خطا! ورودی را کنترل کنید
خطا! ورودی را کنترل کنید
ورود خودکار ؟
اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمیشود، اینجا را کلیک کنید.
اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمیشود، اینجا را کلیک کنید.
انجمن گفتگو استارتاپ و کار آفرینی
شما در حال مشاهده انجمن گفتگو استارتاپ های ایران هستید، این انجمن با هدف ایجاد بستر گفتگو پیرامون موضوعات حوزه کارآفرینی و کسب و کار های نوپا ایجاد شده است. با عضویت در این انجمن می توانید با اعضای اکوسیستم کارآفرینی کشور در ارتباط باشید.
این انجمن همچنین مرجع کاملی از شتاب دهنده ها، مراکز رشد و پارک های علم و فناوری، استارتاپ ها، اسامی منتور ها، سرمایه گذاران و فعالان کارآفرینی کشور را گرداوری نموده است.
ما به شما این اطمینان را می دهیم که با جستجو در این انجمن بتوانید هر موضوعی را در رابطه با استارتاپ ها پیدا کنید. کارشناسان ما نیز بطور 24 ساعته پاسخگوی سوالات شما خواهند بود.
اگر به آمارهای منتشر شده در مورد ورشکستگی استارتاپها و فعالیتهای کارآفرینانه نگاهی بیندازیم طبیعی است که از نرخ بالای شکست استارتاپها نگران شویم. طبق آمارها ۷۵ درصد استارتاپها شکست میخورند. مهم نیست که عدد دقیق این آمار چه میزان است و چقدر این آمار در خارج از کشور با ایران تفاوت دارد ولی به نظر میرسد این آمارها با میزان واقعی خیلی نباید تفاوت داشته باشند. این درصد بالای ورشکستگی چه دلایل اصلی دارد؟ سوالی که در این مقاله میخواهیم به آن جواب دهیم. دلیل اول: مشکلات مربوط به بازار یکی از دلایل اصلی ورشکستگی شرکتها این است که برای محصولاتشان هیچ مشتری وجود ندارد یا مشتریانش بسیار اندک اند. چند نشانه رایج این موضوع این است: طراحی ارزش محصولتان آن طور که باید و شاید قوی نیست که خریداران را متقاعد به خرید کردن سازد. نماینده های فروش خوب امروزه بیان می کنند که برای کسب میزان خوبی از فروش در این دوره و زمانه با این شرایط دشوار، شما می بایست خریدارانی را پیدا کنید که شدیدا به آن احتیاج دارند. همچنین این روزها این جمله را بسیار می شنوید که افراد از خود می پرسند که آیا این محصول ویتامین است (یعنی خوب است آن را بخریم) یا آسپرین (یعنی حتما باید آن را بخریم)؟زمان بندی کردن برای بازار کار اشتباهی است: شما باید چند سالی از بازار فعلی جلوتر باشید و قطعا خریداران در این مرحله برای این راه حل ها و دستاوردهای ویژه و جدید شما آمادگی ندارند. دلیل دوم: شکست خوردن مدل کسب و کار با بررسی تجارب استارتاپ ها می توان دریافت که یکی از شایع ترین دلایل ورشکستگی استارتاپ ها در سطح جهانی این است که کارآفرینان چگونگی جذب مشتری را آسان می دانند و در مورد آن بیش از حد خوشبین اند. آن ها فکر می کنند که چون وبسایت یا محصول جذابی می سازند، مشتریان خودشان به سمت آن ها هجوم می آورند. این امر ممکن است در مورد چندین مشتری نخست درست باشد اما بعد از مدت کوتاهی، جذب کردن مشتریان بسیار سنگین و پرهزینه خواهد بود و در بسیاری از موارد هزینه جذب یک مشتری (CAC) از ارزش چرخه عمر مشتری (LTV) بسیار بیشتر خواهد بود. منظور از ارزش چرخه عمر مشتری میزانی سود خالصی است که مشتری در کل دوره ارتباط آیندهاش با کسبوکار برای کسبوکار ایجاد میکند بدیهی است که می بایست قادر باشیم با هزینه کمتری نسبت به ارزشی که مشتری در طول چرخه عمرش تولید می کند مشتری جذب کنیم اما با این وجود می توان کارآفرینان بسیاری را مشاهده کرد که توجه کافی به هزینه های واقعی جذب مشتری ندارند. می توان شاهد بود که بسیاری از طرح های کسب و کار به این اعداد و ارقام حیاتی و بحرانی توجهی نکرده اند. جوهره یک مدل کسب و کار برای تمرکز بر مهم ترین موضوعات مدل کسب و کارتان کافی است به این دو سوال در مورد آن پاسخ دهید: آیا می توانید متدی قیاس پذیر (scalable) برای جذب مشتریان بیابید؟آیا می توانید بیش از آن مقداری که برای جذب مشتریان هزینه می کنید از آن مشتریان پول به دست آورید؟ فکر کردن در مورد چنین موارد ساده ای می تواند بسیار مفید و راهگشا باشد. قانونی برای مدل های کسب و کار وجود دارد:قانون CAC/LTV:این قانون بی نهایت ساده است: CAC باید کمتر از LTV باشد =CAC هزینه جذب مشتریLTV= ارزش چرخه عمر مشتریبرای محاسبه CAC، شما می بایست تمامی هزینه های مربوط به فروش و بازاریابیتان (شامل دستمزدها، برنامه های بازاریابی، سفر و…) را تقسیم بر تعداد مشتریانی که در آن مدت جذب کرده اید کنید. مثلا اگر کل هزینه فروش و بازاریابی شما در یک دوره خاص، یک میلیارد تومان است و شما توانسته اید ۱۰۰۰ مشتری با آن به دست آورید، هزینه متوسط دستیابی به یک مشتری یک میلیون تومان خواهد بود.برای محاسبه LTV، لازم است به حاشیه سود ناشی از مشتری (سود خالص نصب، پشتیبانی و عملیاتی سازی) در طول چرخه عمرش نگاهی بیندازید. برای کسب و کارهایی که یک بار برای همیشه از مشتری پول میگیرند محاسبه این موضوع بسیار ساده است. برای کسب و کارهایی هم که درآمدهایی تکرارشونده دارند، این موضوع را با تقسیم کردن درآمد تکرارشونده ماهیانه بر نرخ مشتریان از دست رفته در آن ماه به دست می آید.از آن جا که اغلب کسب و کارها اقدامات هزینه بردار دیگری نظیر توسعه محصول هم دارند که هزینه ای اضافه بر فروش و بازاریابی محسوب می شود، بنابراین برای داشتن یک کسب و کار سودآور می بایست میزان کمتر بودن CAC از LTV مقدار قابل توجهی باشد. دلیل سوم: تیم مدیریتی ضعیف یکی از دلایل غیرقابل باوری که موجب ورشکستگی استارتاپ ها می شود تیم مدیریتی ضعیف است. یک تیم مدیریتی خوب به قدر کافی باهوش خواهد بود که از دلایل دوم و چهارم و پنجم اجتناب کند. تیم های مدیریتی ضعیف در چند حوزه موجب بروز اشتباه می شوند: آن ها معمولا از لحاظ استراتژیک ضعف دارند و محصولی را می سازند که کسی تمایل به خریدش ندارد چرا که تیم مدیریت پیش و هنگام توسعه تلاش کافی برای اعتبارسنجی ایده اش نکرده است.