بسیاری از مردم سراسر جهان معتقدند که چند فرد یا خاندان بزرگ، تمام جهان و دولت‌ها را کنترل می‌کنند. به عقیده بیشتر این افراد، ثروتمندان شناخته شده ای مانند بیل گیتس یا وارن بافت تنها سایه ای از سرمایه داران بزرگ جهان هستند. حتی برخی فراتر از این رفته و معتقدند که تمام تحولات سیاسی و اجتماعی سراسر جهان را این خاندان‌ها مدیریت می‌کنند و مردم فقط تماشاگران این بازی هستند.
برای این اظهارات مستندات خیلی روشنی وجود ندارد. هیچ کس نمی‌تواند به طور قطع این گفته‌ها را نقض کند یا آن‌ها را بپذیرد. در واقع موضوعات فوق به توهم توطئه معروف هستند اما قابل رد هم نیستند.
چند روز پیش نشریه معتبر اندیاتایمز مقاله ای تحت عنوان ۱۳ خاندانی که جهان را کنترل می‌کنند منتشر کرد که بسیار جنجال آفرین بود.
۱۳ خاندانی که جهان را کنترل می‌کنند

طبق اصل تئوری توطئه، جمعیتی قلیل در جهان وجود دارند که بر اکثریت مردم حکومت می‌کنند. ردپای آن‌ها همه جا به چشم می‌خورد؛ از اقتصاد گرفته تا صنعت موسیقی. این قشر از جامعه عروسک‌گردان‌هایی حرفه‌ای هستند که سایرین را عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی خود می‌دانند و آن‌ها را به هر حالتی که مایل باشند، می‌رقصانند.
شایعات حاکی از آن است که این گروه‌ها با مکاتب و فرقه‌های مرموز در ارتباط هستند و پیمان‌‌نامه‌های تجاری طلایی و مخفیانه‌ای داشته و برنامه‌های پنهانی را برای ایجاد نظم نو جهانی در سر دارند؛ این‌ها گروه اقلیت، ثروتمند‌ترین‌ خاندان‌های جهان هستند.
سایه‌های سیاه قدرت بر نظم نوین جهانی

توده مردم تقریبا از این حقیقت نا‌آگاه‌اند که آزادی‌شان توسط عده قلیلی، روز‌به‌روز از آن‌ها گرفته شده و به قدرت این اقلیت حاکم افزوده می‌شود.

در رأس هرم نخبگان، ۱۳ خاندان به چشم می‌خورد که به انجمن ۱۳ معروف‌ هستند. این انجمن عامل پشت پرده بزرگ‌ترین وقایعی است که در دنیا اتفاق می‌افتد. بسیاری معتقدند که ۹۹ درصد از جمعیت جهان، تحت نظارت و کنترل این یک درصد نخبه اداره می‌شوند. طبق گفته‌ها انجمن ۱۳، کمتر از یک درصد از جمعیت دنیا را به خود اختصاص داده و هیچ عضو خارجی را قبول نمی‌کند.
براساس نقل‌ قول‌ها، این خانواده‌های ممتاز به دلیل این‌که خود را از نوادگان خدایان باستان می‌دانند و جزو خانواده‌های سلطنتی به‌شمار می‌روند، حق سلطه بر جهان را به خود داده‌اند. این ۱۳ خاندان بد‌ نام شامل خاندان‌های: روتشیلد، بروس، کوندیش (کندی)، مِدیچی، هانوفر، هابسبورگ، کروپ، پلانتاژنت، راکفلر، رومانوف، سینکلر (سنت کلر)، واربرگ و ویندسور هستند.
به جز این ۱۳ سلسله، خانواده‌های قدرتمند دیگری نیز وجود دارند که نام آن‌ها فعلا برای ما ناشناخته است. بی‌شک سلسله یهودی روتشیلد، قدرتمند‌ترین خاندان این فهرست محسوب می‌شود و ارزش دارایی‌های این خانواده حدود ۵۰۰ تریلیون دلار برآورد شده‌ است. این خاندان بیشتر قدرت خود را از راه امپراتوری بر سیستم بانک‌داری جهانی کسب کرده. موسسات مهمی که گفته می‌شوند توسط این خانواده‌ها اداره می‌شوند، شامل این موارد هستند:
۱- موسسه شهر لندن (The City of London Corporation) (موسسه‌ای مالی که توسط روتشیلد اداره می‌شود) – این موسسه هیچ‌گونه وابستگی به دولت بریتانیا ندارد.
۲- صندوق ذخیره فدرال ایالات متحده (The US Federal Reserve) (موسسه مالی، بانک خصوصی و متعلق به روتشیلد‌ها) – این نهاد هیچ‌گونه وابستگی به دولت ایالات متحده ندارد.
۳- شهر واتیکان (آموزش تعالیم مذهبی و فریب‌دهی مردم با استفاده از استراتژی ایجاد رعب و وحشت در میان آن‌ها) – این نهاد هیچ‌گونه وابستگی به دولت ایتالیا ندارد.
۴- واشنگن دی.سی (استراتژی‌های نظامی، برنامه‌ریزی ذهن، مغز‌شویی و برنامه‌های کاهش جمعیت) – این نهاد هیچ‌گونه وابستگی به دولت ایالات متحده ندارد.
هر‌یک از این چهار موسسه‌ای که پیش‌تر نام برده شد، به‌‌عنوان نهاد‌هایی مستقل مشغول به کارند و تابع هیچ‌ قانونی جز قانون خود نیستند. بنابراین هیچ دادگاهی وجود ندارد که بتواند به تخلفات آن‌ها رسیدگی کند.
انجمن‌های مخفی متعددی در دنیا وجود دارد که زیر‌شاخه‌ این موسسات عظیم بوده و هر یک تحت نظارت یا متعلق به انجمن ۱۳ خاندان هستند. به تمام اعضای این انجمن‌های مخفی، به پاس خدماتشان، پاداش ارزشمندی اهدا می‌شود، اما این اعضا هیچ‌وقت به‌عنوان عضوی از ۱۳ خاندان محسوب نمی‌شوند. این افراد حتی نمی‌دانند چه‌کسی رئیس آن‌هاست یا برنامه کلی این نهاد‌ها چیست، تنها وظیفه‌ای که دارند، پیروی از دستوراتی است که از بالا به آن‌ها داده می‌شود.
اما بر فرض درست بودن این فرضیه‌ آیا تمرکززدایی به دست آمده با بلاک چین در آینده می‌تواند به تسلط این افراد بر جهان پایان دهد یا حداقل از آن بکاهد؟
بلاک چین، فرشته نجات یا شیطان؟

