خطا! ورودی را کنترل کنید
خطا! ورودی را کنترل کنید
ورود خودکار ؟
اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمیشود، اینجا را کلیک کنید.
اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمیشود، اینجا را کلیک کنید.
انجمن گفتگو استارتاپ و کار آفرینی
شما در حال مشاهده انجمن گفتگو استارتاپ های ایران هستید، این انجمن با هدف ایجاد بستر گفتگو پیرامون موضوعات حوزه کارآفرینی و کسب و کار های نوپا ایجاد شده است. با عضویت در این انجمن می توانید با اعضای اکوسیستم کارآفرینی کشور در ارتباط باشید.
این انجمن همچنین مرجع کاملی از شتاب دهنده ها، مراکز رشد و پارک های علم و فناوری، استارتاپ ها، اسامی منتور ها، سرمایه گذاران و فعالان کارآفرینی کشور را گرداوری نموده است.
ما به شما این اطمینان را می دهیم که با جستجو در این انجمن بتوانید هر موضوعی را در رابطه با استارتاپ ها پیدا کنید. کارشناسان ما نیز بطور 24 ساعته پاسخگوی سوالات شما خواهند بود.
ارسال پاسخ به این موضوع :: چگونه کار تیمی موفق داشته باشیم؟
برای ورود اینجا را کلیک کنید
Send Trackbacks to (Separate multiple URLs with spaces)
شما میتوانید برای پیغام خود یک آیکون از لیست زیر انتخاب کنید
تبدیل از www.example.com به [URL]http://www.example.com[/URL].
روش های مدیران موفق برای کار تیمی آکاایران: مدیرانی که هدف آنها فقط پیشرفت همه جانبه شرکت است نسبت به رفع مشکلات تعصب دارند و مشکلات پیش آمده برای کارمندان و مشتریان را مشکلات خود می بینند. اما گاهی این مدیریت در یک مارپیچ نامطلوب می افتد و سازمان تحت مدیریت همچنان در مسیر سقوط قرار می گیرد. به گزارش نبض ما به نقل از تبیان، واقعا چطور می شود با مدیریت جلوی شکست یک مجموعه را گرفت؟ هر مدیری وظیفه دارد اخلاق مداری خود را تقویت کند. بسیاری اوقات تله هایی وجود دارند که مدیران خوش نیت را خلع سلاح می کنند. به گزارش آکاایران: با مطالعه ی این تله ها و آگاهی از چگونگی آنها، همه ی ما می توانیم آمادگی خود را حفظ کرده و صداقت خود را در جایگاه مدیریت به بالاترین سطح ممکن برسانیم. اینجا قلمروی شما نیست مدیران به آسانی در دنیای خودشان گرفتار می شوند، زیرا سیستم های بسیاری در جریان هستند که همه چیز را به سمت آنها بر می گردانند. این مدیران به جای اینکه به یاد دارا باشند تنها دلیل وجودشان خدمت به دیگران است، با خودشان فکر می کنند: «اینجا قلمروی من است». مدیران موفق و صادق نه تنها از پرسش و نقد استقبال می کنند، بلکه اصرار به پرسش و نقد هم دارند. یک سبد سرزنش ها برای مدیر شخصی که از گفتن «از اینجا به بعد من مسئول هستم.» اجتناب می کند، اصلا مدیر نیست. برای مدیر موفق بودن باید اعتمادبه نفس کافی در تصمیم گیری های خود و تصمیم گیری های گروه تان داشته باشید، همان تصمیم هایی که اگر شکست بخورند شما باید جواب گوی شان باشید. مدیران بزرگ، بارِ سرزنش ها را به تنهایی به دوش می کشند اما تشویق ها و اعتبارها را با دیگران شریک می شوند. محل کار یک خیابان دو طرفه است بسیاری از مدیران تصور می کنند ارتباط برقرارکنندگان فوق العاده ای هستند، اما متوجه نیستند که ارتباطِ یک طرفه برقرار می کنند. برخی مدیران به خودشان افتخار می کنند که سهل الوصول هستند و به راحتی می توان به آنها دست یافت، اما در حقیقت نظراتی که افراد مختلف با آنها در میان می گذارند را اصلا گوش نمی کنند. برخی دیگر هیچ بازخوردی ارائه نمی کنند و باعث می شوند افراد سردرگم بمانند که بالاخره کارشان مورد تأیید هست یا نه، قرار است ترفیع بگیرند یا اخراج شوند. کارمندان ضعیف را اخراج نمی کنند مدیران گاهی اوقات به این خاطر که دل شان برای یک کارمند می سوزد یا اصلا به این خاطر که می خواهند از درگیری جلوگیری کنند، از گرفتن تصمیم های دشوار طفره می روند. مسلما دلسوزی برای دیگران هیچ ایرادی ندارد، اما مدیران موفق و حقیقی می دانند که این کار چه موقعی مناسب نیست و چه زمانی هست. آنها می دانند چه موقع باید فلان شخص را برای شرکت شان و بقیه ی گروه هم که شده، اخراج کنند. نظارت بر کارهای ریز و درشت ممنوع اکثر اوقات این اشتباه را از جانب افرادی می بینید که به تازگی موفق شده اند به مراتب بالای مدیریتی دست یابند. آنها هنوز ذهنیت کارمندی شان را به ذهنیت مدیریتی تغییر نداده اند. آنها تشخیص نمی دهند که مفید بودنِ مدیر، معنای متفاوتی دارد. در نتیجه، تا حد جنون مدیریت ذره بینی کرده و جایگاه خود را تنزل می دهند و می خواهند بر تمام کارهای ریز و درشت، خودشان نظارت و مدیریت دارا باشند. یکی از قسمت های مهم اخلاق مداری مدیر، در آزادی دادن به افراد برای انجام کارهای شان است. مدیران موفق و ویژگی هایشان مدیران موفق ، با تکیه بر تجربیات خود، مهارتی بی نظیر در روند اخذ تصمیم دارند؛ از تصمیمات بسیار کوچک، مانند لباسی که می خواهند بپوشند، تا تصمیمات بسیار بزرگ مانند گام هایی که در انجام یک پروژه کلان باید برداشته شود. مدیران موفق و برجسته می دانند که گرچه نتیجه کار از اهمیت خاصی برخوردار است، اعتقاد و باوری که کارمندان به تصمیمات اخذ شده توسط آنها دارند از بیشترین اهمیت برخوردار است. اینگونه مدیران در طی زمان می آموزند که اگر شخصاً به تصمیم گیری های خود ایمان دارا باشند، این حس اعتماد و باور در دیگران نیز شکل می گیرد. پایبندی به تعهدات بیخیالی بیماری است که می تواند سد راه مدیران موفق باشد. مدیران موفق آموخته اند که به هیچوجه نباید به تعهدات خود پشت پا بزنند. تجربه به آنها آموخته است که باید برای پایبندی به قول و حرف خود تمامی راه های ممکن را بیازمایند. مدیر موفق کاملا به این موضوع واقف است که پایبندی او به تعهداتش، احترام کارمندان و وفادری آنها به سازمان را به همراه دارد. فنون ارتباط با کارمند را می دانند مدیران موفق به عملکرد خود در موقعیت های گوناگون واقفند و به خوبی می دانند چه زمانی باید بیشتر در دسترس کارمندان باشند و ارتباطات خود را با کارمندان چگونه شکل دهند که بیشترین نتیجه مورد نظر را کسب کنند. هر روز را روز یادگیری می دانند مدیران موفق می دانند که با تلاش بیشتر، امکان یادگیری و کسب مهارت و دانش افزایش می یابد که به نوبه خود مدیریت عقلانی و منطبق بر دانش و تجربه را امکانپذیر می کند. تجارب شان را در دسترس می گذارند هرگز افراد بزرگ و موفق منجمله مدیران موفق به تنهایی به جایگاهی که دارند دست نیافته اند. انتقال دانش و تجارب به کارمندان جوان تر یکی از با ارزش ترین اقداماتی است که مدیران موفق انجام می دهند. مدیران موفق برای کارمندان خود نمونه ای متعالی از چهره واقعی یک کارمند جویای نام و موقعیت های بالاتر هستند. خودکامگی در کارشان نیست در علوم مدرن مدیریتی اصل مشورت و بهره گیری از نظرات دیگران به عنوان مهمترین فاکتور موفقیت بشمار می رود. برخی مدیران تصور میکنند “عقل کل” هستند و این باعث نارضایتی های گسترده در بین کارمندان می گردد. نیازی به شنیدن چاپلوسی ندارند یک مدیر واقعی هیچ گاه به کارمندان اجازه ایجاد و گسترش فرهنگ چاپلوسی، تملق و «بله قربان گویی» در مورد خود را نمی دهد چون می داند این کار فقط به منظور حفظ و یا ارتقای سمت و مسائل مادی است، نه احترام واقعی، و بیشتر به «تظاهر مصلحتی» شباهت دارد. مدیران قوی اصولاً نیازی به شنیدن چاپلوسی کارمندان خود ندارند مگر اینکه از برخی اختلالات روان پریشی مانند خود بزرگ بینی رنج ببرند. مساوات را رعایت می کنند عدم تبعیض اخلاقی بین کارمندان، احترام گذاردن به آنها، تشویق، خودداری از هر نوع توهین و تحقیر، از جمله مشخصات مدیران موفق است. هیچ گاه نباید در ملاء عام فردی را مورد توبیخ قرار داد و به سرعت و فاقد در نظر گرفتن واقعیات و تحقیقات کافی حکمی برایش صادر کرد. اشتباهات را می پذیرند مدیران با صلاحیت بجای طفره رفتن و بهانه آوردن و توجیه کردنهای بی ارزش همیشه از اشتباهاتشان درس می گیرد و از آنها به عنوان «تجربیات ارزشمند» یاد می کنند. اعتراف به اشتباه و عذر خواهی در ملاء عام از خصوصیات مدیران موفق و باشهامت می باشد. مدیران موفق تنش و بحران ها را اصولی مدیریت می کنند برخی مدیران برای سرپوش گذاشتن بر ناکامی ها و منحرف کردن اذهان کارمندان و مشتریان از آنچه که واقعاً در حال اتفاق افتادن است، اقدام به ایجاد برخی حاشیه سازی ها می کنند تا به این صورت میزان افت و ضرر مالی شرکت را پنهان نگاه دارند. داشتن صداقت و بیان شجاعانه شکست ها و عزم راسخ برای حل مشکلات و جبران ضرر فاقد ایجاد حاشیه و طرح نکردن مسائلی که هیچ ربطی به شرکت ندارد، از خصوصیات یک مدیر حرفه ای است. .منبع : روش های مدیران موفق برای کار تیمی -آکا
