خود را نیز به خوبی انجام دهیم.نوآوری در تکنولوژی به صورت مداوممیتوان گفت خلاقیت، کلید حصول به سرمایه برای هر کارآفرین موفق است. لازم است که کارآفرینان پزشکی، همگام با محیط متغیر تکنولوژیکی به پیش روند و در جریان این تغییرات باشند و همچنین به روندهایی که در حوزهی سلامت در حال شکلگیری است توجه داشته باشند.میتوانید با پرسیدن سوال از بیماران یا دیگر افراد در مورد اینکه چگونه خدماتتان را ارتقا دهید یا با خلق نوآوری یک مزیت رقابتی برای خود کسب کنید، به موفقیت دست پیدا کرده و چه بسا نیازهای پنهان مردم را کشف کرده و در این زمینه از رقبا جلوتر بروید. آگاه بودن نسبت به محدودیتها همیشه سودآور بودن، وسوسه انگیز است اما در روند کار، عدم اطلاعات کافی میتواند برای شما دردسر ایجاد کند و مانع از سودآور بودنتان شود. توانایی مشاوران پزشکی که در تیمتان حضور دارند را مد نظر داشته باشید و از محدودیتهایتان آگاه باشید.اگر تیم کسب و کار شما، در زمینهی کمکهای اولیه و ابتدایی در حوزهی پزشکی فعالیت میکند، اگر بدون اطلاعات تخصصی به سراغ کارهای حرفهایتر در حوزهی پزشکی بروید، با احتمال زیاد دچار مشکل خواهید شد.فیدبکها یا بازخوردهایی که از مشتریان خودتان میگیرید، میتواند راهنمایی برای شما جهت توسعهی کسب و کارتان باشد و اینکه آن حوزهها را ارتقا دهید. بنابراین احتمال اینکه یک کارآفرین موفق شوید، افزایش مییابد. بازی با نقاط قوت خودتان بلندهمتی (آرزوهای بزرگ و تلاش برای رسیدن به آنها)، چیزی است که باعث میشود یک کارآفرین موفق شود. هر کارآفرین پزشکی، باید اهداف مشخصی را برای خود و صنعت سلامت تدوین کند و تلاش کند تا با نقاط قوتی که دارد، به این اهداف دست یابد. این اهداف میتواند در رابطه با توسعه و تحقیقات دربارهی بیماریهای مزمن و یا یک انقلاب دیجیتالی در حوزهی درمان باشد.در انتها، به یاد داشته باشید که رقابت سالم در کسب و کارها، برای هر ملتی مفید است؛ مخصوصاً اگر دربارهی دستیابی به سلامت و نجات زندگی انسانها باشد. چگونه یک کارآفرین موفق در حوزهی پزشکی باشید؟ نکاتی دربارهی کارآفرینی - مجله قرمز
نمایش برچسبها
مشاهده قوانین انجمن