یکی از بزرگترین رویدادهای فناوری در سال ۲۰۱۷، رشد شدید آگاهی عمومی در مورد ارزهای دیجیتال بود که مهمترین دلیلش رشد شدید قیمت بیت کوین بود.
این روزها بحث درباره حباب یا غیرحبابی بودن دارایی های دیجیتالی بالا گرفته است. هر روز یک نفر قیمت بیت کوین را پیشبینی می‌کند. یکی روی قیمت ۱ میلیون دلاری آن در آینده شرط می‌بندد و فرد دیگری معتقد است که بیت کوین ۲۰ سالگی خود را نخواهد دید !
بیت کوین تنها یکی از کاربردهای بلاک چین است. این بحث‌های قیمتی باعث شده است تا ایده اصلی و انقلابی بلاک چین پوشیده شود.
بلاک چین دفتر دیجیتالی است که اطلاعات ثبت شده در آن با رمزنگاری بین همه ی اعضای یک جامعه ( این جامعه می‌تواند همه جهان باشد یا یک شرکت کوچک باشد) توزیع می‌شود. در بلاک چین هر چیزی بدون قابلیت دستکاری ثبت می‌شود.
به طورکلی بلاک چین می‌تواند برای تمام فرایندها مانند یک قاضی عادل عمل کند، اما با فرض پذیرش کنترل جهان توسط خاندان‌های ثروتمند آیا این قاضی عادل قادر است که بر سلطه این افراد بر جهان پایان دهد و یا به نفع آن‌ها کار می‌کند؟
جواب در یک خط نهفته است: بیت کوین و سایر ارزهای دیجیتال مبتنی بر فناوری توزیع شده تنها یکی از هزاران هزار کاربرد بلاک چین هستند. در واقع می‌توان گفت که بلاک چین یک ایده است که با استفاده از چندین فناوری مختلف، اجرایی می‌شود.
به سوال اصلی برگردیم. آیا بلاک چین می‌تواند بر سلطه ثروتمندان و فاصله طبقاتی غلبه کند و یا فقط تاثیری در قدرت آن‌ها نخواهد داشت؟
برای پاسخ به این سوال بلاک چین را از دو دیدگاه مختلف بررسی می‌کنیم : بلاک چین در ارزهای دیجیتال – بلاک چین در هوشمندسازی فرایندها
بلاک چین در ارزهای دیجیتال