آن ها معمولا در پیاده سازی و اجرایی کردن مشکل دارند که منجر به بروز مشکلاتی در ساخت صحیح یا به موقع محصول می شود و در نتیجه در پیاده سازی دستیابی به بازار ضعیف عمل خواهند کرد.تیم زیردستانی هم که تشکیل می دهند ضعیف خواهد بود. جمله معروفی وجود دارد که می گوید: یک بازیکن درجه یک، بازیکن درجه یک استخدام می کند و یک بازیکن درجه دو فقط می تواند بازیکن درجه سه استخدام کند (چرا که سایر بازیکنان درجه دو تمایلی برای کار کردن با یک بازیکن درجه دو ندارند). دلیل چهارم: تمام شدن سرمایه یکی دیگر از دلایل عمده ورشکستگی استارتاپ ها تمام شدن سرمایه نقدیشان است. یکی از وظایف کلیدی یک CEO این است که ببیند چقدر سرمایه باقی مانده است و این که آیا این میزان سرمایه می تواند شرکت را به نقطه موفقی از لحاظ مالی یا مثبت شدن جریان سرمایه برساند یا خیر. دلیل پنجم: مشکلات مرتبط با محصول یکی دیگر از دلایل ورشکستگی شرکت ها این است که نمی توانند محصولی متناسب با نیازهای بازار تولید کنند. این موضوع می تواند به سادگی ناشی از اجرای نادرست باشد یا ممکن است مربوط به مشکلات استراتژیک همانند عدم توفیق در دستیابی به تناسب بازار/محصول باشد.اغلب اوقات نخستین محصولی که یک استارتاپ به بازار عرضه می کند تناسبی با نیاز بازار ندارد. در بهترین حالت، با چند بازبینی و اصلاح، تناسب بازار/محصول به دست می آید. در بدترین حالت، محصول به طور کلی کنار گذاشته می شود و نیاز به فکر کردن دوباره به محصول وجود دارد. اگر این اتفاق رخ دهد نشان واضحی از این موضوع است که تیم کار زیادی برای اعتباربخشی به ایده ها، پیش و حین توسعه، انجام نداده است. دلایل ورشکستگی استارت آپ ها
ویرایش توسط SARA : 2018/03/05 در ساعت 21:08
مشکلات شخصی ساده بهترین ایده ها برای استارت آپ هستند شاید تصورش را هم نکنید که نوع ایده کسب و کار برای راه اندازی آن چه ارزشی دارد. اگر ایده شما مناسب نباشد، به زودی کسب وکار شما از رونق می افتد. ایده راه اندازی استارت آپ ها ممکن است از هر جایی جرقه بزند. رایج ترین منابع را با هم مرور می کنیم: - یک موضوع یا مشکل ناشی از زندگی روزانه شما - یک روند در حال گسترش - یک شکاف در بازار اقلام خاص - میل به کمک به دیگران به شیوه ای خلاقانه - داشتن مهارت یا تخصصی ویژه کدامیک بهتر هستند؟ چند کارآفرین موفق در این باره نظر داده اند. همه آنها بر سر این موضوع توافق دارند که اولین مورد یا مشکلی که شما شخصا در طول هر روز تجربه می کنید و بابت آن معضلاتی دارید؛ انگیزه ایده آل راه اندازی شرکت شما است. شما باید از میان منابع بالا یک مورد را به عنوان ایده استارت آپ خود انتخاب کنید اما هوشمندانه ترین کار این است موردی را انتخاب کنید که نیاز یا عامل مستاصل کننده شخصی خودتان است. چرا این گزینه بهتر است؟ چون راه اندازی یک شرکت نیازمند گذراندن ساعات طولانی و تمرکز بی اندازه است. هر دو این موارد در صورتی که هدفی در پی آن داشته باشید، بسیار ساده تر می شوند. آرون پازر، موسس سرویس مالی شخصی تحت وب Mint. com است که آن را در نهایت به قیمت ۱۷۰ میلیون دلار به شرکت Intuit فروخت؛ او می گوید: توصیه شماره یک من به کارآفرینان این است که شما به حل کردن یک مشکل حقیقی نیاز دارید. من به دنبال پیدا کردن چنین مشکلاتی در زندگی شخصی خودم بودم. Mint به این دلیل به وجود می آمد که من در مدیریت امور مالی خودم با استفاده از برنامه های Quicke و Microsoft money مشکل داشتم، بنابراین این برنامه را برای استفاده خودم طراحی کردم. اگر چنین انگیزه ای در خود سراغ ندارید، میل شخصی برای یافتن مفهوم مورد نظر به نفع تان می شود؛ دنبال کردن ایده استارت آپی خودتان توصیه نمی شود. به این دلیل که روزهای ابتدایی راه اندازی یک شرکت، به شدت طاقت فرسا هستند. شاید به ذهن تان خطور کند که ایده اشتباهی را به کار گرفته اید. با گذشت ماه ها و سال ها به همین نتیجه می رسید و در نهایت تصمیم می گیرید که یک شغل سودآور را کنار بگذارید؛ پس اندازهای شخصی را سرمایه گذاری کنید و زمان تان را برای دنبال کردن رویای تان دور از خانواده سپری کنید. (کارآفرینان باسابقه می گویند که یافتن راه شان در استارت آپ ها، حداقل سه سال طول کشیده و شاهد دست از کار کشیدن تازه واردان زیادی بوده اند.) دلیل دیگری نیز برای به کارگیری چالش شخصی در استارت آپ وجود دارد. احتمال دارد دیگران نیز بدون آگاهی داشتن، مشکلاتی مشابه شما را تجربه کنند. این اشخاص، مشتریان شما خواهند بود. سارا بلیکلی، طراح لباس های مارک Spanx که ارزشی بیش از یک میلیارد دلار دارد، می گوید: من تمام پولی را که به سختی به دست آورده بودم روی یک جفت شلوار کرمی سرمایه گذاری کردم. یک روز به طور ناگهانی تصمیم گرفتم که قسمتی از جوراب شلواری را ببرم؛ بعد آن را در زیر شلوار سفیدم بپوشم و به مهمانی بروم. ظاهر فوق العاده ای پیدا کرده بودم. عالی بود، هیچ خطی از شلوار روی لباسم مشخص نبود. لاغرتر و کشیده تر به نظر می رسیدم. با خودم فکر می کردم که همه زنان باید چنین لباسی داشته باشند. ممکن است با خودتان بگویید: صبر کن ببینم! این موضوع برای من معضلی درست کرده است. شاید دیگران هم آن را تجربه کرده باشند، اما احتمالش وجود دارد که شخص دیگری در حال حاضر در حال کار کردن روی آن باشد. درست فکر می کنید. تقریبا تمام ایده ها همین حالا نیز وجود دارند، اما عامل موفقیت شما، نحوه پیاده سازی، به کارگیری مفهوم جدید خود و اجرای آن است. شرکت های میلیارد دلاری بی شماری وجود دارند که بر اساس ایده هایی راه اندازی می شوند که شکل تغییر یافته مفهومی از پیش موجود هستند. برای