“استارت آپ” های موفق با رهبران حاکم بر روح اعضای تیم «تنها یک رهبر است که میتواند بعد از شکست ما را متقاعد کند تا به مسیرمان ادامه دهیم وگرنه چه بسیار گروههای کاری که بعد از شکست هرگز سرپا نشدهاند و به کلی از هم پاشیدهاند. رهبر در گروه استارت آپی همان بمب انگیزه و انرژی است، موتور محرکهای که میتواند گروه را به پیش ببرد، کسی که اصلاً حضور دارد تا کسی از پای ننشیند. هر چند او یکی از همه است اما اوست که همواره طرحها و نقشهها را جمعآوری و با جلب مشارکت اعضا در امور هدف را تا حصول نتیجه یادآوری میکند.» اینها بخشی از گفتههای مهندس امیر یاوری است که در مقاطع زمانی مختلف، رهبری یا لیدری تیمهای استارت آپی را در حوزه عمران و بتن عهده دار بوده و هست. وی از ویژگیهای رهبر بودن در جان دادن به ایدههای تیمی کسب و کار میگوید، ویژگیهایی که فراتر از مدیریت است و میتواند در رسیدن به مقصد هر گروه، سازمان یا استارت آپی مؤثر باشد. لیدرهای موفق در استارت آپها چطور میتوانند جان بگیرند؟ ما در فضای استارت آپ و در شکل کلیتر حوزه کسب و کار دو نوع لیدر داریم؛ یک سری افراد مدیر هستند و یک سری رهبر. مدیرها راه را نشان میدهند و خودشان پشت تیم به عنوان پشتیبان به تیم میگویند به اهداف تعیین شده برسید اما رهبران کسانی هستند که از ابتدا و لحظه هدفگذاری تا پایان در دل ماجرا قرار میگیرند و بقیه افراد را به همراه خود به سمت هدف میکشانند. ما در وضعیت فعلی کشور برای توسعه یافتگی به هر دو دسته از این لیدرها نیاز داریم اما اغلب فقط یکی از این دو نوع لیدر در تیمهای کاری یا سازمانها و شرکتهایمان فعالیت میکنند، در حالی که ما هماکنون نیروهای جوان و با استعداد زیادی داریم که اگر خوب هدایت شوند کارهای خوبی از آنها مشاهده خواهیم کرد. البته لازمه حضور پررنگ لیدرها در فضای کسب و کار این است که ما کار تیمی را یاد بگیریم. اما ضعف تیمی کار در کشور ما از آنجا نشأت میگیرد که همه «من» هستند در حالی که خلق یک برند یا موفقیت یک استارت آپ با «تجمع منها» ممکن نیست، «اجتماع ما» میتواند این مهم را رقم بزند. نکته مهم اینجاست: اختلاف سلیقه همیشه هست و هر کسی در گروه نظری دارد اما تیمی شگفت انگیز میشود که اختلاف سلایق در آن مهندسی شود و ذائقهها با طرح و برنامه کنار هم قرار بگیرند تا آن استارت آپ یا برند نوپا با همگرایی بیشتری پیش برود.برنامهریزی و هدفمندی اساس هر کاری است و استارت آپها نیز از این مهم مستثنی نیستند. هر استارت آپ به یک رهبر مشخص نیاز دارد. رهبر همان کسی است که تعیین میکند چه اهدافی اهمیت بیشتری دارد و برای رسیدن به آن اهداف طرحریزی و برنامهریزی میکند. رهبر به این معنا نیست که او در معنای مصطلح رئیس باشد، از همه بیشتر بداند، دستمزد بیشتری بگیرد یا برتری خاصی نسبت به بقیه داشته باشد بلکه کسی است که بتواند در مواقع حساس و مورد نیاز نقش تصمیم گیر نهایی را بازی کند، در حالی که در میان جمع کاریزما و مقبولیت دارد. شونر میگوید :«اداره یک شرکت با چند بنیانگذار یک روند دموکراتیک میخواهد. اما گاهی هم لازم است تصمیمات سختی که زندگی هر شخص را تحت تأثیر قرار میدهد، گرفته شود.» این تصمیمات همانهایی است که یک رهبر میتواند بگیرد و بقیه افراد آن را دنبال کنند. البته فراموش نشود تصمیمات یک رهبر موفق، منطقی، عقلانی و به دور از تعصبهای کور و قدرت طلبی است. دغدغه دائمی در اخلاق مدیریتی ویژگیهای متعددی برای یک لیدر خوب تعریف شده است: قاطعیت، آگاهی، تمرکز، مسئولیتپذیری، همدلی با دیگران، اعتماد به نفس، خوش بینی و نظایر آن. به طور مثال رهبران موفق کاملاً شفاف میدانند چه میخواهند و کاملاً از خودشان اطمینان دارند، آنها همیشه مصممترین فرد برای ادامه راه هستند و بدرستی این اصرار بر موفقیت را به دیگر اعضا هم منتقل میکنند، به طوری که اعضا میپذیرند مسیر درست همان راهی است که رهبر میگوید. گویی رهبران از چنان ظرفیت و تواناییای برخوردارند که میتوانند باعث تحقق رؤیاهای کسب و کار شوند. در گروههای استارت آپی تقریباً همه افراد با هم دوست هستند و روابط کاری بیشتر دوستانه است. در چنین فضایی رهبر گروه باید با نزدیک شدن به تصفیه و صلح درون، تا حد امکان از بداخلاقی دور باشد و خلق خوش را حتی در بدترین شرایط حفظ کند. ما در استارت آپ ها با جوانانی روبهرو هستیم که در محیطهای خشک کارمندی نیستند بلکه این جوانان برای پیشبرد اهداف به محیطی شاد و به دور از استرس و فشار روانی نیاز دارند و فراهم کردن این خواسته در منظومه توانایی یک رهبر قرار دارد. توجه کنید که اگر من تعمداً از واژه رهبری صحبت میکنم به این دلیل است که مدیریت بُعد کوچکی از رهبری به حساب میآید. ثبات لیدر در تصمیم گیری، لجاجت وکله شقی نیست یک لیدر خوب، رهبری تیم را با دلسرد کردن اعضا پیش نمیبرد. مهم است که هم تیم هدایت شود و هم اعضا دلگرم بمانند و این البته کار دشواری است چون لیدر از یک طرف باید رؤیاها را به یاد اعضا بیاورد و هم آنها را در جریان واقعیت قرار بدهد و جمع این دو همواره سخت است. لیدر مختصات دقیق کار را هم معلوم میکند: هر کس باید بداند چه کاری میکند و سرانجام کارش چه خواهد شد. اما یکی از مهمترین چالشهایی که در گروههای استارت آپی با آن روبهرو هستیم، این است که نمیدانیم در کجای کار قرار داریم، چقدر از راه را آمدهایم و چقدر از راه مانده است. به هر حال ماهیت این طرحها نوآورانه و جدید است و این موضوع کار پیشبینی و برنامهریزی را دشوار میکند. در اینجاست که رهبری قوی میتواند با استفاده از روشهایی که بر حسب موقعیت برای ادامه کار تیم را همچنان در کنار هم حفظ میکند دست به برنامهریزی برای ادامه مسیر بزند. هرچند ثبات و قدرت در تصمیمگیری یکی از ویژگیهای مهم رهبری گروه است و یک رهبر قدرتمند کسی است که بر حرف و فکر خود ثبات و پایداری نشان دهد اما این را نباید با کله شقی و لجاجت اشتباه گرفت که اشتباهی بشدت خطرناک است. از روانشناسی اعضای تیم تا رهبری موقعیت یک رهبر زبان گفتوگوی هر فرد را در گروه میداند، بنابراین از همین موضوع برای برانگیختن افراد در موقعیتهای مختلف استفاده میکند. قدرت محبت و عاطفه در یک چارچوب شفاف هرگز نباید در استارت آپها فراموش شود. بسیاری از افراد حتی در مدل مدیریت سنتی هم نیاز به پاداشهای نقدی ندارند بلکه برخی تشویقهای کلامی خیلی بهتر از پاداش عمل میکند. به عبارت بهتر سبک انتخابی برای رهبری یک گروه با گروهی دیگر متفاوت است و نمیتوان برای همه گروهها یک سبک را برگزید. بهترین روش برای رهبری گروهها رهبری موقعیتی است، یعنی رهبر با توجه به شرایط انتخاب کند که چه نوع رفتاری با اعضا داشته باشد. ایجاد انگیزه در تیمهای استارت آپی با سازمانها متفاوت است متأسفانه امروزه در شرایطی قرار داریم که جوانان ما امید به پرشهای مؤثر در زندگی را خیلی کمرنگ میبینند. خیلیها چشمانداز روشنی از کار تحقیقاتی و درسی که خواندهاند ندارند و همین ناامیدیها باعث شده بسیاری از سرمایههای انسانی ما به خارج از کشور سوق داده شوند. در این میان اما پرو بال دادن به گروههای استارت آپی میتواند راهی برای استعدادیابی و ایجاد انگیزه برای جوانان باشد. اما ایجاد انگیزه در گروههای استارت آپی متفاوت از سازمانهاست. اگر در یک شرکت یا اداره سنتی کارمندان با سیستمهای تشویقی مختلف راضی شوند اما در اینجا چیزی فراتر از پاداش مد نظر قرار میگیرد. افراد در یک استارت آپ میدانند که تمام کار از لحظه شروع تا پایان برای همه است و تک تک افراد در نتیجه حاصله چه شکست باشد و چه پیروزی سهیم هستند. جابز چطور بر روح اعضای اپل فرمان میراند؟ شاید ما در ایران نمونهای از رهبران استارت آپی نداشته باشیم اما «استیو جابز» نام آشنای دنیای تکنولوژی نمونه بارزی از یک رهبر استارت آپی است که هم عاشق جلب نظر و مشارکت دیگران و هم عاشق ابراز نظر و مشارکت خود در بحث بود. به گفته تمام مدیران ارشد اپل، جابز بر روح اعضای تیمش مدیریت میکرده و این کار را از طریق مشارکت همه جانبهاش در امور به دست آورده بوده است. وی به عنوان رهبر در یک لحظه چشمانداز فوقالعاده مرتفعی را برای شرکت ترسیم میکرد و در همان لحظه به ریزترین جزئیات میپرداخت و با پرهیز از مدیریت ذره بینی و جلب مشارکت اعضا در تمام امور از بزرگترین مسائل تا جزئیترین آنها احساس مسئولیت و تعهد آنها نسبت به خودش به عنوان رهبر و شرکت به عنوان سازمان را تا حد ممکن بالا برده بود. یک لیدر موفق، مسیر مجهول را هم سادهسازی میکند از این زاویه بهترین هدف برای لیدر این است که به لحاظ انگیزشی پشتیبان اعضا باشد تا افراد به اصطلاح کم نیاورند و به هدف برسند و لذت موفقیت را بچشند. هر کار کوچکی که افراد در آن موفق شوند باعث میشود تا آنها به اهداف بزرگتر و موفقیتهای بیشتر فکر کنند و ذهنشان انگیزه موفقیت را بهتر بپروراند.سادهسازی مسیر و سهل الوصول کردن مسائل یکی از راههایی است که یک لیدر میتواند برای افزایش انگیزه افراد از آن بهره بگیرد. اگر راههای پرپیچ و خم و مسیرهای مجهول الحال برای افراد تعریف شود، آنها برای سازمان، برند یا استارت آپ زمان بگذراند و هیچ تصویر روشنی از راه طی شده و مسیر آینده نداشته باشند ممکن است دلسرد شوند، در این صورت ما افراد مستعد و خوب تیم را از دست میدهیم درحالی که بزرگترین سرمایه یک تیم، نیروی انسانی است. حال تصور کنید اگر رهبر نتواند مسیر تلفیق واقعیتها با رؤیاها را ساده ترسیم کند نیروی انسانی تربیت شدهای را که برایش هزینه کرده از دست خواهد داد و این اول عقبگرد و هزینه دوباره است منبع: ایران "استارت آپ" های موفق با رهبران حاکم بر روح اعضای تیم - جمعیت باور
مدیر موفق، تیم ارزشمندبه تفاوت های فردی احترام بگذارید!«همه ی ما باید فرهنگ احترام به دیگران را ارتقاء دهیم، فرهنگی که به تفاوت های فردی و ارزش های هر شخص اهمیت می دهد.» «پرنس ادوارد» پدری در خانواده را در نظر بگیرید که چند فرزند دارد و از آن ها انتظار دارد که مانند یک تیم عمل کنند. اما در عوض، این قدر آگاهی دارد که درک کند همه ی آن ها باهم تفاوت دارند و اگر با آن ها مانند یک تیم رفتار کند و قوانین یکسانی را برای ایشان اعمال کند با مشکل مواجه خواهد شد، البته منظور قوانین انضباطی و کلی نیستند. او باید بتواند با تفاوت های فردی آن ها کنار بیاید و به این تفاوت ها احترام بگذارد و بتواند در هر دو حالت جداگانه و گروهی با آن ها کار کند. تیم شما هم همین طور است. بعضی از اعضا با سرعت کار می کنند و بعضی دیگر نه. به بعضی ها باید سرعت دهید و از بعضی ها باید سرعت را بگیرید. برخی با لبخند به سرکار می آیند، برخی ها را بهتر است هنگام صبح به سراغشان نروید، برخی بسیار خوب از عهده ی کار کردن با ابزار جدید برمی آیند و برخی دیگر نه. (قانون ۲) و گفته ی« بلبین» را بخوانید و ببینید هر یک از اعضای تیم چیزی خاص برای ارائه کردن دارند و این تفاوت هاست که باعث می شود تیم بسیار خوبی داشته باشید. در مورد فرزندان؛ پدر اگر بخواهد کاری سریع انجام شود، می داند از کدام یک کمک بخواهد و اگر انجام کاری نیاز به سرعت کمتری داشته باشد دیگری را صدا می زند. البته، این به معنای این نیست که هرکس هر کاری میخواهد بکند. شما قوانین انضباطی را رعایت کنید، انتخاب شغل و وظیفه ی افراد و انتخاب شخص مناسب برای انجام هر کار باشماست. خدا را شکر که همه با هم فرق داریم- تصور دنیایی که تمام انسان هایش مانند هم بودند هولناک است- و این تفاوت هاست که یک تیم خوب را ارائه می کند و یک تیم می توانند به طور مؤثر و کارآمد با هم کار کنند. پس اگر در حال اداره ی یک تیم فروش هستید و بیشتر اعضا افراد تیزبین و مناسبی هستند، اما یکی از آن ها در گفتگو و معاشرت با مشتریان بهتر عمل می کند، درحالی که دوست دارد لباس های معمولی و ساده بپوشد، فوراً برچسب بد یا خوب به او نزنید، بلکه نتایج کار و دستاوردهای او را ببینید و قضاوت کنید. روش کسب و کار خود را با هر یک از اعضای تیم وفق دهید!« شما منحصر به فرد هستید، مهارت های ویژه ای دارید که نیاز های شرکت یا سازمان خود را برآورده می کنید و مهارت هایی دارید که رؤسایتان را جذب کرده اند، همچنین روش و سبک کار کردنتان با دیگران به شکل الگویی در زندگی شما درآمده است و تا وقتی که سبک و روش کارتان نیازهای سازمان و اعضایش را برآورده کند شما موفق خواهید بود.» «استفان سی. ریف» القای روش و سبک کارتان به این معنا نیست که آدم متلون و دمدمی ای باشید، بلکه به این معناست که نسبت به تک تک افراد تیم خود که با آنها مشغول به کار هستید حساس باشید. شاید افراد برونگرایی در تیم شما هستند که دوست دارند درجلوی جمع مورد تشویق و تمجید قرار بگیرند، یا اعضای درونگرا و ساکت تری که اگر جلوی جمع مورد تشویق قرار گیرند، از خجالت خواهند مرد، آن ها ترجیح می دهند به طور خصوصی ستایش شوند. اینجاست که روش و سبک خود را بدون تغییر پوست خود، یا شخصیت خود عوض کرده اید. یکی از اعضای تیمی در شرکتی معتبر- یکی از اعضای خوب- کارش را بسیار خوب انجام می دهد اما حاضر نیست در جمع مورد تشویق قرار گیرد. او حاضر است هرکاری انجام دهد تا حضور نداشته باشد و مدیر باید هر شش ماه یک بار که قرار است عملکرد اعضاء ارزیابی شود، روشش را برای او تغییر دهد. از طرف دیگر، عضوی در تیم هست که هر روز صبح با سلام و احوالپرسی گرم در مورد وضعیت عملکردش از مدیر سؤال می کند. اگر مدیر اجازه می داد، او هر روز از او پاداش می خواست. هردوی این اعضا کارشان را به خوبی انجام می دهند- اگر این طور نبود، آن ها در تیم نبودند- اما طرز رفتار با آن ها متفاوت است. مدیر به هردوی آن ها برای انجام کار نیاز دارد و برای بهره مندی ایده آل از آن ها، باید رفتارش با آن ها متفاوت باشد. به همین صورت، برخی از افراد دوست دارند تنها رها شوند تا فرصتی پیدا کنند و کار را انجام دهند، آن ها اگر به کمک نیاز داشته باشند به شما خواهند گفت. گاهی برخی افراد دوست دارند شما در انجام کار راهنماییشان کنید و اجرای پروژه های خاصی را از آن ها بخواهید. البته، این گونه افراد را بیش از حد کنترل نکنید، چون دچار استرس می شوند و نمی توانند درست کار کنند، همین طور گروه اول را رهای رها نکنید، چون آن هم نتیجه خوبی ندارد. به افراد فکر کنید. فکر کنید به چه چیز نیاز دارند و چه چیز موجب برانگیختن انگیزه در آن ها می شود و سبک مدیریت خود را با توجه به این دانسته ها تغییر دهید. نقش دیگران را درک کنید!مدیران تصور می کنند که برای این که یک مدیر خوب باشند، فقط کافی نیست که بتوانند کارهای مربوط به خودشان را انجام دهند، بلکه باید کارهای مربوط به دیگران را نیز به خوبی انجام دهند، اگر بهتر از آن ها نمی توانند، حداقل مانند آنها انجام دهند. در تصوراتشان این است که درمواقع اضطراری به کمک آنها بروند تا همه چیز به خوبی پیش برود، اما اگر قرار باشد که آنها به جایشان باشند چه کسی وظیفه ی خودشان را انجام دهد؟ پاسخ این است: هیچ کس مهم این است که بدانید تمام این کارهای مختلف به چه صورتی انجام می شوند و در چه رابطه ای هستند، اما نیازی نیست دقیقاً از طرز عمل آن ها اطلاع داشته باشید. نیازی نیست هنگام بروز بحران شما کارهای مخصوص هر یک از کارمندان را که به طور جداگانه و بنا به تخصص به آن هاواگذار شده است انجام دهید. شما در جایگاه خود، مدیریت، باقی بمانید. برای درک و فهم این نقش، بهتر است ببینید چه چیز می تواند مشکل را برطرف کند. اما نیازی نیست درست مثل اعضای تیم خود کار کنید. چیزی مانند حفاظت از سگها و پارس کردن خودتان- شما باید بدانید کار سگ نگهبان چیست- اما نیازی نیست خودتان به دنبال شخص جنایتکار بروید و گازش بگیرید. گاهی اوقات، شما شخص متخصصی را استخدام می کنید تا کاری را انجام دهد که شما نمی دانسته اید آن را از کجا شروع کنید. شاید شما مدیر یک بخش کشاورزی باشید، اما نیازی نیست که درباره ی آستانه ی زندگی پلوتونیوم چیزی بدانید، بلکه نیاز است کسی را به کار گمارید که کاملاً به کارش واقف و مسلط باشد. برای همه ی اعضای تیم شما مهم است نسبت به کاری که دیگری انجام می دهد اطلاعات داشته باشند، زیرا این کار سبب می شود روحیه ی تیمی و حس وفاداری ایجاد شود. این مقالات که بخشی از دوره MBA یکساله – درس مدیریت منابع انسانی هستند، تنها بخش کوچکی از چیزهایی هستند که شما در دوره MBA فرا خواهید گرفت. با مطالعه دیگر مقالات خود را برای مدیریت استارتاپ، سازمان و شرکتتان آماده کنید. همچنین پیشنهاد می کنم اگر وقت کافی برای شرکت در یک دوره یکساله را دارید در دوره MBA یکساله مجتمع فنی تهران -نمایندگی میرداماد شرکت کنید تا علاوه برا فراگیری تمام اصول مدیریت یک استارتاپ نوپا گرفته تا سازمان چند صد نفری؛ از حضور اساتید با تجربه حوزه های مختلف یک کسب و کار بهره ببرید. لیست دوره های مدیریت مجتمع فنی در زیر آمده است. مدیر موفق، تیم ارزشمند - مجتمع فنی تهران نمایندگی میرداماد
۱۰ ویژگی یک مدیر که باعث می شود کارمندان با اشتیاق سرکار بیایند؟ آخرین چیزی که هر مدیر می خواهد این است که هر روز کارمندانش با ترس و دلهره یا از روی بی میلی و اجبار سرکار حاضر شوند، چون هر شخصی بیشترین زمان خود را سرکار می گذراند و این بسیار مهم است که یک مدیر آنچه که می تواند انجام دهد تا این زمان در نهایت رضایت و هیجان و شادی سپری شود. یک مدیر مستبد که احساس همدلی و همکاری ندارد ممکن است در ابتدا به نتایجی برسد اما در نهایت تمام اقدامات او به شکست می انجامد چون روحیه همکاری و اشتیاق را در سازمان خود پرورش نداده است. یک مدیر توانا ۸۰ درصد از کار خود را براساس ارزش های سازمانی و قابلیت های افراد پی ریزی می کند نه برپایه تصمیمات شخصی و خودمحورانه؛ اگرچه این امر ممکن است همیشه صد در صد اجرا نشود اما در هر صورت هدف آنها است. اما یک مدیر باید چه ویژگی هایی داشته باشد تا بتواند تیمی موفق و با انگیزه کاری بالا بسازد: ۱٫ دانش برای ایجاد تیم موفق، یک مدیر درجه یک از این امر اطمینان دارد که در حوزه کاری خود از دانش کافی و به روز برخوردار است. به علاوه آنها همیشه سعی می کنند با مطالعه، مهارت های لازم برای ارتباطات کاری و اداری که بخش مهمی از کار آنها را تشکیل می دهد به دست آورند. این مهارت ها به آنها اجازه می دهد که پایه ای محکم در مدیریت و یک تیم حامی را در کنار خود داشته باشند. معلومات بیشتر یک مدیر باعث می شود که کارمندان بیشتر اعتماد کرده و در صورت نیاز از مدیر خود راهنمایی و کمک بگیرند. ۲٫ اهل عمل و فعال یک مدیر توانا باید قبل از هر چیز اصول و قواعد مدیریت را درک و به شکلی عملی از آنها در مدیریت سازمان استفاده کند. این نوع مدیریت باعث می شود که تصمیمات حساب شده گرفته شوند. هر نوع دستورالعمل و راهنمایی و انتظارات باید به شکلی شفاف به تیم انتقال داده شود. این نوع ارتباط برای ایجاد یک محیط شاد و پویا لازم است. همه کارمندان باید به روشنی از هدف سازمان و برنامه های آینده اطلاع داشته باشند و خود را در رسیدن به این چشم انداز شریک بدانند. ۳٫ خوش بینی بهترین خصلت و ویژگی یک مدیر می تواند خوش بینی و نگاه مثبت او باشد. نگرش مثبت مدیر بر روحیه و عملکرد کارمندان تاثیر مثبت دارد. مدیری که بیشتر از معمول سرد و ماشینی برخورد کند تیم خود را به بیراهه خواهد برد. موفقیت در محیطی که روابط غیردوستانه و سرد حاکم است بسیار سخت به دست می آید. ۴٫ مدیریت استرس همه کم و بیش زمینه ایجاد استرس و از دست دادن شکیبایی را دارند اما یک مدیر سطح بالا همواره به خودش برای خویشتن داری مباهات می کند. آنها می دانند چگونه استرس خود را مدیریت کنند و به همین اندازه در مدیریت استرس تیم خود نیز مهارت دارند. تصور کنید که در یک مجموعه در هنگام روبرو شدن با یک مشکل اول از همه مدیر دچار استرس شود و توانایی حل مسئله و مدیریت بحران را از دست بدهد! ۵٫ عشق و علاقه به آنچه انجام می دهند اگر مدیری عملکرد خوبی دارد پس بدانید که عاشق کارش است. آنها به خود به چشم یک یادگیرنده همیشگی در زندگی نگاه می کنند. آنها زمان و منابعشان را برای رشد فردی، یادگیری و آموزش بیشتر سرمایه گذاری می کنند. اینکه شما هم شخصی که همواره به دنبال یادگیری، رشد بیشتر است در کنارتان داشته باشید مسلما بسیار الهام بخش خواهد بود. زمانی که یک مدیر این علاقه و اشتیاق را دارد به شکل ویروسی به هر فردی که برای او کار می کند منتقل می شود. یک مدیر زیرک می داند که تنها راهی که می تواند در راس رقابت بماند این است که خود و تیمش را به هر آنچه لازم است مجهز کند. ۶٫ رهبری یک مدیر قابل مهارت های رهبری خود را با همکاری در فعالیت های تیمی افزایش می دهد که باعث افزایش بازدهی و پتانسیل تیم می شود. یک مدیر موفق به هر یک از اعضای تیم آموزش می دهد که چگونه باهم و در کنار یکدیگر نه در مقابل هم کار کنند. آنها تیم خود را با ارزش نهادن به همکاری به جای رقابت، یکدست و منسجم نگاه می دارند. ۷٫ انگیزه و تشویق یک مدیر برجسته مهارت های خودانگیزشی بالایی دارد و به همین شکل در ترغیب و انگیزه دادن به دیگران نیز موفق عمل می کند. آنها به طور مداوم از خود می پرسند که چگونه می توانند روحیه تیم را با روش های جدید بهتر کرده و شور و علاقه را در بالاترین سطح نگاه دارند. یک مدیر موفق فرهنگ شادی و پیروزی را در میان کارمندان خود گسترش می دهد و با تعریف اهداف و رسالت سازمان باعث الهام بخشی کارمندان می شوند. ۸٫ صرف زمان برای بهترین ها یک مدیر باید بهترین حالت را برای خود و تیمش در نظر بگیرد. آنها به هیچ عنوان با نتایج متوسط راضی نمی شوند و آن را انعکاس عملکرد ضعیف خود و تیمشان می دانند. یک مدیریت قوی همه را برای بیان ایده های جدید تشویق می کند و با دادن پاداش سعی می کنند آنها را از تفکر در راه های معمول خارج کند. آنها هیچ گاه بدگویی کارمندان، مشتریان یا فروشندگان را تحمل نمی کنند. تنها می خواهند که تیمشان روی راه حلها تمرکز کند نه مشکلات. همه تلاش یک مدیر موفق این است که به کارمندان خود یاد بدهد که در ابتدا یک انسان خوب باشند و بعد از آن یک کارمند فروش یا حسابدار خوب و موفق. ۹٫ تمرکز روی کیفیت مدیران سطح بالا همیشه به کیفیت خدمات یا کالاهایی که تیمشان تولید می کند توجه دارند. آنها یک نکته را به خوبی درک کرده اند که کیفیت و میزان اعتماد به کالا یا خدمات است که در حقیقت فروخته می شود. ویژگی یک مدیر موفق این است که اعضاء سازمان را به استفاده موثر و بهینه از زمان، مهارت و اطلاعات تشویق می کند. اعضا تیم باید بدانند که چه کسی هستند، چه چیزی تولید می کنند و چه کسی محصولات و خدمات آنها را استفاده می کند. ۱۰٫ موفقیت سهم همه است ویژگی یک مدیر موفق این است که تمایل دارد تاثیر مهم و معناداری بر روی تیم خود بگذارد به همین دلیل موفقیت هر فردی را جشن می گیرند و باور دارد که هر شخصی این توانایی را دارد که عملکرد بهتری داشته باشد. آنها راه حل گرا هستند و زمانی که شخصی نیاز به زمان و توجه آنها داشته باشد سخاوتمند هستند. آسایش و رفاه کارمندان در مرکز توجه یک مدیر قرار دارد و خود را فردی جدا از تیم کاری اش در نظر نمی گیرد. 10 ویژگی یک مدیر که باعث می شود کارمندان با اشتیاق سرکار بیایند؟ | همیشه سبز
