خطا! ورودی را کنترل کنید
خطا! ورودی را کنترل کنید
ورود خودکار ؟
اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمیشود، اینجا را کلیک کنید.
اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمیشود، اینجا را کلیک کنید.
انجمن گفتگو استارتاپ و کار آفرینی
شما در حال مشاهده انجمن گفتگو استارتاپ های ایران هستید، این انجمن با هدف ایجاد بستر گفتگو پیرامون موضوعات حوزه کارآفرینی و کسب و کار های نوپا ایجاد شده است. با عضویت در این انجمن می توانید با اعضای اکوسیستم کارآفرینی کشور در ارتباط باشید.
این انجمن همچنین مرجع کاملی از شتاب دهنده ها، مراکز رشد و پارک های علم و فناوری، استارتاپ ها، اسامی منتور ها، سرمایه گذاران و فعالان کارآفرینی کشور را گرداوری نموده است.
ما به شما این اطمینان را می دهیم که با جستجو در این انجمن بتوانید هر موضوعی را در رابطه با استارتاپ ها پیدا کنید. کارشناسان ما نیز بطور 24 ساعته پاسخگوی سوالات شما خواهند بود.
همیشه که نباید از موفقیت آدمها نوشت، موفقیتها هرچند به درک ما از زندگی واقعی کمک میکند و راه و مسیر صحیح را به ما نشان میدهد، اما گاهی بهترین روش نیست. همیشه که نباید از موفقیت آدمها نوشت، موفقیتها هرچند به درک ما از زندگی واقعی کمک میکند و راه و مسیر صحیح را به ما نشان میدهد، اما گاهی بهترین روش نیست. نقطه ضعفها را به ما نمیگوید، راه و چاه را نشانمان نمیدهد. برای همین است که میخواهیم اینبار از روش معکوس استفاده کنیم و برای بدترین شکل نوشتار با شما صحبت کنیم. از میان تمام ویژگیهای موجود و تمام خصوصیتهای مثبت و منفی، ما روی وبسایت مایکروسافت دست میگذاریم. به جای آنکه بگوییم وبسایت مایکروسافت چه ویژگیهای مثبتی دارد، به شما میگوییم که وبسایت مایکروسافت چطور بود اگر نوعی دیگر نوشته میشد. اگر اطلاعات منفی را به مخاطبش میداد، چگونه میشد. مخاطب را مغلوب نکن بعضی از روزها با خودمان میگوییم بهترین حالت برای نوشتن یک متن، این است که با زبان تخصصی نوشته شود. به خودمان میگوییم با این روش به مخاطب ثابت میکنیم که تا چه اندازه موفق هستیم و تا چه اندازه روی سوژه احاطه داریم. میخواهیم مخاطب را مغلوب دانش و تواناییمان کنیم. اما به نظرتان اگر مایکروسافت، تصمیم میگرفت تا از این روش استفاده کند، چه اتفاقی میافتاد؟ نمونهاش همین آخرین خبری که هفته گذشته روی وبسایت قرار دادند: «هوش مصنوعی کلید ورود ما به دنیای اختراعات تازه است. مخصوصا در زمانهای که هوش کامپیوترها به جای ما شروع به کار میکنند و نه به فرمان ما.» این متن ورودی برای کسی غیرقابل درک نیست، کسی در درک آن ناتوانی از خود نشان نمیدهد. حتی برخی معتقدند که از آن جهت که تصویر تازهای به ما میدهد، به کمک ما میآید تا بیشتر روی خوانش متن صبر کنیم. اما چه میشد اگر همین متن را با زبانی دیگر مینوشتیم؟ مثلا مینوشتیم :«آیا میدانید ارزش هوش مصنوعی چیست؟ ارزش هوش مصنوعی در کاری است که ما امروز برایتان انجام دادهایم.» و بلافاصله پس از این جمله شروع به نوشتن درباره محصول تازه کنیم. در این خبر مایکروسافت اعلام میکند که به شکلی جدیتر برای پیشرفت هوش مصنوعی در جهان دست به کار شده است و در همایشها و نشستهای مختلف در این زمینه شرکت میکند. زمانی که شما شروع به مغلوبکردن مخاطب کنید، در حقیقت در مبارزهای نابرابر وارد شدهاید که باعث میشود مخاطب خود را ناتوان احساس کند و در همین زمان از شما فاصله میگیرد. رابطه دوسویه را فراموش میکند و در مبارزهای که برای باخت او طراحیشده شرکت نمیکند. مگر کسانی که به قصد زمین زدن شما به مبارزه وارد شوند. به همین خاطر است که باخت در انتظار شماست و مخاطبی به دست نمیآورید. افراد اهمیتی ندارند با این اوصاف اگر ما میخواستیم از مایکروسافت جلو بزنیم، لابد باید بلافاصله پس از توصیف اولیه به سراغ صحبتهای مدیرعامل میرفتیم. در حالی که در این نوشتار خبری از حضور مستقیم مدیرعامل و مسئول بخش نیست. در اولویتبندی این اتفاق، آنچه به دانش ما کمک میکند، رسیدن به فضای سادهای است که مخاطب را با خود درگیر میکند. در حقیقت کاری که انجام میشود، نسبت به افراد اولویت بیشتری دارد. شناخت افراد در مرحله بعد قرار