مثال، فیس بوک از یک ایده اولیه ساده شروع شده است. شبکه های اجتماعی در شرکت هایی مانند SixDegrees، Friendster و Myspace بیش از یک دهه قدمت دارند. ایده فیس بوک، به تنهایی باعث موفقیت آن نشده است، بلکه تلاش مستمر روی نحوه کسب توجه مشتریان و پیشی گرفتن در رقابت ها موجب موفقیت امروزه آن شده است. اریک پالی، شریک مدیریتی صندوق سرمایه گذاری خطرپذیر Founder Collective می گوید: هر شرکت باید از نقطه ای شروع کند. من به کارآفرینان توصیه می کنم که بیش از ایده های ابتدایی خود روی مشکلاتی تمرکز کنند که درصدد حل آنها هستند. موسسان با تفکر عمیق روی فرضیه های اصلی، در مورد تخصص اصلی خود آموخته، انطباق داده، دیوارها را خراب کرده، دوباره انطباق پیدا کرده و در نهایت آن را شکل می دهند. آنها دستیابی به این تخصص را در ابتدای کار هرگز در نظر نداشتند. در واقع، در اکثر اوقات ایده اصلی با گذشت زمان خنده دار یا حداقل بسیار ساده انگارانه نسبت به مدت زمانی به نظر می رسد که یک استارت آپ برای موفقیت نیاز به گذراندن دارد. جف بزوس در زمان راه اندازی سایت آمازون در سال ۱۹۹۴ به کتاب فروشی مشغول بود. رید هاستینگز، یکی از موسسان نتفیلیکس نیز در سال ۱۹۹۷ در یک سرویس اجاره فیلم کار می کرد. هر دوی این اشخاص، شرکت های خود را به مفهومی بسیار متفاوت از ایده های اولیه خود تبدیل کردند. استارت آپی که قصد ایجاد آن را دارید به شرکتی که پنج یا 10 سال بعد راه می اندازید، شباهتی ندارد. استارت آپ ها و به طور کلی، کسب وکارها، به شیوه منحصر به فرد خود به حیات و رشدشان ادامه می دهند؛ این اتفاق به دلیل پیشرفت های تکنولوژیکی و تغییر سلیقه مشتریان رخ می دهد. موفق ترین کارآفرینان همیشه با جریان رایج بازار همراه می شوند. آنها پس از راه اندازی شرکت خود سؤال هایی از این دست می پرسند: اوضاع فروش محصول چگونه است؟ فروختن آن آسان است یا سخت؟ این محصول، چه میزان ارزشی را در شرایط کنونی ایجاد می کند؟ آیا درآمدزا است؟ تصمیم گیری برای ایده کسب وکاری عالی با شرح گفته های بالا به نظر دشوار می رسد، به خصوص اگر بدانید که استارت آپ شما همواره نیاز به تغییر و تلاش مستمر دارد. به همین دلیل است که برخی کارآفرینان، رسیدن به نوعی بینش را نیز توصیه می کنند؛ بینشی که با وجود تغییر کردن تدریجی شرکت نیز در شما پایدار بماند. پایال کاداکیا، موسس استارت آپ تناسب اندام ClassPass است. او مدل کسب و کاری خود را از زمان راه اندازی آن در سال ۲۰۱۳ تا به حال، چندین بار تغییر داده است. کاداکیا می گوید: داشتن بینش، قدرتمندترین و خاص ترین دارایی در هر شرکتی است. بینش شما در نهایت، در قلب هر کاری است که برای شرکت تان انجام می دهید؛ حتی اگر این به معنای تنظیم یا تکرار نقشه راه محصول برای اطمینان از به مقصد رسیدن آن باشد. جایگاه خود را پیدا کنید رایان رابینسون، یک کارآفرین و نویسنده است؛ او به مردم می آموزد که چگونه خود اشتغالی کنند. او می گوید: بهترین ایده های کسب وکار از موارد مورد علاقه شما گرفته می شوند. مسلما در اول راه به سختی می خورید؛ باید انگیزه ای بیش از مسائل مالی داشته باشید. اگر این کار را تنها به دلیل مسائل مالی انجام می دهید، بسیار زود آن را رها می کنید یا به وسیله اشخاصی که حقیقتا به انجام آن کار اشتیاق دارند و اشخاصی که به آنها کمک می کنند از بازار خارج می شوید؛ آنها انگیزه ای بیش از شما دارند. اگر موضوعات مورد علاقه خود را نمی شناسید یا نمی دانید کدام یک از آنها، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرصت کسب و کاری سودآور را دارند، سؤالات زیر را از خود بپرسید. پاسخ این سؤالات ممکن است در یافتن راه، کمک کننده باشند. - سرگرمی های شما چه مواردی هستند؟ - مهم ترین بخش روز شما به چه موضوعی مربوط می شود؟ - موضوعی که از نوشتن یک مقاله ۱۰۰۰ کلمه ای در مورد آن لذت می برید، چیست؟ - انجام چه کاری را دوست دارید؟ - با دستیابی به چه موردی، احساس افتخار می کنید؟ - آیا جنبه یا وظایف ویژه ای وجود دارند که شما انجام دادن آنها را در شغل فعلی خود دوست داشته باشید؟ - چه رویاهایی از زمان کودکی را همچنان جذاب می دانید؟ - اگر تنها یک مورد وجود داشت که دوست داشتید شما را با آن به یاد بیاورند، آن مورد چه بود؟ زمانی که ایده کسب وکاری خود را مشخص و بینشی پیدا کردید، زمان راه اندازی ایده شما فرا رسیده است. منبع: INC/zoomitمشکلات شخصی ساده بهترین ایده ها برای استارت آپ هستند - فرصت امروز
دلایل شکست کسبوکارهای نوپا امروز، کسبوکارهای نوپا در اقتصاد جهانی نقش مهمی ایفا میکند بهطوریکه آگاهی از دلایل موفقیت یا شکست آنها میتواند کمک موثری در مسیر حرکت آنها باشد. کسبوکارهای نوپا سهم زیادی در توسعه اقتصادی کشورها دارند و از سوی دیگر، باعث افزایش اشتغال، بهرهوری و بهبود استانداردهای زندگی شهروندان میشوند. در این میان، کسبوکار در حوزه فناوریهای برتر به دلیل وابستگی زیاد به سطح بالایی از نوآوریهای در حال تغییر و نیاز به سرمایه اولیه با چالشهای بیشتری روبهرو هستند. آسیبپذیری بالای کسبوکارهای نوپا خصوصا در مراحل اولیه رشد میتواند منجر به مرگ یک کسبوکار شود، بنابراین آگاهی از مجموعه عواملی که منجر به شکست آنها میشود، میتواند در پیشگیری از ورشکستگی آن کسبوکار موثر باشد. در این گزارش برخی از دلایل شکست کسبوکارهای نوپا را مرور میکنیم. سال بلوا طبق آمار ارایهشده در زیستبوم توسعهیافته ایالات متحده، بیش از ۵۰ درصد کسبوکارهای نوپا در سال اول راهاندازی شکست میخورند و حدود ۹۵ درصد آنها در ۵ سال نخست راهاندازی با شکست مواجه خواهند شد. موسسه CB Insights بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ به بررسی علت شکست شرکتها در صنعت فناوری اطلاعات پرداخته است. طبق آمار اعلامشده