بیت کوین اولین کاربرد از ایده بلاک چین بود. این ارز دیجیتال مرزها و رکوردهای زیادی را جابه جا کرد. برای اولین بار یک دارایی بدون وابستگی به دولت‌ها و بانک‌ها به وجود آمد. پولی که توسط مردم منتقل می‌شود. همچنین برای اولین بار انحصار تولید پول از دست بانک‌های مرکزی خارج شد و به مردم سپرده شد.
برخلاف پول‌های سنتی که به دلیل چاپ بی رویه باعث تورم می‌شود، واحدهای بیت کوین مشخص است و فقط ۲۱ میلیون واحد از آن وجود خواهد داشت نه یک واحد بیشتر نه یک واحد کمتر.
پروتکل بیت کوین مشخص و متن باز است و هرکس که از آن استفاده می‌کند آن پروتکل را پذیرفته است. با کوچکترین تغییری در پروتکل بیت کوین، پروتکل جدید دیگر بیت کوین نیست و ارز جدیدی از بیت کوین پدید می‌آید که به این پدیده فورک یا شکاف می‌گویند. بیت کوین کش یا بیت کوین گلد نمونه ای از فورک‌های بیت کوین هستند.
کدهای بیت کوین واضح است و توسعه دهندگان می‌توانند تمام آن را بررسی کنند. پادشاه ارزهای دیجیتال از نظر امنیتی امتحان خود را پس داده است اما سوال اینجاست که آیا بیت کوین می‌تواند غول‌های ثروت را شکست دهد یا اینکه این غول‌ها از بیت کوین برای بقا استفاده کرده اند؟

پاسخ این سوال، پاسخ سوال دیگری است: مخترع بیت کوین کیست؟
یکی از علت‌های به وجود آمدن فرضیه‌های توطئه در بیت کوین این است که خالق آن هنوز ناشناس است. با فهمیدن این موضوع که چه کسی بیت کوین را متولد کرده می‌توان از هدف تولید بیت کوین آگاه شد.
در گزارش اولیه بیت کوین که بین سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۰۹ منتشر شد، نام فردی به اسم ساتوشی ناکاموتو به عنوان مخترع بیت کوین ذکر شده است اما اکنون که حدود ۹ سال از تولد بیت کوین می‌گذرد، هنوز مشخص نیست که ساتوشی ناکاموتو واقعا کیست.
شاید این نام ذهن‌ها را به سمت یک برنامه نویسی ژاپنی می‌برد اما الزاما اینگونه نیست. احتمال اینکه ساتوشی ناکاموتو یک نفر باشد بسیار کم است زیرا طراحی چنین سیستمی نمی‌تواند کار یک نفر باشد.
طی یک سال گذشته در رابطه با ساتوشی ناکاموتو یک کلمه بسیار تکرار شده است: آژانس امنیت ملی آمریکا یا همان NSA.

ناتالیا کسپرسکی بنیانگذار شرکت کسپرسکی در مصاحبه ای جنجالی ادعا کرد که بیت کوین پروژه آژانس امنیت ملی آمریکاست. الکساندر میوس (Alexander Muse)، کارآفرین و محقق مطرح در حوزه فناوری هم در مقاله‌ای که منتشر کرد مدعی است که آژانس امنیت ملی آمریکا از هویت اصلی ساتوشی ناکاموتو باخبر است اما آن را فاش نکرده است; با این حال تاکنون مدرک معتبری حول این اظهارات منتشر نشده است.
به طور کلی دو سناریو برای ساتوشی ناکاموتو وجود دارد و من بدون هیچ تکذیب یا پذیرشی این سناریو‌ها را می‌نویسم و نتیجه گیری را به خودتان واگذار می‌کنم.
سناریو اول/ ساتوشی ناکاموتو همان قدرت‌های جهان باشند.

اگر ساتوشی ناکاموتو یکی از دولت‌ها، قدرت‌ها و یا حتی خاندان‌های ثروتمند باشد، پس با برنامه کار کرده و برای خود بیت کوین‌های زیادی ذخیره کرده اند. آن‌ها قصد بزرگ کردن بیت کوین را دارند و با ذخایر بیت کوین خود قدرت خود را حفظ و یا حتی بیشتر می‌کنند.
اگر این فرضیه درست باشد، خاندان‌های قدرت برای تحقق نظم نوین جهانی یک ارز دیجیتال واحد را برنامه ریزی کرده اند. شاید این ارز بیت کوین و اتریوم باشد و شاید هنوز متولد نشده باشد. گفته می‌شود که ساتوشی ناکاموتو زمانی که بیت کوین را خلق کرد، بیش از ۱ میلیون واحد بیت کوین را برای خودش ذخیره کرده است.
سناریو دوم/ ساتوشی ناکاموتو یک فرد یا گروه بدون وابستگی باشد