میگیرد و به صورت خودبهخود اتفاق میافتد. در نوشتار ما، توضیح این حقیقت که مدیر بخش هوش مصنوعی در یک همایش در پکن شرکت کرده، در اولویت نخست قرار میگیرد. ما خبر را اینگونه آغاز میکنیم: «هری شام، مدیر بخش هوش مصنوعی مایکروسافت در کنفرانس چین شرکت کرد و گفت تصمیم داریم در زمینه هوش مصنوعی فعالیت بیشتری انجام دهیم.» به همین خاطر است که کسی به ادامه داستان توجه نمیکند، کسی نمیگوید فعالیت بیشتر چیست یا چه سودی برای ما دارد. ما اهمیت یک اتفاق را با کاری که قرار به انجامش داریم یکسان میکنیم و اولویتبندی را از میان میبریم. در حالی که در خبر نوشته شده از سوی مایکروسافت، مدیر بخش هوش مصنوعی در پاراگرف دوم به بعد معرفی میشود. تاکید روی اهمیت را فراموش نکن درست است که ما به خوبی میدانیم آنچه در حال نوشتن آن هستیم، اهمیت ویژهای دارد. میدانیم که اگر مهم نبود، به سراغش نمیرفتیم و دربارهاش صحبت نمیکردیم. میدانیم که در زندگی شغلی ما، نوشتن چنین خبری یعنی رسیدن به واقعیت. با این وجود چنین اهمیتی برای ما مهم است و نه برای مخاطب. مخاطب شما دراین باره نظری ندارد، نمیداند توصیفی که شما انجام میدهید، به چه دلیل است و چرا اتفاق میافتد. او نمیداند و به همین خاطر است که در میانه راه دست از خواندن برمیدارد و صفحه را تغییر میدهد. نمیداند شما چه کار مهمی انجام دادهاید، نمیداند محصولی که در اختیارش قرار میدهید چه سودی دارد. روایت این اهمیت و دانش، روایتی است که باید از زبان شما بشنود. پس از به زبان آوردن چندباره این اهمیت ابایی نداشته باشید. اما باید بتوانید این اهمیت را به زبان مختلف توضیح دهید تا تکراری بودن آن به چشم نیاید. در همین مثال هوش مصنوعی، باید بتوانید به طرق مختلف از اهمیت آن بنویسید. «هوش مصنوعی ما را به آینده متصل میکند»، «هوش مصنوعی برای زندگی روزمره ما اهمیت دارد»، «هوش مصنوعی در سالهای آینده تمام زندگی ما را از آن خود میکند»، «هوش مصنوعی معنای متفاوتی به آینده میدهد»، تمام این جملات معنای یکسانی دارند اما با جملهبندیهای متفاوتی نوشته شدهاند. اما گاهی نوشتن درباره هوش مصنوعی، سادهتر از نوشتن درباره یک غذا، یک محصول یا خدمتی است که انجام میدهید. نمونه این اتفاق را بگذارید از دیجیکالا مثال بزنیم. به نظرتان اگر بخواهیم دیجیکالا را به عنوان نمونه موفق یک استارتآپ توصیف کنیم، چه میگوییم؟ در این مواقع باید دست روی اهداف اولیه و خدمات ویژه بگذاریم و بگوییم که استفاده از این وبسایت چه ویژگیهایی برای افراد دارد. «با یک کلیک به محصول موردنظر برسید»، «از خانه بیرون نیایید اما از خرید خود رضایت داشته باشید». چنین توصیفی باعث میشود تا انگیزهای در مخاطب ایجاد شود و به دنیای یک وبسایت قدم بگذارد. از چنین انگیزهای، به نفع موقعیت خود استفاده کنید. هراس نداشته باشید ترس بیهوده باعث میشود تا به دام محافظهکاری بیفتید و آدمها بوی ترس را احساس میکنند. از میان جملات شما متوجه میشوند که با دست و دل لرزان در حال نوشتن هستید. برای آنکه از چنین دامی به سلامت بیرون بیایید، بهترین راهحل این است که نترسید. به همین سادگی میتوانید از موقعیت استفاده کنید. مخاطب شما به دنبال ترسهای شما نیست. به دنبال نقطهضعف نمیگردد و نمیخواهد شما را دست بیندازد. مگر آنکه شما خودتان سوژه را در اختیار او بگذارید. پس از ترس و وحشت دست بردارید و روی نقاط قوت خود سرمایهگذاری کنید. بهترین راه در چنین موقعیتی این است که از نوشتن ویژگیهای منفی دست بردارید. نه آنکه صداقت نداشته باشید و دروغ بگویید، اما میتوانید با تکیه روی ویژگیهای مثبت، به مخاطب خود دلگرمی دهید و او را با خود همراه کنید. فراموش نکنید که اگر مایکروسافت در خبر هوش مصنوعی میخواست صداقت به خرج دهد، احتمال فراوانی وجود داشت که تمام ترسهایشان از موفقیت را بگویند و هوش مصنوعی را به عنوان مجموعهای با ریسک بالا روایت کنند. اما در خبر چنین چیزی پیدا نمیکنید. پس دلیلی ندارد تا شما هم تمام احتمالات منفی را با مخاطب درمیان بگذارید. روی نکات مثبت دست بگذارید و همان مسیر را ادامه دهید. درستنویسی درباره یک محصول | شنبه مگ - اولین هفته نامه اختصاصی استارت آپ ها
مشاهده قوانین انجمن