حدود ۷۹ درصد از شکست شرکتها مربوط به بخش فناوری و اینترنت است. نکته قابلتوجه بعدی این است که حدود ۵۵ درصد از استارتآپها قبل از افزایش سرمایه شکست میخورند. استارتآپها در مراحل اولیه به دلیل محدودیتهای مالی، داشتن محصولات نابالغ و عدم اطمینان کلی نسبت به نیاز بازار، امکان ورشکستگی بسیار بالایی دارند. میانگین زمانی بین آخرین مرحله تأمین مالی و شکست ۲۰ ماه است. تقریبا ۷۱ درصد از شکست استارتآپها پیش از سپری شدن دو سال از آخرین تأمین مالی آنها اتفاق میافتد و در میان بخشهای مختلف، حوزه شبکههای اجتماعی بیشترین میزان شکست در بین استارتآپها را دارند. چندی پیش وبسایت CB Insights مجموعهای از دلایل عمدهی شکست استارتآپها را منتشر کرد؛ این براساس این گزارش، ۴۲ درصد از استارتآپهای موردتحقیق، دلیل شماره یک شکست استارتآپها را نیاز نداشتن بازار به محصول آنها عنوان کردهاند. تمام شدن منابع مالی و نداشتن تیم مناسب نیز از دیگر عوامل مهم در شکست استارتآپها بیان شد. آنچه مسلم است اینکه یک دلیل واحد برای شکست استارتآپها وجود ندارد و دلایل شکست با توجه به گستردگی استارتآپها از تنوع بالایی برخوردار است. غریبه در بازار زمانی که یک کسبوکار نوپا نتواند مساله اصلی بازار را حل کند، شکست خواهد خورد. اگر کسبوکار، یک راهحل مقیاسپذیر مناسب نداشته باشد، نمیتواند بهاندازه کافی آن مساله بزرگ را حل کند. ممکن است یک کسبوکارنوپا، فناوری، شهرت، رهبری قوی، متخصص، مشاوران و دادههای کافی در مورد رفتار کاربران داشته باشد ولی تا زمانی که نتواند درد و مشکل بازار را با روشی مقیاسپذیر حل کند موفق نمیشود. پس اولین و شاید مهمترین دلیل در شکست استارتآپها بیتوجهی به نیاز اصلی بازار است. در پژوهش دیگری بیل گراس، کارآفرین باسابقه و مؤسسIdealab ، با بررسی مهمترین عوامل موفقیت یا عدم موفقیت ۲۰۰ استارتآپ، به این نتیجه رسید که انتخاب «زمان مناسب» اگرچه همه چیز نیست، اما بسیار بیشتر از آنچه تصور میشود، اهمیت دارد. شرکتهای شناختهشدهی موفقی نظیر Airbnb، اینستاگرام، اوبر، بهعلاوه CarsDirect، نتزیرو و Tickets.com در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفتند. گراس بهمنظور حفظ تعادل شناختی تحقیق خود به شرکتهایی نظیرWebvan ، Kozmo، Pets.com و Friendster که انتظارات بزرگ خود را برآورده نکردند نیز نگاهی انداخت و توان نسبی آنها را در این پنج حوزه بررسی کرد: ایدهی اولیه تا چه حد مناسب بوده است؟ تیم موردنظر تا چه حد خوب بوده است؟ مدل کسبوکار تا چه اندازه مناسب بوده است؟ سرمایهگذاری تا چه حد مطلوب بوده است؟ زمان تا چه حد مناسب بوده است؟ نکتهی بسیار مهم این است که با وجود اهمیت بالای چهار عامل اول، مهمترین عامل (که ۴۲ درصد از تفاوت موفقیت و شکست استارتآپها را به خود اختصاص داده) زمان مناسب بوده است. باید دید ایده موردنظر چقدر از زمان خود جلوتر است و آیا دنیا برای آن آمادگی دارد یا نه؟ او در ادامه میپرسد باید ببینید آیا ایدهتان آنقدر از زمان خود جلوتر است که شما از محیط خود پیشی گرفتهاید و باید به مردم دنیا برای آنچه ارایه خواهید داد، آموزش بدهید؟ یا اینکه اصلا بیشازحد از زمان آن گذشته و همین حالا هم رقبای بیش از اندازهای دارید؟ گراس بهعنوان نمونه از Airbnbو Uber نام میبرد. اول Airbnb را در نظر بگیریم: این شرکت ایدهای داشت که بسیار عجیبوغریب بهنظر میرسید و سرمایهگذاران اندکی حاضر به سرمایهگذاری بودند، اما موضوع دیگری که این شرکت داشت یک تیم باتجربه رهبری و البته بهرهمند از منابع بسیار بود. بااینحال، خدمات این شرکت در اوج رکود اقتصادی در دسترس عموم قرار گرفت؛ زمانی که مردم احتیاج داشتند درآمد خود را افزایش دهند و برای این کار حاضر بودند به کارهایی از قبیل اجاره یک اتاق از خانهشان یا حتی یک مبل راحتی به غریبهها روی بیاورند. به گفته گراس تحلیل مشابهی در مورد اوبر نیز صدق میکند. اوبر هم کار خود را در وضعیت نامناسب اقتصادی شروع کرد؛ زمانی که مردم برای کسب اندک درآمد بیشتر، حاضر بودند با اتومبیل شخصی خود غریبهها را جابهجا کنند. ارتش یک نفره پل گراهام، یکی از شرکای تجاری Y Combinator معتقد است، استارتآپها معمولاً به این دلیل از بین میروند که یا پولشان تمام میشود یا یکی از بنیانگذاران، آن شرکت را ترک میکند. استیو هوگن، مالک Tech-Rx (استارتآپ اینترنتی ارایهدهنده مشاوره برای شرکتها و سرمایهگذاران)، میگوید شرکتهایی که توسط یک نفر تأسیس شدهاند و به بیان دیگر شریک ندارند، احتمال شکست بیشتری دارند. او نبود تقاضا برای محصول را علت دوم شکست استارتآپها میداند. استیو هوگن میگوید وجود شریک تجاری کمک میکند تا جلوی بسیاری از دلایل دیگر شکست استارتآپها را که در ادامه به آن اشاره میشود، بگیرید. هوگن میگوید تمام شدن نقدینگی باعث شکست استارتآپ نمیشود، بلکه تنها نشانهای از یک مشکل دیگر است. بهجز مواردی مثل «خرج کردن احمقانه» یا ناتوانی در جذب سرمایه، پول استارتآپها وقتی تمام میشود که مدیرعامل استارتآپ همه نشانههای دیگر شکست را نادیده گرفته باشد. او میگوید: «متأسفانه گاهی تمام شدن پول تنها نشانهای است که یک رهبر کسبوکار میبیند.» در نظرسنجی دیگری که در کشور هند برای تعیین دلایل شکست استارتآپها انجامشده است، ۹۸ درصد به دلیل ضعف در مدل کسبوکار، ۸۷ درصد مدیریت ضعیف و ۹۱ درصد به دلایل مالی شکست خوردهاند. در ادامه به برخی دلایل شکست استارتآپها در کشور هند اشاره شده است: عدم برخورداری از تیم و استعدادهای مناسب برای اجرای پروژهها استخدام نیروی مستعد مناسب میتواند دشوارترین وظیفه در هر استارتآپ نوپایی باشد. تقریباً ۳۷ درصد کارآفرینان در کشور هند، بزرگترین چالش خود را داشتن تیم مناسب معرفی کردهاند. آنچه مهم است داشتن تیمی بااستعدادها و مهارتهای متفاوت