در این صورت بیت کوین با هدفی بزرگ خلق شده است اما بازهم قدرت‌های جهان را ناتوان نمی‌سازد.
طبق مقاله منتشر شده از سایت ایندیا تایمز و فرضیه‌های مطرح شده، خاندان‌های ثروتمند جهان عمدتا با صنعت بانکداری بر جهان کنترل و اراده دارند. اما یک نکته را فراموش نکنیم که آن‌ها دلار و اطلاعات بسیار زیادی دارند و می‌توانند در صورت نیاز دلارها را به بیت کوین یا دستگاه‌های استخراج تبدیل کنند و شاید تا به امروز این‌ کار را انجام داده باشند.
چند ماه پیش گزارشی در سایت بیت کوین دات کام منتشر شد که بنیاد یهودی روتشیلد قصد سرمایه گذاری روی بیت کوین را دارد.
در این سناریو آن‌ها در فشار هستند اما این فشار به معنای ناتوانی نیست. در صورت موفقیت بیت کوین، آن‌ها مجبور خواهند بود تا خود را با شرایط اقتصادی جدید وفق دهند.
به عنوان مثال می‌توان به قرون وسطی در اروپا اشاره کرد. در آن زمان کلیسا قدرت بسیار زیادی داشت و ثروتمندان زیادی برای حفظ قدرت کلیسا تلاش می‌کردند اما در دورانی که قدرت از کلیسا گرفته شد، ثروتمندان برای حفظ بقای خود به سراغ منابع دیگری حرکت کردند. قدرت ثروتمندان کم نشد اما در کل به نفع مردم شد.
نتیجه بحث بلاک چین در ارزهای دیجیتال

در همه سناریو‌های فوق سرمایه داری از بین نخواهد رفت اما قطعا اگر بیت کوین و ارزهای دیجیتال در مسیر اهدافشان پیش بروند، با بهره مندی از سیستم غیرمتمرکز، در هر صورت مردم نفع خواهند برد.
در سناریوی اول که خاندان‌های ثروتمند خود خالق اولین ارز دیجیتال یعنی بیت کوین هستند، قدرت سرمایه داری تثبیت می‌شود اما با توجه به پروتکل متن باز بیت کوین و آزادی کامل شبکه می‌توان بیت کوین را طلای عصر دیجیتال دانست که خود پیشرفتی بزرگ در تاریخ بشریت محسوب می‌شود.
در سناریوی دوم هم سرمایه داری از بین نخواهد رفت. شاید فقط جای ثروتمندان عوض شود. کسانی که پول بیشتری دارند، دستگاه ‌های استخراج بیشتری تهیه می‌کنند و یا بیت کوین بیشتری برای آینده خود سرمایه گذاری می‌کنند. اما در سناریوی دوم هدف بیت کوین والاتر است و نگرانی کمتری از آینده جهان در دوران بیت کوین وجود دارد.
بلاک چین در هوشمندسازی فرایندها

بازهم تاکید می‌کنم که بیت کوین و اتریوم و سایر ارزهای دیجیتال فقط یکی از کاربردهای بلاک چین هستند. علیرغم اینکه ارزهای دیجیتال در کوتاه کردن دست ثروتمندان بر کنترل جهان خیلی کارآمد نیستند، استفاده از بلاک چین در انواع فرایندها، باعث کاهش میزان نفوذ آن‌ها می‌گردد.
در فرایندهایی مانند انتخابات، سیستم‌های مدیریتی، سیستم‌های قانونی، قراردادها، ثبت سند و هر فرایندی که نیاز به ثبت گزارشات داشته باشد، می‌توان از بلاک‌ چین بهره برد.
استفاده از بلاک چین در فرایندها، باعث اعتماد واقعی می‌گردد. بلاک چین می‌تواند برای نهاد‌های مختلف خصوصی و دولتی مورد استفاده قرارگیرد.
چند مثال