۷ عامل کلیدی برای داشتن یک تیم استارت آپ موفقاگر شما یک شرکت یا استارت آپ راه اندازی می کنید نه تنها باید مالک شرکت باشید بلکه نیاز به یک تیمی موفق دارید. شما به افرادی نیاز دارید که در زمینه فعالیت مربوطه بهترین باشند. چطور شما می توانید این افراد را شناسایی کنید؟ چگونه شما می توانید این افراد را جذب شرکت نمایید؟ هر بار که شما آنها را پیدا می کنید چگونه قادرید در دوره زمانی کوتاه در حد امکان افراد اثر بخش و موثری از آنها بسازید؟ در این مقاله می خواهیم راهکارهای داشتن یک تیم استارت آپ موفق را به شما بگوییم. داشتن یک تیم استارت آپ موفق رهبران و مربیان یک تیم نمونه چه کسانی هستند؟ در هرحال یک تیم چیست؟ تیم، گروهی از افراد هستند که با همدیگر با هدف موفقیت در مسابقه رقابت می کنند که این مورد در هر موضوع یا در هر کسب و کار وجود دارد. چگونه روسای شرکتها، تیم پویا و خلاق را برای پیشرفت و ترقی شرکت مدیریت می کنند؟ پاسخ تمامی این سوالات به داشتن یک تیم استارت آپ موفق برمی گردد که در اینجا آنها را با هم بررسی می کنیم. ۱-هرکسی باید در ردیف کاری مختص به خود قرار گیرد. برای یک تیم خدمه کشتی، همه آنها دارای وظایف یکسان می باشند و انتظار می رود هر کس به دنبال کار و وظایف خود باشد و البته توسط شخصی که راهنما می باشد هدایت شوند. او دستورات را بطور صحیح و در صورت لزوم صادر می کند. تمامی شرکت ها نیز به همین شیوه عمل می کنند. شرکتهایی وجود دارند که کارکنان آن شبیه کارکنان کشتی فعالیت می کنند، کارشان را انجام می دهند و درباره ایده های دیگر هم فکر می کنند. همچنین افرادی هستند که بسیار سخت کار می کنند اما آنها یک تفکر یا ایده روشنی از جایی که کار می کنند ندارند. قرار گرفتن اعضای تیم در ردیف کاری اشتباه می تواند در ارتباطات تیمی بین افراد مشکلات زیادی ایجاد بکند و داشتن یک تیم استارت آپ موفق را غیر ممکن سازد. ۲-هدف برنده شدن است. افراد یک تیم ممکن است وظایف متفاوت داشته باشند اما آنها هدفشان یکسان است. هدف پیروزی است! اگر همگی کارشان را انجام دهند و کار همدیگر را پوشش دهند شانس پیروزی بهتری خواهند داشت. این پیروزی برای اشخاص، تیم ها و شرکت ها یک مزیت بسیار عالی جهت داشتن یک تیم استارت آپ موفق می باشد. البته اگر شما مدیریت روشنی نداشته باشید، در طی مسیر کاری پیشرفت زیادی نخواهید داشت! ۳-صرفا برای نمایش نقش بازی نکنید. اگر شما استعداد عالی دارید اما رفتار و اخلاقتان ضعیف است شما هرگز قهرمان نمی شوید. این مسئله را در کسب و کار می بینید. با جدیت کار کردن در استارت آپ نیازمند تعهد به یک چشم انداز، ذوق و علاقه وافر است. جدی کار کردن به معنی این نیست که شما شاد و منعطف نباشید درواقع در بعضی مواقع وقتی جدی کار می کنید خواهید دید که تیم موفق بوده و کار بزرگی انجام شده است در کنار آن شادی ونشاط بیشتری هم به وجود می آید. ۴-اعضای تیم با یکدیگر در تعامل باشند. بهترین تیم ها همکاری خوبی با هم دارند. مربی یا رهبر تیم دستورات را صادر می کند اما متکی به اجرای آنها در تیم است. مربی با اعضای تیم صحبت می کند. همکاران تیم با یکدیگر در تعامل و مشورت هستند و در مورد انجام وظایف به نحو احسنت با انعطاف لازم کارها صورت می گیرد. ۵-پیشرو باشید. زود و درست تصمیم گرفتن باید جزء برنامه شما باشد. در یک استارت استاپ شما باید وظایف و مسئولیت ها را بعلاوه مهارت ها و توانایی های هر وظیفه را تعریف کنید. افرادی را پیدا کنید که با هوش تر از شما باشند بخصوص در حوزه هایی که خاص و پیشرو هستند. به شبکه های اجتماعی و تجاری خوب سری بزنید. ایده تان را بفروشید زیرا برای ایده های خوب طرفداران زیادی ایجاد می شود. ۶-تقویت رویای رسیدن به آرمان های بزرگ یک بخش بزرگ از وظایف رهبری مشخص کردن چشم انداز و ایجاد ارتباط در نتیجه کار است. بطوریکه افراد بتوانند آن را ببینند و احساس کنند. مشخص کردن چشم اندازها و ارتباطات به روشنی اهداف را برجسته می کنند. بطوریکه هرکسی در شرکت می تواند آن را احساس کند که آنها از داشتن یک تیم استارت آپ موفق برخوردار هستند. یک مشکل بزرگ در خیلی از شرکتها این است که افراد خود را جدا از آن چیزی می بینند که می خواهند به آن برسند و همین امر باعث عقب ماندن آنها از سایرین می شود. ۷-هماهنگی در مدیریت اعضای تیم های ورزشی برای کاری که می خواهند انجام بدهند آموزش می بینند. آنها مطمئن می شوند که برای مسابقات آماده هستند. مربیان فوتبال و بازیکنان با تماشای فیلم های زیادی از رقیب همیشه صحبت می کنند. وقتی بازی انجام می شود حتما مدیریت می شود. بعضی اوقات شرایط بازی،یک وضعیت متفاوتی را از بازی ها به وجود می آورد. در مورد شرکتها بخصوص استارت استاپ ها یک مقداری شرایط غیر مطمئن و مبهم است. گاهی اوقات طرح شما باید با شرایط و فرصتهای موجود هماهنگی داشته باشد تا به پیش رود. مربیان و رهبران خوب آگاهند چطور این وظیفه را انجام بدهند. در یک شرکت بزرگ با یک تیم خوب،شما چون یک رهبر نیاز دارید با پیش بینی خوبتان بهترین بازیکنان را جذب کنید تا آنها با کارشان به هدف مشترک پیروزی برسند. شما نیاز به هدف والا دارید مانند یک رهبر، شما باید به آنها امیدواری بدهید و به آنها بفهمانید که برای رسیدن به آرمانشان با هم همکاری کنند. اگر شما کار خود را با جدیت بیشتری انجام دهید مطمئنا به پیروزی های خوب و داشتن یک تیم استارت آپ موفق خواهید رسید. https://hamyarwp.com/7-keys-to-build...-startup-team/
پنج قدم برای ساختن تیمی قوی جهت راه اندازی یک استارت آپ موفق آغاز به کار، پیشرفت و موفقیت هر استارت آپ به وجود یک تیم قوی و متشکل از افراد زبده و آگاه از موضوع بستگی دارد. این مساله از اهمیت ویژه ای برخوردار است و در پیروزی و شکست پروژه تاثیر بسیاری دارد. مهم نیست ایده ای که شما دارید چقدر کوچک یا بزرگ است؛ اگر بخواهید ایده تان را به بهترین شکل اجرا کنید، نیاز به افراد مناسب برای پیشبرد بخش های مختلف پروژه دارید. کار روی یک ایده زوایای بسیاری دارد و افراد موثر در قسمت های مختلف می توانند سرعت پیشرفت پروژه را افزایش دهند. اگر می خواهید افراد مناسب را برای تیم تان انتخاب کنید و از نحوه انتخاب صحیح برای ساختن یک تیم قوی ناآگاهید، ادامه این مطلب برای شماست. ۱- موقعیت های مورد نیاز را شناسایی کنید. مهمترین اشخاص یک تیم در یک استارت آپ، موسسان آن هستند. پیش از استخدام هر کسی، شما و سایر موسسین پروژه باید در خصوص نحوه تصمیم گیری برای اجرای پروژه تصمیم گیری کنید. برای مثال اگر شما یک فرد تکنیکال و دوستتان فردی ست که بیشتر به جنبه های تجاری تمایل دارد، این بهترین حالت برای ایجاد یک ساختار و شالوده محکم در تیم شماست. اگر تا اینجای کار به خوبی پیش رفته اید، باید سایر موقعیت های مورد نیاز تیم را برای اجرای کار شناسایی کنید. برای مثال موقعیت هایی برای مدیریت بهینه سازی موتورهای جستجو، فروش و تبلیغات، برنامه نویسی و حسابداری در کنار تیم تحریریه، برای یک سایت مدیریت محتوا ضروری اند. البته برای هر بخش هم رهبری در نظر بگیرید که بتواند مدیریت بخش خود را انجام دهد. برای مدیریت بخش ها افراد بااستعدادتر و فعال تر را انتخاب کنید. البته در حین در نظر گرفتن موقعیت های مورد نظر و انتخاب افراد باید دقت کنید که چه میزان سرمایه و هزینه می توانید برای پرداخت حقوق افراد کنار بگذارید. ۲- استخدام به عنوان مشاور، قراردادی، پیمانکار یا تمام وقت؟ پس از آغاز کار، ممکن است شما نیازی به استخدام تمام وقت کارکنان مورد نظر نداشته باشید. برای مثال شما می توانید با حضور در یک همایش در حوزه خود، تعداد زیادی از افراد فعال در آن حوزه را یافته و از آنها به عنوان مشاور بهره ببرید. متخصصان، مشاوران، مربیان و افراد فنی که در آن حوزه مشغولند از جمله این افرادند. برای سایر موقعیت های مورد نیاز پروژه خود نیز به همین ترتیب عمل کنید. همچنین می توانید برای مدیریت بخش طراحی، با یک شرکت یا موسسه شریک شوید یا با پیمانکاران این حوزه قرارداد ببندید. همچنین شما می توانید افرادی را به صورت پاره وقت استخدام کنید که برای کاری که شما می خواهید برایتان انجام دهند ایده آل هستند و در عین حال هزینه ها را برای شما کمتر می کنند. پیشنهاد می شود برخی کارها را به پیمانکاران یا فری لنسرها بسپارید تا زمانیکه بتوانید برای برخی موقعیت های اصلی در پروژه افرادی را به صورت تمام وقت استخدام کنید. ۳- برای موقعیت های کاری کاندید انتخاب کنید. برای اینکه بتوانید برای هر یک از موقعیت های مورد نیاز از بین افراد مورد نظر یک کاندید پیدا کنید، این چهار فاکتور را مد نظر داشته باشید: • تجربه کار در محیط های متفاوت و بهتر از سایرین • ضمانت یا توصیه شدن از جانب دوستان یا همکاران قابل اعتماد • کار با حقوق پایین در ابتدای پروژه برای کمک به پیشرفت استارت آپ • علاقمند به محصول یا خدمات نهایی اگر این چهار فاکتور را در کسی یافتید، مطمئنا ورود او به تیم قدرت مجموعه را بسیار افزایش خواهد داد. ۴- پروسه استخدام چگونه است؟ با فرض اینکه موارد بالا را به خوبی انجام داده و کاندیدهای مورد نظر را برای هر یک از موقعیت ها انتخاب کرده اید، اکنون به مرحله استخدام رسیده اید. استخدام افراد با مصاحبه شغلی آغاز می شود. در این مطلب که در وال استریت ژورنال منتشر شده، سوالات یا فاکتورهای مهم در مصاحبه شغلی اشاره شده است. در حین مصاحبه باید سعی کنید پیش زمینه ای از افراد بگیرید که بتوانید پتانسیل های آنان را بیشتر درک کنید. اگر همه چیز به خوبی پیش رود، استخدام افراد بلامانع است. سپس سعی کنید با کارهای کوچک او را محک بزنید و به تدریج وظایف بزرگتر به او محول کنید. در طول این آزمایشات نیز وضعیت برقراری ارتباطش با سایر اعضای تیم را زیر نظر داشته باشید و شرایط مقابله با فشارها و سایر موارد را برای نهایی کردن شغل مربوطه لحاظ کنید. ۵- چه مواردی را باید پس از استخدام مد نظر قرار داد؟ با این تصور که افراد مد نظر شما با موفقیت آزمایشات را پشت سر گذاشته اند، دیگر عضوی از تیم به حساب می آیند. اما این به معنی اتمام ماجرا نیست. آنها باید در یک پروسه جداگانه به استخدام رسمی در آینده که در آینده اعمال می شود. به این معنی که باید استراتژی هایی برای آموزش، ترفیع و توسعه شغلی برای آنها در نظر داشته باشید. این موارد انگیزه افراد تیم شما را بهبود می بخشند. منبع: Inc پنج قدم برای ساختن تیمی قوی جهت راه اندازی یک استارت آپ موفق - دیجیاتو
پنج ویژگی مشترک تمام تیمهای موفق پروژه هیچ «منی» در تیم وجود ندارد. اهمیت کار گروهی بسیار زیاد و حیاتی است. به رسمیت شناختن ارزش کار گروهی بهمراتب آسانتر از ایجاد یک تیم موفق است. پس چه مواد تشکیلدهندهای باید برای موفقیت یک تیم وجود داشته باشد؟ درحالیکه هر تیم در ترکیببندی اعضا و اهداف متفاوت است، این پنج کیفیت را میتوان در هر تیم برنده و موفق مشاهده کرد. ۱.داشتن چشمانداز مؤثرترین تیمها آنهاییاند که چشماندازی روشن از موفقیت دارند. هریک از اعضای تیم باید اهداف فراگیر پروژه را درک کنند و نقش خود را در دستیابی به آنها بدانند و همچنین بفهمند که این اهداف چگونه باعث پشتیبانی از رشد سازمان میشود. ۲.تعامل همگانی همانطور که دربارۀ چشمانداز ذکر شد، تعامل همگانی شامل اعتقاد به اهداف تیم است. هر عضو تیم برای کمک به گروه و اهداف آن متعهد است و آنها را انجام خواهد داد. هریک از افراد وظایف خود را انجام میدهد. مهم نیست چقدر پیچیده و یا دشوار باشد یا اینکه آیا هدف متکی بر یکی دیگر از اعضای تیم است یا خود فرد. ۳.همکاری همکاری جزء کلیدی تمام تیمهایی است که در تمام ابعاد موفقاند. تیمهایی که باهم همکاری میکنند، خطوط ارتباطی بازی بین اعضا تشکیل میدهند که باعث جلوگیری از رقابت بین اعضای تیم میشود. اعضای یک تیم نقاط قوت و ضعف یکدیگر را درک میکنند؛ نقاط قوت را بهبود میبخشند و نقاطضعف را تقویت میکنند. آنها براساس ایدههای جمعی تصمیم میگیرند و نه براساس تفکر یک نفر. بهطور خلاصه، همه با یکدیگر برای ایجاد یک نتیجۀ کلی بهتر کار میکنند. ۴.تنوع یک تیم فوقالعاده از افرادی با عقاید، مهارتها و سبککارهای مختلف ساخته شده است. این تنوع باعث همکاری و پیشروی بهسوی موفقیت میشود. هرچه زمینهی کاری افراد درگذشته متفاوت باشد، ایدههای بهتر و متنوعی برای تصمیمگیریهای حیاتی در دسترس است و این موضوع وقتی عملاً نمایان میشود که کار به بنبست برسد. ۵.احترام متقابل تیمهای برنده برای تنوع و همکاری ارزش قائلاند. ایدههای همهی افراد مورداحترام است و همه میدانند که موفقیتهای فردی نیز هرکدام بهاندازهی موفقیت تیمی باارزش است. به همین علت، تیمهای موفق بهطور مداوم به تشویق اعضای خود ادامه میدهند. کار تیمی مسئلهای است که در تمام انواع کسبوکارها همواره مطرح و جزئی ثابت است. چه یک شرکت یا تیم تازهکار باشید و چه یک شرکت چندملیتی با بخشهای متعدد، اهمیت کار گروهی بیشک انکارنشدنی است. هنگامیکه این پنج عامل -چشمانداز، تعامل، همکاری، تنوع و احترام – وجود داشته باشند، تیم شما میتواند بهسوی پیشرفت واقعی و در مسیرِ دستیابی به اهداف مهم خود گام بگذارد. https://khatedid.com/five-attributes...g-teams-share/
مدرسه استارتاپی آواتک، قسمت 1، تیم و فرهنگ استارتاپیبه موفقیت رسیدن هر چه بیشتر استارتاپ ها در دنیا و ظهور داستان های موفقی چون Airbnb، Uber، Slack و … باعث شکل گیری فرهنگ و جنبشی در دنیا شده است که ذهنیت و باور مردم و کارآفرینان را از دیدگاه سنتی به دیدگاه ناب و استارتاپی سوق داده است. در همین حین، بلاگ ها، وب سایت ها و دوره های استارتاپی بسیاری در دنیا به تولید محتوا در این زمینه پرداخته اند. کشور ما ایران نیز از این جنبش و حرکت عقب نمانده و ما شاهد پیشرفت های بزرگی در اکوسیستم استارتاپی ایران هستیم در همین راستا نیز سایت های زیادی به تولید محتوا در ایران پرداخته اند که در بلاگی به معرفی این وب سایت ها پرداخته ایم. ما نیز در آواتک، با توجه به درخواست مخاطبین خود تصمیم گرفته ایم که در مجموعه ای به نام مدرسه استارتاپی آواتک، هفته به هفته به موضوعات پایه ای استارتاپ ها بپردازیم و هر هفته در قالب بلاگی یکی از موضوعات استارتاپی را که ما در آواتک در قالب کارگاه ها به تیم های خود منقل می کنیم را به صورت مقدماتی، کوتاه و مختصر در اختیار خوانندگان خود قرار دهیم. مباحث 8 هفته اول به شرح زیر می باشد: تیم و فرهنگ استارتاپینوپای ناب (Lean Startup)MVPکشف مشتریان (Customer Discovery)سنجه های استارتاپی (Startup Metrics)اندازه بازار (Market Size)جذب مشتری (Traction)ارائه استارتاپی (Pitch) شماره 1، تیم و فرهنگ استارتاپی تیم استارتاپی چیست؟ چرا تیم بر ایده و بازار ارجحیت دارد، رابطه تیم و فرهنگ استارتاپی چیست؟ فرهنگ استارتاپی چگونه ساخته می شود و چگونه بر روال استخدام نیروها، ماندن نیروها و عملکرد استارتاپ تاثیر می گذارد. اجزای تشکیل دهنده یک تیم خوب چیست و چه ابزارهایی به ساخت یک تیم استارتاپی کمک می کند؟ و بسیاری سوال های دیگر که در این موضوع جای می گیرد و ما در بلاگ پست این هفته به توضیح مقدماتی مفهوم تیم و فرهنگ آن پرداخته و به تشریح یکی از پر کاربردترین ابزارهای ساخت تیم به نام فیدبک (Feedback) می پردازیم. چرا تیم بر تمام ارکان استارتاپ شما ارجحیت دارد؟ این قسمت را با نقل قولی از برد فلد، موسس شتابدهنده تک استار شروع می کنیم، او در قسمتی از کتاب خود به نام جوامع استارتاپی می نویسد: تیم تیم تیم، بازار، ایده، وی با تاکید بر تیم استارتاپی ادامه می دهد که ایده ها تغییر پذیر هستند ولی یک تیم خوب توانایی آن را دارد با ظرفیتی که در بازار می بیند، از ایده های معمولی، شرکت های موفق بسازد. تیم شما ممکن است در زیر حجم کارها، استرس و بسیاری دیگر از موارد به این نتیجه برسد که ایده ای که داشته اند منطبق با بازار نبوده و نیاز به چرخش یا تغییر است. حال آنکه یک تیم زبده و چابک این تغییر را پذیرفته و محصول را با بازار منطبق می کند. مفهوم و ارکان تشکیل دهنده ساخت یک تیم چیست؟ تیم شما ممکن است از 2 تا 4 نفر تشکیل شده باشد، بیشتر از این تعداد به دلیل اینکه میزان روابط انسانی و ارتباطات، زیاد می شود، تیم، چابکی خود را از دست می دهد که البته برای تیم بزرگتر از 5 نفر نیز راه حل های بسیاری است. تمرکز ما در تعرف تیم استارتاپی، تیم تشکیل دهنده استارتاپ است. احتمالا شما همدیگر را از زمان دبیرستان یا دانشگاه می شناخته اید یا در شرکت خود همکار بوده اید و از کنار هم بودن لذت می برده اید ولی به محض اینکه وارد ساخت استارتاپ خود شده اید به مشکلات عدیده ای چون تفاوت در سطح انتظارات، عدم توانایی در برقراری ارتباطات مناسب و برگزاری جلسات طولانی که خروجی خاصی نداشته اند برخورد کرده اید. خوب باید گفت که کار کردن در یک استارتاپ به دلایل مختلف با گروه دوستان و همکاران متفاوت است. چارچوب ها و پلتفرم های بسیاری برای ارکان تشکیل دهنده ساخت یک تیم در نظر گرفته اند که ما به صورت فهرست وار به آن ها اشاره می کنیم و فقط به یکی از این ارکان که ارتباطات است به دلیل اهمیت آن بیشتر می پردازیم. برنامه ریزیآموزشتوسعه فردیشرح شغلی استارتاپیارزیابیمربی گریپیگیریارتباطات مفهوم ارتباطات در تیم و شرح مدل دریافت کننده و فرستنده آخرین باری که با هم تیمی خود در یک جلسه ناتوان به انتقال یک مفهوم بوده اید کی بوده است؟ آخرین باری که در حال پیگری کارها متوجه شدید که هم تیمی شما کاملا مفهومی را که شما در ذهن داشتید، اشتباه متوجه شده است کی بوده است؟ آخرین دفعه ای که در اوج استرس و فشار استارتاپ، موفق شدید که یک جلسه تیمی مفید داشته باشید کی بوده است؟ و سوالات و چالش های بسیار دیگر که با مدلی که هم اکنون برای شما توضیح می دهیم قابل درک می شود. رسیدن به درکی شفاف از چیزی که می خواهید بیان کنید.انکد کردن آن به مفهومی که ایده ای که در ذهن دارید را با کلمات درست بتوانید بیان کنید.ارسال پیامدریافت پیامدیکد کردن آن یعنی گیرنده پیام، با کلمات و مفاهیمی که در ذهن دارد مفهوم شما را درک می کند.رسیدن به درکی شفاف از چیزی که منتقل شده است. در بین تمام بخش های این مدل از شماره 1 الی 6 نویز وجود دارد مانند نظرات اطرافیان، محیط شلوغ، پیش داوری و … این مدل، مدلی شماتیک از برقراری ارتباط میان 2 نفر است، حال تصور کنید تیم شما یک تیم 4 نفره است، یعنی 2 به توان 4 مرحله و نویز. برای اینکه به درک شفاف تری از این مدل برسید فعالیت زیر را با هم تیمی خود انجام دهید: با در دست گرفتن تصویری و رعایت قوانین زیر سعی کنید که یک نفر نقش توصیف کننده تصویر و یک نفر نقش طراح تصویر را بر عهده بگیرد. سعی نکنید که چیزی را که طراح در حال کشیدن است را ببینید.طراح حق ندارد، تصویر را ببنید.شما تنها از طریق توصیف عکس می توانید آن را منتقل کنید.طراح هم فقط با توصیف کلامی می تواند بگوید که چه چیزی کشیده است.شما فقط 15 دقیق فرصت دارید که به شمایی از تصویر برسید. امتحان کنید و مراحل مختلف مراحل بالا را با هم تیمی خود مرور کنید. در پایان ببینید که تصویر کشیده شده با تصویر واقعی چه تفاوت هایی می کند. شرح و توضیح ابزار فیدبک (بازخورد) یکی از ابزارهایی که در بحث ارتباطات تیم ها بسیار مطرح می شود فیدبک (بازخورد) است. مدل های بسیاری برای دادن و گرفتن فیدبک گفته شده است که ما در اینجا به بیان یکی از ساده ترین و کامل ترین آن ها بسنده می کنیم. تعریف فیدبک (بازخورد) در تیم استارتاپی: حتما شما هم در مورد دوستی یا همکاری، بازخورد داده اید. مثلاً او را سرزنش کرده اید که چرا فلان شد، یا تشویقش کرده اید که این کارت عالی بود، یا چیزهایی از این قبیل. بازخورد دادن کار مهمی است که در سازمانها لازم است، لزوم آن هم جدی است و یکی از مشکلات جدی در سازمانهای ما، همین نبود بازخورد است. حال آن که در تیم های استارتاپی به دلیل اینکه سطح انجام ارتباطات و کارها بسیار بالاتر است، نبود یک سیستم فیدبک دهی و گیری مناسب در بین افراد تیم، منجر به پایین آمدن سطح کارآمدی می شود. تصور کنید که هم تیمی شما در جلسات تیمی دائما وسط حرف بقیه می پرد یا غر می زند، در صورتی که نتوانید این عمل را از طریق بازخورد مناسب به هم تیمی خود منتقل کنید، بازدهی جلسات شما را پایین می آورد و در آینده بروی فرهنگ استارتاپی شما تاثیر می گذارد. مدرسه استارتاپی آواتک، قسمت 1، تیم و فرهنگ استارتاپی - آواتک
هفده اصل برای درخشیدن در یک تیم موفق یک تیم به تعداد کمی از افراد گفته میشود که دارای مهارتهای تکمیلکنندهی یکدیگر بوده و دارای مقاصد، اهداف و رویکردی مشترکاند که بر مبنای آن ها به هم پیوند میخورند و به یکدیگر تکیه میکنند. ما با ارتقای خویش ارزش تیم خود را بالا می بریم. چنانچه کسی این 17 خصیصه را در خود داشته باشد، مطمئناً نقش تیمی خود را خوب بازی می کند. 1) سازگار و انعطاف پذیرند. منظور از سازگار بودن، وفق دادن خود باشرایط و افرادی است که درآن موقعیت با آنها روبرو می شویم. کار تیمی با خشکی و انعطاف ناپذیری سازگار نیست. اگر بخواهید با دیگران کار کنید و در تیم عضو مؤثری باشید، باید از انطباق با تیم ابایی نداشته باشید. 2) هم دست و هم داستانند. اول باید با دیگران کار کرد، بعد با یکدیگر برنده شد. ضروری ترین صفتی که تیم را در کارهای دشوار موفق می سازد همکاری توام با همدلی اعضای آن است. همکاری توام با همدلی یعنی اینکه با جان و دل با یکدیگر کار کنیم. 3) تعهد پذیرند. تعهد، امری احساسی نیست؛ بلکه ریشه آن در منش ماست. احساسات پیوسته در نوسان است، اما تعهد به سنگ خارا می ماند. 4) ارتباط موثر برقرار می کنند. "تیم یعنی یک جان در چندین بدن" مثل خردمندان فکر کنید اما با مردم به زمان خودشان حرف بزنید. 5) لایق و باکفایت هستند. تیم با کفایت عضو لایق می خواهد. منظور از کفایت لازم برای کار تیمی، کمال شایستگی است. 6) قابل اعتماد هستند. قابلیت اعتماد برای توفیق هر تیمی ضروری است. همواره سعی کنید انگیزه های خود را در چارچوبی درست قرار دهید و اعضای تیم را نیز تشویق کنید که همین کار را بکنند. اگر کسی باشد که مصلحت خویش را بر مصلحت تیم ترجیح دهد قابل اعتماد نخواهد بود. 7) انضباط دارند. انضباط، عبارت است از انجام کارهایی که نمی خواهیم انجام دهیم، برای موفق شدن به انجام کاری که می خواهیم انجام دهیم. حفظ انضباط در کارهای کوچک نتیجه می دهد و کارهای بزرگ را در دسترس قرار می دهد. 8) یاران تیم را بالا می کشند. اندام ها یا اعضای تیم، کسی را که بتواند سطح شان را بالا ببرد یا بر توان و ظرفیت توفیق یافتنشان بیفزاید، دوست دارند و می ستایند. 9) مشتاقند. کسی که در کار خود هیجانی ندارد، علاوه بر این که ارضا نمی شود، کار بدرد بخوری نیز از او بر نمی آید. هیچ کار بزرگی بدون اشتیاق انجام نشده است. هیچ چیز جای اشتیاق را نمی گیرد. 10) قصد و هدفی دارند. اشخاص موفق، مقصد و هدفی دارند. پراکنده و اتفاقی کار نمی کنند. تیمی موفق می شود که اعضای آن برای رسیدن به مقصدی مصمم باشند. کسانی که روی هر حرکت خود حساب کنند. 11) احساس رسالت می کنند. شور و شوق ناشی از شناخت رسالت و یافتن مسیر حرکت، برای کامیابی تیم همان قدر لازم است که برای کامیابی هر نفر. 12) آماده اند. " آمادگی، تفاوت بین برد و باخت است " "دستاوردهای چشمگیر، حاصل آمادگی عادی و معمولی است" 13) با یاران تیم می جوشند. تیم ها، افرادی را می خواهد که اهل ارتباط و حشر و نشر باشند. رشته های ارتباط هرچه محکم تر باشند، پیوستگی و همبستگی تیم بیشتر می شود. 14) در پی ارتقای خویشند. کسانی که دنبال سرهم بندی هستند اگر فشاری بالای سر خود احساس نکنند از انجام کار دست می کشند؛ اما کسانی که درپی ارتقای کیفیت خویشند در هر شرایطی کار خود را انجام می دهند. 15) از خود گذشته اند. هیچ تیمی توفیق نمی یابد، مگر اینکه هر کسی دیگری را برخود مقدم بداند. 16) مشکل گشایند. آن کس که به جای مشکل به راه حل می اندیشد، می تواند تحول بیافریند. تیمی که با چنین افرادی ساخته شده باشد، هر باری را به منزل خواهد رساند. 17) پیگیر و نستوه اند. پایداری و سماجت رمز کامیابی است. حتی کسانی که استعداد خاصی ندارند و از سایر ویژگی های کار تیمی محرومند، در صورت داشتن پشتکار، می توانند کمک مفیدی برای تیم باشند. هفده اصل برای درخشیدن در یک تیم موفق