برای رسیدن به موفقیت است. سرمایهگذاران بر تعادل در تیم استارتآپ بهعنوان عامل کلیدی موفقیت اشاره کردهاند. داشتن یک تیم بزرگ به معنای داشتن بهترین استعدادها نیست؛ اما داشتن اعضایی مشتاق و پرشور میتواند جایگزین و مکمل نقاط ضعف و قوت یکدیگر باشند. تناسب نداشتن محصول یا راهحل با بازار هدف ۲۰ درصد از کارآفرینان اعتقاد دارند که تناسب نداشتن محصول یا خدمت با جامعه هدف، دلیل شکست استارتآپها در هند بوده است. ممکن است یک کارآفرین تصور کند محصول یا راهحلش بهترین و منحصربهفردترین ایده است، اما این موضوع در نظر مشتریان متفاوت خواهد بود. بهترین کار توجه به نیازهای بازار قبل از ارایه محصول یا خدمت جدید است. دلیل دیگر بیتوجهی به رقبا است. حدود ۱۹ درصد شکست استارتآپها به دلیل نادیده گرفتن رقبا بوده است. بهترین راهحل، انجام کارهای جدید و منحصربهفردی است که رقبا آنها را پیشنهاد نمیکنند. استارتآپها در مراحل اولیه به دلیل محدودیتهای مالی، داشتن محصولات نابالغ و عدم اطمینان کلی نسبت به نیاز بازار، امکان ورشکستگی بسیار بالایی دارند تخصیص ضعیف منابع تخصیص درست منابع انسانی و مالی در مراحل مختلف کار یک استارتآپ مساله مهمی است. معمولاً استارتآپها به دلیل کمبود منابع، مدیریت ضعیف منابع و تخصیص نامناسب بودجه شکست میخورند. افراد و فرآیندها، دو منبع مهم برای راهاندازی کسبوکارها هستند که نیاز به سرمایهگذاری مالی و زمان دارند. مقیاسپذیر بودن فرآیندها تضمینکننده موفقیت هر استارتآپی است. این مقیاسپذیرشدن در طرح کسبوکار باید دیده شود. ساختاری که بهخوبی تعریف شده است اجازه میدهد تا استارتآپها بهصورت پایدار سازماندهی شوند و عملیات خود را انجام دهند. علاوهبر این، برای دوری از هرگونه موانع ایجاد شده، نیاز به مقررات دوستانه، محیط فعال، منابع تغذیه بدون وقفه و پشتیبانی است. کمبود مربیگری اغلب کارآفرینان پر از ایدههای جدید هستند ولی تجربه کافی ندارند. در سناریوی راهاندازی استارتآپ در هند، کمبود راهنمای مناسب یکی از موانع عمدهای موجود است. تجربه کسبوکار، بینش نسبت به صنعت و دانش بازار مانند بالهایی برای تحقق ایده هستند و مربیان باارزشترین منبع برای هر استارتآپی محسوب میشوند. مدل کسبوکار معیوب یکی از دلایل اصلی شکست استارتآپها در هند، خوشبینی کارآفرینان است. تعداد کمی از استارتآپها هستند که در طرح کسبوکار خود هزینههای جذب مشتری را بیش از درآمد و عایدی خود در نظر میگیرند. تنها در یک وضعیت مطلوب است که میتوان بازگشت سرمایه بالایی داشت و آن زمانی است که مشتریان هدف با سرمایهگذاری کمتری جذب شده باشند. کارآفرینان نیازمند تمرکز بر هزینه واقعی جذب مشتری هستند. بنابراین در طراحی مدل کسبوکار باید تأکید بیشتر بر مقیاسپذیری و بازگشت سرمایه در مقایسه با هزینه جذب باشد. شرکتهایی که توسط یک نفر تأسیس شدهاند و شریک ندارند، احتمال شکست بیشتری دارند فقدان استراتژی برندسازی برندسازی برای هر استارتآپی ضروری است. اگر در مراحل اولیه به برند تجاری توجه نشود، در بلندمدت دچار مشکل خواهند شد. حدود ۶۷ درصد از استارتآپها به دلیل فقدان نام تجاری شکست خوردهاند. یک استراتژی درست این است که نام تجاری باید با شروع استارتآپ آغاز شود و هدف آن تبلیغ در مورد کسبوکار باشد. همچنین یک استارتآپ باید استراتژی برندسازی خود را بر اساس اهداف، تعیین کند. برخورداری از استراتژی باعث میشود تا روند تجاریسازی سازمانیافته پیش برود. استراتژی برندینگ، هسته اصلی موفقیت استارتآپ است، افراد و محصولات ممکن است تغییر کنند، اما یک برند مسیر رسیدن به موفقیت را هموار خواهد کرد. مدیریت ناکارآمد بیش از ۳۰ درصد شکست استارتآپها به خاطر ضعف در مدیریت بوده است، اینکه مدیران تجربه کافی برای اداره منابع، افراد، فرآیندها و منابع مالی را نداشتهاند. رهبران بیتجربه استراتژیهای غلطی را در مورد محصولات، پروژهها و نیازمندیها انتخاب میکنند. یک استارتآپ برای موفقیت به یک تیم باتجربه و دارای مهارتهای گوناگون نیاز دارد که توجه به بازار، رقبا و دیگر چالشها را در نظر بگیرند. کمبود جریان نقدینگی کمبود جریان نقدینگی یک عامل تکراری در شکست استارتآپها در هند است. در طرح کسبوکار باید یک جریان نقدینگی پایدار در نظر گرفته شود. نداشتن برنامه پشتیبان برنامه پشتیبان ریسک استارتآپها را کاهش میدهد. با سرعت مطمئن برانید گسترش پیش از موقع: در بررسی دیگری که توسط شرکت StartUp Genome (با بررسی ۳۲۰۰ استارتآپ) در مورد علت شکست کسبوکارهای نوپا انجام شد، پدیدهای با نام «گسترش پیش از موقع» (Premature Scaling) مطرح شده است. این پدیده به معنای صرف هزینه فراتر از نیاز و ملزومات لازم برای رشد استارتآپ (برای مثال، استخدام نیروی فروش، بازاریابی) قبل از ایجاد تناسب محصول با بازار است. یک مثال از گسترش پیش از موقع زمانی است که یک کسبوکار نوپا بهسرعت تیم خود را تا ۳۰-۴۰ نفر گسترش میدهد بدون آنکه هنوز مشتری جذب کرده باشد. در این مثال، مرحله واقعی استارتآپ در فاز دوم (Validation) است، درحالیکه از نظر تیم در مرحله مقیاسپذیری (Scale) است. استارتآپ بهعنوان یک موجودیت در حال رشد در پنج مولفه کلیدی مورد ارزیابی قرار میگیرد؛ این مولفهها شامل مشتری، محصول، تیم، مدل کسبوکار و مسائل مالی است. میزان پیشرفت، وابسته به اندازهگیری مقادیر متفاوتی است که در مراحل مختلف توسعه محقق میشود. یک استارتآپ با ایجاد تعادل در این پنج بعد میتواند سرعت پیشرفت خود را به حداکثر برساند و عمده دلایل شکست استارتآپها را میتوان از تعادل خارج شدن یک یا بیشتر این ابعاد توصیف کرد. بر طبق آمار، حدود ۷۰ درصد از استارتآپها با پدیده گسترش پیش از موقع مواجه هستند و این میتواند توصیفکننده نرخ شکست ۹۰ درصدی استارتآپها باشد. در یک استارتآپ پایدار مولفه مشتری