اگر در انتخابات از بلاک چین استفاده شود، فرایند شمارش آرا به صورت غیرمتمرکز انجام می‌شود و آرا به صورت کاملا واقعی در اختیار همه قرار می‌گیرد و هیچکس نمی‌تواند اطلاعات ثبت شده در بلاک چین را تغییر دهد.
«محمد یک پرورشگاه ماهی دارد. او می‌خواهد زنجیره تأمین پرورشگاهش را برای عموم شفاف سازی کند. مثلاً او می‌خواهد مردم بدانند که ماهی که خریداری می‌کنند، از کجا صید شده، چه زمانی بسته بندی شده و …»
در این نوع بلاک چین محمد روی ماهی‌هایش یک کد QR قرار می‌دهد و مشتریان می‌توانند با اسکن کد هر ماهی از اطلاعات آن آگاه شوند. مشتریان فقط قادر به مشاهده اطلاعات هستند و نمی‌توانند چیزی را کم و زیاد کنند. برای ثبت اطلاعات هر ماهی در بلاک چین از روش‌های مختلفی می‌توان کمک گرفت. مثلاًبه ماهی گیران و کارمندان بخش بسته بندی، اجازه ثبت اطلاعات در بلاک چین داده می‌شود تا زمان صید یا بسته بندی هر ماهی با استفاده از دستگاه‌هایمخصوص ثبت شود. اطلاعات ذخیره شده روی بلاک چین قابل تغییر نیستند بنابراین برای شرکت اعتبار بزرگی محسوب می‌شود.
«کسب و کار رضا به دو شرکت کوچک و یک شرکت حسابداری دیگر هم مرتبط است. آن‌ها به طور منظم با یکدیگر همکاری می کنند.»
رضا می‌خواهد یک اعتماد کامل بین طرفین برقرار شود اما نمی‌خواهد به جز سران شرکت، فرد دیگری اطلاعات را دستکاری کند یا بخواند. بهترین گزینه برای رضا استفاده از بلاک چین است.
نتیجه بحث بلاک چین در هوشمند سازی فرایندها

اگر معتقد باشیم که خاندان‌های ثروتمند بر فرایندهای جهان تسلط دارند، استفاده از بلاک چین برای هوشمندسازی فرایندها، به معنای واقعی قدرت آن‌ها را کم می‌کند.
در بلاک چین داده‌ها قابل تغییر نیستند و هیچگونه تقلبی در داده‌های ثبت شده غیرقابل انجام است. بلاک چین می‌تواند در هر جامعه ای نقش مفید خود را ایجاد کند. در یک بلاک چین جامعه می‌تواند جهان باشد، دولت باشد، یک شرکت کوچک و یا حتی یک گروه تروریستی باشد!
البته این نکته را به خاطر داشته باشید که اگر کنترل ثبت داده‌ها در اختیار دولت یا شرکتی باشد که طبق فرضیه‌ها زیر سلطه خاندان‌های ثروتمند کار می‌کند، قطعا اطلاعاتی که در آن بلاک چین ثبت خواهد شد، به ضرر این خاندان‌ها نخواهد بود. چیزی که در این بحث خیلی اهمیت دارد شفافیت و ثبت غیرمتمرکز داده‌ها است.
نتیجه‌ کلی

همان‌طور که جسی لیورمور، تریدر افسانه‌ای، بیش از صد سال پیش گفت:
«جیب‌های مردم تغییر شکل می‌دهند، گاوها و خرس‌ها تغییر می‌کنند، سهام‌ها عوض می‌شوند، اما وال‌استریت هرگز تغییر نمی‌کند، چون طبیعت انسان تغییر ناپذیر است.»
موارد فوق فقط فرضیه‌هایی بود که با وجود اینکه به آن‌ها توهم توطئه می‌گویند، قابل رد هم نیستند. من هیچ‌کدام از فرضیه‌های بالا را رد یا تایید نمی‌کنم. در این مقاله فقط با قبول فرضیه‌ها توطئه، موارد احتمالی بازگو شد.
چیزی که تقریبا قطعی است این نکته است که سرمایه‌داری از بین نخواهد رفت; شاید فقط شکل آن تغییر کند. نمی‌توان این احتمال که بیت کوین یک اختراع با هدف شیطانی باشد را نادیده گرفت اما از طرف دیگر بستر بیت کوین یعنی بلاک چین، می‌تواند فرشته نجات باشد. اینترنت در ابتدا ابزاری برای جاسوسی بود اما آیا می‌توان نفش آن را در کیفیت زندگی امروز انکار کرد؟
همانگونه که ویندوز یا تلفن‌ همراه می‌تواند نجات دهنده جان انسانی باشد، به عنوان ابزاری برای تروریست‌ها هم استفاده می‌شود. ارزهای دیجیتال نه اما بلاک چین به خودی خود شاید بتواند از قدرت انحصار کم
کند.
https://arzdigital.com/bitcoin-beast-theories/