مدیریت موفق و هوشمندانهمانا رضایی. کارشناس ارشد مشاوره شغلی واژه مدیریت را معمولاً با کارهای تیمی، جلسات کاری، تصمیمات مهم به یاد میآوریم؛ اما مدیریت درواقع اینها نیست. مدیریت راهنمایی و نظارت کردن تیمی متشکل از 1 یا چند نفر با هدف هماهنگسازی و ایجاد یک هارمونی در بین اعضای آن، برای کامل کردن هدفی مشخص است. مدیران عالیرتبه باید از دانش کافی در تکنیکها و مهارتهای مدیریتی برخوردار باشند، آخرین تغییرات بازار را بدانند و قادر باشند آینده را پیشبینی کنند و این نکته را در نظر داشته باشند که محصول موردنیاز امروز را دیروز و موردنیاز فردا را امروز باید تولید کنند. تعریف مدیریتتقریباً به تعداد نویسندگان كتب مدیریت، تعریف مدیریت وجود دارد. مدیریت یعنی كار كردن با افراد و بهوسیله افراد و گروهها برای تحقق هدفهای سازمانی. لازمه موفقیت آن است كه همه مدیران به مهارتهای اجتماعی و انسانی مجهز باشند. بهعبارتدیگر مدیریت عبارت است از دستیابی به هدفهای سازمانی از طریق هدایت و رهبری، بنابراین هرکسی حداقل در مراحل مشخصی از زندگی خود یك مدیر است. بر این اساس، برخی حوزههای مهارتی که در فرا گرد مدیریت ضرورت دارد عبارتاند از: مهارت فنیتوانایی به كار بردن دانش ـ روشها ـ فنون و ابزار كه لازمه انجام وظایف خاص است و از طریق تجربه ـ تحصیل و کارورزی كسب میشود، مهارت انسانیتوانائی و قدرت تشخیص در كار كردن با مردم و انجام دادن كار بهوسیله آنها كه شامل درك و فهم و انگیزش و به كار بردن مدیرت مؤثر است. مهارت ادراكیتوانایی فهمیدن پیچیدگیهای سازمان و آگاهی از اینکه آیا خود شخص درخور شرایط سازمان عمل میکند یا نه. این آگاهی موجب میشود كه مدیر بهجای اینکه فقط بر مبنای هدفها و نیازهای گروه نزدیك و بلافاصله خود عمل كند و اقدامات خود را بر هدفهای سازمان استوار سازد هر مدیری (در هر موقعیت و جایگاه) دارای شرح وظایفی است، اما لازمه موفقیت یک مدیر، پیش از آنکه انجام وظایف باشد، رسیدن به یک هدف موفقیت است. مدیر موفق تمرکز فکری و فعالیتهای عملی را، در مسیر رسیدن به هدف قرار میدهد. در هر موسسه خدماتی، بازرگانی و تولیدی بهجز اهداف مشترک، مدیریت نیز هدفهای خاصی دارد که بر اساس نیاز و یا خواستهای مالکین با هیئتمدیره تعیین میشود. این اهداف عبارتاند از: 1- تحکیم روابط انسانی از طریق بهکارگیری روشهای دموکراتیک 2- شناخت روشهای مختلف مدیریتی. 3- آشنایی با نمودارهای سازمانی مربوط به کارکنان و وظایف مدیران. 4- آشنایی با روش مقابله با عکسالعملهای کارکنان به هنگام ایجاد تغییرات در محیط کار و نحوه غلبه و برخورد با آن. 5- سعی و کوشش در جهت ارتقاء سطح تخصص و مهارت کارکنان از طریق آموزشهای مداوم. 6- آشنایی با شرح وظایف و مسئولیتهای سرپرستان قسمتها. 7- آشنایی با ایجاد روابط انسانی بین کارکنان. در ادامه خصوصیاتی از مدیران موفق ارائه میشود: انگیزهانگیزه یکی از ویژگیهای مدیر موفق است که حتی میتوان بهعنوان یک صفت شخصیتی از آن نام برد. وقتی تاریخچه زندگی مدیران موفق بررسی میشود، همگی آنها دارای انگیزههای قوی برای مدیر شدن بودهاند. مهارتهای ارتباطیمدیر، زمانی در امر مدیریت موفق است که قادر به سخنرانی مفید و اثربخش در اماکن عمومی و بین زیردستانش باشد. رهبر یا مدیر باید قادر به برقراری ارتباط با سبک و شیوه خاص سازمان یا گروه بوده و پیام و منظور او مناسب با فهم و درک شنوندگان و حضار باشد. برای مثال کلمات پیچیده و تخصصی نمیتواند برای کارکنانی که دارای دانش تخصصی محدود هستند مفید باشد. کارکنان آموزشدیده میتوانند منظور خاص مدیر را درک کنند، اما زیردستانی که دارای محدودیت در آموزشهای رسمی هستند، ممکن است منظور مدیر را درک نکنند. در کل زبان مدیر باید متناسب با ویژگیها، معلومات و اطلاعات زیردستان باشد. استقامتازآنجاییکه تغییرات کوچک و بزرگ در باورها و عقاید زیردستان بهصورت تدریجی و با صرف وقت ایجاد میشود، مدیری موفق است که برای تلاش چندین ساله آماده و در این راه دارای روحیه مقاومت و پشتکار بوده و از هیچگونه تلاشی دریغ نکند و آماده رویارویی با ناکامیها و شکستها باشد. تسلطمدیر باید فردی قاطع، جسور و مسلط بوده و در شیوههای تفکر و نگرش نسبت به دیگران راسخ و مصمم باشد. صبر و شکیباییصبر، شکیبایی و خود نظمی از صفات اصلی و اساسی مدیر است. مدیر همیشه باید به خاطر داشته باشد که گذشت زمان، عنصری ضروری برای مدیریت و اعمال تغییرات است. برای بسیاری از مدیران جوان، صبر و مقاومت بسیار دشوار است. آنها باید آگاه باشند که پذیرش عقاید جدید و تغییر در رفتار زیردستان زمانی صورت میگیرد که زمان لازم برای تفکر در مورد تغییرات وجود داشته باشد. ذکاوت و زیرکییک مدیر موفق، مدیری است که نسبت به خواستههای زیردستانش آگاهی دارد. تأمین خواستههای زیردستان عامل مؤثری در گسترش اعتماد آنان به مدیر است. مدیر باهوش و باذکاوت، مدیری است که بتواند بهطور دقیق وضعیت خلقی زیردستان را تشخیص داده و به رفع ناراحتیها و مشکلات روحی آنها بپردازد. توانایی گوش دادن از مهارتهای ضروری یک مدیر خوب و موفق است. مدیر باید با زیردستان تماس داشته و در جریان مشکلات و ناراحتیهای آنان باشد. راستی و صداقتمدیر نیاز به اصل صداقت و اطمینان در برخورد با زیردستانش دارد. زیردستان اغلب از مدیری اطاعت میکنند که صادق و قابلاطمینان باشد. پذیرا بودن و خلوص، دو ویژگی هستند که اغلب زیردستان از آن تقدیر میکنند و دوست دارند که مدیر آنان دارای این دو ویژگی باشد. راستی و صداقت مدیر باعث گسترش روابط زیردستان با وی و حرفشنوی آنها و درنتیجه مدیریت اثربخش میشود. تشویق و پاداش دادنهمه افراد دوست دارند به خاطر کارهایی که برای سازمان انجام میدهند از آنها قدردانی و تعریف شود. مدیری موفق است که بتواند بهموقع و به طرز مناسبی کلیه کارکنان تحت امرش را که بهگونهای مفید و اثربخش برای سازمان کار میکنند، مورد تشویق قرار دهد؛ حتی تشویق کلامی و در این راه رعایت عدل و انصاف را نیز بکند. مردمسالاریمدیران باید از خود زیردستان، با آنها و برای آنها باشند. تنها دلیل مدیریت باید منافع زیردستان باشد. مدیر باید به منافع زیردستان احترام بگذارد و تمام تلاش خود را صرف ارضا و تأمین نیازهای آنها نماید. نگرش منفی و سوءظن زیردستان نسبت به مدیر، زمانی شکل میگیرد که مدیر نسبت به خواستهها و منافع آنان بیاعتنا و به فکر تأمین منافع خودش باشد. باید تمام نیازهای یک مدیر، ارضا شده باشد تا وی درراه تأمین منافع زیردستانش از هیچگونه کوششی دریغ نکند. قدرت پیشبینیمدیر موفق، مدیری است که در تعیین احتمالات، واقعبین باشد. مدیر باید هنر درک امکانات و احتمالات را داشته باشد. باید از خصوصیات، تواناییها، امکانات، میزان حمایت زیردستان و سازمان مربوطه، نقاط ضعف و قوت خود و احتمال موفقیت برنامههای طراحیشده اطلاع کامل داشته باشد. درنهایت مدیر باید آشنایی کامل با قوانین احتمالات داشته باشد. قدرت پیشبینی ارزش زیادی برای یک مدیر دارد. عملگرا بودنمدیر، زمانی موفق است که در اجرای تصمیماتش راسخ باشد و آنها را به منصه ظهور برساند. مدیر باید آمادگی رویارویی با ناکامیها، کارشکنیها و انتقادات درست و نادرست را درراه اجرای تصمیماتش داشته و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکند. پیشرو بودنمدیر موفق، زیردستانش را به جلو حرکت میدهد. در مدیریت، ارتباطات و ترکیب راهبردهای جدید مهم هستند. مدیر پیشرو، اسباب و امکانات لازم را برای پیشرفت سازمان و زیردستان فراهم میکند. تفویض قدرتحتی بهترین مدیران نمیتوانند بهتنهایی از عهده شغل مدیریت برآیند. آنها نیاز به ترغیب زیردستان برای انجام کارهای سازمان دارند. باید به زیردستان اعتماد کنند و قادر به تفویض مسئولیتها بین آنها باشند. ویژگی مشترک در تمام مدیران موفق، توانایی آنها در کار گروهی و پیوند با زیردستانی است که قادر به همکاری در جهت اداره بهینه سازمان هستند. جذابیتمعمولاً زیردستان، مدیر را بهعنوان شخصی میشناسند که جلوتر از زمان خود حرکت میکند. جذبه نقش اساسی در این برداشت دارد. مدیر جذاب توانایی بیشتری در هدایت زیردستان و ترغیب آنان در انجام وظایف محوله دارد مهارتهای لازم برای مدیریت موفق و هوشمندانه یک تیم چیست؟ - ماهنامه روان بنه
مشاهده قوانین انجمن