بهعنوان شاخص اصلی در پیشرفت کسبوکار، لازم است هماهنگ با دیگر ابعاد یعنی محصول، تیم، مدل کسبوکار و مالی باشد. این بدان معناست که پیشرفت در هر یک از ابعاد باید بهطور برابر انجام شود. در مقابل در استارتآپ ناپایدار یک یا تعداد بیشتری از این ابعاد جلوتر یا عقبتر از جنبه مشتری هستند. پدیده گسترش پیش از موقع، نوع غالب در ناپایداری استارتآپها است. در ادامه میتوان به سه چالش تیمهای استارتآپ در هنگام گسترش آنها اشاره کرد: چالش فضای فیزیکی (متناسب بودن اندازه شرکت با اندازه تیم) چالش مقیاسپذیری سیستمهای داخلی چالش ارتباطات بین تیمی (همکاریهای بین تیمی برای مثال بین تیم مهندسی و تیم بازاریابی برای رسیدن به تعامل بیشتر ) در گزارش منتشرشده توسط Startup Muster که در بررسی اکوسیستم استارتآپی کشور استرالیا در سال ۲۰۱۵ منتشر شد، عواملی درونی زیر بهعنوان چالشهای پیشروی استارتآپها معرفیشدهاند که بیتوجهی به آنها میتواند زمینهساز شکست استارتآپها در نظر گرفته شود. این عوامل عبارتند از: جذب مشتری تامین مالی توسعه محصول مشغله زیاد مناسب بودن محصول/ بازار تیمسازی مدل کسبوکار مناسب بودن مساله/ راهحل نکته مهم دیگر، تفاوت در دلایل شکست استارتآپها با توجه به کسبوکارهای آنها است. برای مثال موانعی که شرکتهای تبلیغاتی برای موفقیت باید بر آنها غلبه کنند با توجه به روبهرشد بودن این صنعت میتواند متفاوت باشد و شرکتهای تبلیغاتی برای رسیدن به موفقیت باید بر موانع زیر غلبه کنند رقابت معمولا استارتآپها بهدلیل کمبود منابع، مدیریت ضعیف منابع و تخصیص نامناسب بودجه شکست میخورند رقابت شدید است، موانع ورود نسبتاً کم است و در نتیجه مقدار زیادی از استارتآپها نیاز به سرمایهگذاری دارند، نکته مهم یافتن بازار گوشهای و ایجاد تمایز نسبت به سایر رقبا است. همچنین پایین بودن هزینههای جابهجایی برای مشتریان رقابت را شدیدتر کرده است. رشد سریع وقتی یک استارتآپ، بازار گوشهای متناسب خود را پیدا میکند، تقاضا برای این محصول یا خدمت افزایش مییابد و لازم است که استارتآپ خود را با این رشد سریع وفق دهد. گسترش این رشد سریع، چالش مهمی برای استارتآپها خواهد بود. در اینجا بیتوجهی به الزامات گسترشپذیری استارتآپ میتواند زمینهساز شکست آن باشد. اضافه کردن استعداد (Adding Talent) جنبه دیگری از رشد سریع استارتآپها اضافه شدن استعدادهای جدید به تیم است. نکته مهم و حیاتی، برخورداری از مهارتهای فناورانه است. بازار سریع (Fast-Paced Market) فناوری با سرعت زیاد در حال رشد است و همگام بودن استارتآپ با این تغییرات یک چالش بزرگ محسوب میشود. بیتوجهی به تغییرات بازار نیز منجر به شکست کسبوکارهای نوپا خواهد شد. سایر عوامل تخمین اشتباه در زمان رسیدن به سودآوری بیشتر استارتآپها تصور دارند در ۱۲ ماه اولیه طبق برنامه طرح تجاری خود به سودآوری خواهند رسید. در صورتیکه در عمل، بیشتر استارتآپها در سه سال اول نقدینگی منفی دارند. تخمین اشتباه و بیشازحد اندازه بازار بیشتر استارتآپها فکر میکنند توانایی جذب ۱ یا ۲ درصد از کل اندازه بازار را در کمتر از یک سال دارند، در صورتیکه ۱ هزارم درصد سهم بازار را هم نمیتوانند بهدست آورند. زیرا برای بهدست آوردن سهم بازار نیاز به صرف هزینه بازاریابی بالایی است. مشکلات مالی و نقدینگی عدم تأمین مالی در زمان درست و بهموقع، مشکل همیشگی استارتآپها بوده است. مساله جذب مشتری همه محصول را دوست دارند ولی هیچکس آن را نمیخرد؛ بین علاقه به محصول و خرید آن تفاوت زیادی وجود دارد. هیچ روش قیمتگذاری یا مدل درآمدی وجود ندارد بیشتر کسبوکارهای نوپا فرآیند ارزشگذاری مشتری را فراموش میکنند و مشتریان بالقوه و ارزش بالقوه مشتریان هدف با قیمت ارتباطی برقرار نمیکنند. این استارتآپها فراموش کردهاند که باید قیمت «ارزشمحور» انتخاب کنند نه قیمت «هزینهمحور». نداشتن تجربه کافی فروش در تیم بیشتر تیمهای استارتآپی از افراد جوان و هوشمند تشکیلشده که هیچ تجربه فروشی ندارند. نکته بسیار مهم برخورداری از تیم مدیریتی متعادل و ترکیبی از مهارتها است. رقابت در محصولات و خدمات دیگر همیشه رقابت وجود دارد، حتی وقتی فکر میکنید که همهچیز را در گوگل پیدا کردهاید، ممکن است با اتفاقی در یک جای دنیا شگفتزده شوید. محصولات و خدمات، همیشه بهخوبی آنچه انتظار میرود، نیست.بیشتر کارآفرینان فکر میکنند که محصول یا خدمت منحصربهفردی دارند. اما حتی محصول منحصربهفرد هم همیشه خریداری نخواهد شد، در اینجا ادراک از محصول نقش مهمی دارد. مشکلات درونی در تیم مدیریتی دام برونسپاری: برونسپاری بیش از حد منجر به یادگیری کمِ اعضای تیم میشود. مساله مهم عدم کسب مهارتهای لازم است. همچنین ارتباط با تیم برونسپاری هم گاهی کمی دشوار خواهد بود. اگر فعالیتها در استارتآپ بیش از حد برونسپاری شود، به دلیل کمبود مهارتهای حیاتی در تیم، آن استارتآپ با شکست مواجه خواهد شد. دام جذب کاربر: برای موفقیت استارتآپ فقط برخورداری از بازدید و ترافیک بالا اهمیت نخواهد داشت، بلکه تعداد کاربران فعال (Conversion Rate) مهم خواهد بود. دام محصول یا بازار نامناسب: انتخاب اشتباه محصول یا بازار تنها بودن موسس: برای موفقیت و شانس در جذب سرمایه حداقل تیم باید شامل دو نفر باشد. مکان اشتباه: همهچیز یک استارتآپ را میتوان تغییر داد بهجز مکان بد آن را. Marginal niche: بازار گوشهای که استارتآپ انتخاب میکند نباید آن را به حاشیه ببرد. در واقع نباید ترسی از مواجهه با رقبا داشته باشد. لجاجت (Obstinacy): یا ناتوانی برای انطباق با آنچه کاربران میخواهند. انتخاب پلتفرم اشتباه: اینکه یک استارتآپ چگونه میتواند خیلی سریع گسترش یابد و مقیاسپذیر باشد، بستگی به پلتفرم انتخابی دارد. استخدام برنامهنویس بد کندی در راهاندازی (Slowness in launching): پیش از راهاندازی، آنچه مهم است این است که در مورد ماهیت وجودی استارتآپ دچار شبهه هستیم. پس هرچقدر راهاندازی با تأخیر روبهرو شود، پاسخ این سؤال به تعویق خواهد افتاد. سرعت در راهاندازی: راهاندازی پیش از موقع و زمانی که استارتآپ هنوز برای رشد سریع آماده نیست یا اینکه محصول برای ارایه آماده نیست. نداشتن هیچ کاربر خاصی در ذهن: آیا مطمئن هستید که کسی به محصول شما علاقهمند است؟ آیا اصلاً این افراد وجود دارند؟ پول خیلی کم: اگر پول خیلی کم باشد محصول با تمام پتانسیل و قابلیتهای آن قابل ارایه نخواهد بود. خرج پول خیلی زیاد: صرف بیش از حد پول قبل از اینکه به رشد کافی برسیم. پول خیلی زیاد (Raising): شاید منجر به موفقیت شود حتی قبل از آنکه محصول مفیدی ساخته شود ولی در آخر این کاربر است که باید به آن توجه شود نه سرمایهگذار. مدیریت سرمایه ضعیف: بین خوشحال کردن سرمایهگذار و کاربر، همیشه خوشحالی و توجه به کاربر مدنظر خواهد بود. چون اگر کاربر راضی باشد، در نهایت سرمایهگذار هم پول خود را بهدست خواهد آورد. به خطر انداختن کاربران برای به دست آوردن سود: همیشه میتوان پول را بهدست آورد ولی راضی کردن کاربر در درجه اول اهمیت دارد. ارتباط: همه مشکلات را نمیتوان با برنامهنویسی حل کرد. کسبوکار در روابط ساخته میشود. باید بیرون رفت و با افراد دیدار کرد. جمعبندی همانطور که در این گزارش مشاهده شد دلایل شکست استارتآپها بسیار متنوع است. هر گزارشی این دلایل را متناسب با فضای کسبوکار خود مورد بررسی قرار داده است تا بتواند مهمترین دلایل را پیدا کند و با تمرکز بیشتری بر رفع آنها اهتمام ورزد. به طور کلی میتوان نشان داد که تمامی دلایل شکست کسب وکارهای نوپا به دو بخش تقسیم می شوند. بخش اول عواملی که مربوط به خارج کسب وکار است مانند چالشهای حقوقی، چالشهای مالی و پرداخت و فقدان مشوقهای سرمایهگذاری. بخش دوم مربوط به عوامل داخلی کسبوکار است که باوجود کنترلی که بر آنها داشته اما منجر به شکست کسبوکار شدهاست. این عوامل عبارتند از: زمان و مکان نامناسب در ارایه محصول، ضعف در تشخیص نیاز بازار و مشتریان، عملکرد نامناسب محصول، عملکرد ضعیف در مقابل رقبا، مشکلات مربوط به تیم استارت آپ و مجموعه موسسان کسبوکار نوپا، مشکلات ناشی از مدیریت ضعیف بر هزینهها و درآمدها و ضعف در استراتژیها و مدل کسبوکار. منبع : ictstartups https://www.partodesign.com/blog/%D8...7%D8%A7%DB%8C/
کمرنگ شدن فضای استارت آپی در شهرستان ها 11 فروردین رشد استارت آپ ها در کلان شهر تهران روز به روز بیشتر می شود و بالطبع افراد بیشتری انگیزه ی لازم برای اجرایی کردن ایده هایشان را پیدا می کنند، وضعیت اما در شهرستان ها تا حدودی متفاوت است. با وجود شکل گیری برخی از استارت آپ های موفق از شهرهای کوچک، در حال حاضر رشد فضای استارت آپی در این مناطق کم شده است و بسیاری از کارآفرینان در مورد مشکلات کوچک و بزرگی که برای راه اندازی یک استارت آپ بر سر راهشان وجود دارد سخن می گویند. دلایل کمرنگ شدن استارت آپ ها در شهرهای کوچک چیست؟ شاید اولین و مهم ترین دلیلی که برای این مسئله وجود دارد همین باشد که تفکر سرمایه گذاری در شهرهای کوچک همچنان سنتی است و از استارت آپ ها آنچنان که باید حمایت نمی شود. سرمایه گذاران در چنین شهرهایی برای ورود به دنیای استارت آپی ریسک نمی کنند و سرمایه گذاری در دیگر بخش های اقتصادی را ترجیح می دهند. به عقیده ی این افراد، سرمایه گذاری بر روی کارهای جدید پر مخاطره است و ریسک بالایی دارد. در حالی که با سرمایه گذاری بر روی چنین استارت آپ هایی علاوه بر رونق فضای استارت آپی، به اشتغال زایی و توسعه یخش اقتصادی در این شهرها نیز کمک می شود. وضعیت ذکر شده در چنین شهرهایی باعث شده تا بسیاری از کارآفرینان برای شروع کار خود به تهران بیایند و با ماندگار شدن در این شهر به فعالیت های خود ادامه دهند. به عبارتی فرصت های رشد و پیشرفت از شهرهای کوچک گرفته می شود و تهران روز به روز توسعه ی بیشتری در بخش استارت آپی را تجربه می نماید. در صورتی که برای پیشرفت یک کشور توزیع رشد در سرتاسر آن از رشد تنهای پایتخت در یک حوزه مفیدتر خواهد بود و مزایای بیشتری را به دنبال خواهد داشت. فرهنگ استارت آپی در شهرهای کوچک علاوه بر جا نیفتادن فرهنگ استارت آپی در شهرهای کوچک، مشکل دیگر کمبود نیروهای متخصص است. بیشتر نیروهایی که در این حوزه متخصص هستند به تهران مهاجرت کرده اند و کارشناسانی که می توانند نقشه ی راه را برا ی کار آفرینان به تصویر بکشند در شهرهای کوچک دیگر وجود ندارند. نبود منابع لازم برای شروع استارت آپ و کمبود فرهنگ در این زمینه باعث شده تا شهرهای کوچک از وجود کارشناسان و نیروهای کاربلد خالی شود در نتیجه حتی اگر سرمایه گذاری قانع به انجام حمایت از یک استارت آپ شود نیروهایی که برای تشکیل یک تیم لازم هستند کمیاب شده اند. بسیاری از کارشناسان فرهنگی معتقدند که فرهنگ مردم در شهرهای کوچک نمی تواند پذیرای تغییرات باشد، آنها عادت کرده اند که تغییرات ابتدا در شهرهای بزرگ اتفاق بیفتد و سپس توسط شهرهای کوچک تجربه شود به همین دلیل به خوبی نمی توانند پذیرای تغییرات استارت آپی در شهرهای خودشان باشند. شهرداری ها به کمک استارتاپ ها بیایند برای سرمایه گذاری بیشتر بر روی استارت آپ ها باید شهرداری ها نگاه درست تری به این حوزه داشته باشند و با حمایت فرهنگی جامعه ی آن شهر را به سمت استفاده از تکنولوژی و سرمایه گذاری در چنین حوزه هایی ببرند. مراکز شهرداری می توانند به بیشتر دیده شدن استارت آپ ها و گسترش فرهنگ مردم ر زمینه ی استفاده از این کسب و کارهای نوپا موثر واقع شوند تا فضای استارت آپی به شهری به جز تهران نیز منتقل شود و اشتغال و رونق اقتصادی به شهرهای کوچک نیز منتقل شود. با پیش گرفتن چنین مسیری کم کم شتاب دهنده ها نیز به شهرهای گوناگون می روند و استارت آپ ها در سطح کشور توسعه می یابند. رقابت منفی استارت آپ ها با یکدیگر گذشته از تمام دلایلی که به عوامل بیرونی مربوط می شوند خود استارت آپ ها نیز در این زمینه نقش دارند. یکی دیگر از دلایل ضعف عملکرد استارت آپ ها در شهرهای کوچک نسبت به پایتخت به رقابت های منفی شکل گرفته بین آنها برمی گردد. استارت آپ ها با یکدیگر اتحاد ندارند و رقابت هایی که بینشان صورت می گیر به خودشان صدمه می زند در صورتی که موفقیت شهر و فضای استارت آپی در رقابت سالم بین استارت آپ ها می باشد. نکته ی دیگر اینکه وجود شرایط منفی در بازار استارت آپی باعث شده تا آنها از مزایای مربوط به رشد در شهرهای کوچک نیز محروم بمانند. مزایایی مانند هزینه های اجرایی پایین، جامعه ی هدف کوچک، فضای بیشتر برای دیده شدن و توسعه ی ارتباطات قوی تر همگی پتانسیل های بالقوه ای هستند که می توانند با بالفعل شدن نقش بزرگی در پیشرفت یک استارت آپ و حضور موفق او در شهرهای دیگر داشته باشند. طرز تفکری که در حال حاضر بین کار آفرینان شایع شده است این است که برای موفق بودن نمی توان از شهرهای کوچک شروع کرد و مهاجرت به شهرهای بزرگ علی الخصوص تهران تنها راه برای رشد استارت آپ ها است. در صورتی که این تفکر کاملا غلط است و در صورتی که از منابع بالقوه ی موجود در شهرهای کوچک به درستی استفاده شود استارت آپ های نوپا می توانند رشد بیشتری را نسبت به حضور در کلان شهرها تجربه کنند. با این وجود همچنان استارت آپ های آینده دار و البته موفقی در سایر شهرهای کشور عزیزمان بجز پایتخت شروع به فعالیت کرده و عملکرد خوبی داشته اند که امید به آینده ی این اکوسیستم را بیشتر می کنند. بعلاوه شتاب دهنده های مختلفی نیز در شهرهای مختلف راه اندازی شده اند و در انتظار ایده های بومی و نو برای حمایت از آنها و رشد دادنشان هستند که نیازمند تمرکز نیروهای جوان و مستعد برای ایده پردازی و همچنین سرمایه گذاران ریسک پذیر و آینده نگر برای فعالیت در این زمینه هستند. در صورتی که شما هم یکی از این استارت آپ ها هستید نا امید نشوید و رشد خود را در گرو مهاجرت ندانید. با استراتژی مناسب و مدیریت درست استارت آپتان می توانید ایده ی کسب و کاری خود را به بهترین نحو اجرایی کنید و آهسته آهسته با رشد آن استارت آپ خود را بزرگتر کنید تا با استخدام نیروهای بیشتر، برنامه ی اجرایی ایده ی خود را به شهرهای بزرگتری انتقال دهید. در صورتی که دلایلی دیگر به جز موارد ذکر شده را نیز در کمرنگ شدن استارت آپ هایی که قرار است در شهرهای کوچک شکل بگیرند موثر میدانید در بخش نظرات همین مقاله از مجله زرافه با ما در میان بگذارید. کمرنگ شدن فضای استارت آپی در شهرستان ها - زرافه
اساسی ترین مشکلات استارتاپ های ایرانی چه هستند؟ می دانیم که در هر زمینه ی رو به رشدی چالش ها و مشکلاتی وجود دارند که از سرعت پیشرفت می کاهند. در برخی موارد این چالش ها باعث از بین رفتن فرصت ها و متوقف شدن رشد در آن زمینه می شوند. این موضوع شامل حال استارتاپ هایی که اکنون 10 سال از فعالیت آنها گذشته و در جایگاه بسیار خوب و رو به رشدی هستند نیز می شود. در مقاله جدید زرافه به اصلی ترین مشکلات استارتاپ های ایرانی می پردازیم. فضای رو به رشد امروزه عرصه ورود استارتاپ های تازه کاری است که توانسته اند در مدت زمان بسیار کم، پیشرفت های قابل توجهی کرده و دستاوردهای جدیدی کسب کنند. تا جایی که دیگر تفکر استارتاپ های موفق تر و بزرگتر، به سمت اهداف فراملی و برنامه ریزی برای ورود به بازارهای بزرگ تر رفته است. اساسی ترین چالش ها و مشکلات استارتاپ های ایرانی وجود مشکلات در فضای استارتاپ که در حال رشد است کاملا طبیعی بوده و نباید به آن ها به دید مانعی برای پیشرفت در حوزه های استارتاپی نگاه شود، بلکه باید برای حل این مشکلات و یا عبور از آن ها راه حل پیدا شود تا هم کسب و کارها و استارتاپ های قدیمی تر و با تجربه تر از آن ها بهره برده و به هدف های فرامنطقه ای خود نزدیک تر شوند. با یافتن راه حل برای کسب و کارهای جدید و نوپا هم بستر فعالیت مهیاتر می شود. حل این مشکلات نیازمند همت بخش های خصوصی، نهاد های دولتی و تلاش عمومی و مردمی می باشد. البته پیش از حل هر مشکلی باید از وجود آن اطلاع پیدا کرد و ریشه و علل به وجود آمدن آن را شناسایی کنیم. در بررسی ها و پژوهش های صورت گرفته این نکته مشخص شده است که چالش ها و مشکلات موجود در فضای استارتاپ ها در بیشتر کشور های در حال توسعه یکسان هستند. در کشور ما نیز این چالش ها و مشکلاتی برای استارتاپ های ایرانی و بومی مطرح هستند که باعث جلوگیری از رشد و پیشرفت بسیاری از فرصت ها شده اند. در ادامه 8 مورد از اساسی ترین مشکلات استارتاپ های ایرانی را به شما معرفی می کنیم. 1 . مشکل تأمین مالی و سرمایه گذاری خطرپذیر طبق پژوهش ها بزرگترین چالشی که دامنگیر فضای استارتاپ های ایرانی شده است، بحث تامین مالی و سرمایه گذاری است. این مسأله موضوعی طبیعی برای هر استارتاپ بوده و ممکن است آن استارتاپ به هر دلیلی نتواند به فعالیت خود ادامه دهد و به سودآوری شود. از طرفی دیگر پیش بینی چنین موضوعی در هر استارتاپ می تواند سخت و حتی غیرممکن باشد. مشکل دیگر عدم شناخت و آگاهی سرمایه گذاران بخش خصوصی نسبت به فضای کسب و کارهای اینترنتی است که باعث افزایش عدم اطمینان و اعتماد سرمایه گذاران شده است. علاوه بر این تعداد نهاد ها و اتحادیه های سرمایه گذاری که از طرف دولت پشتیبانی شوند بسیار کم بوده و معمولاً هیچ پشتیبانی مناسبی از این بابت صورت نمی گیرد. البته امروزه برای حل مشکلات تامین مالی و سرمایه گذاری اقداماتی در بخش خصوصی رخ داده و شرکت هایی با عنوان “شتاب دهنده ها” شکل گرفته و توانسته اند قسمتی از بار فضای کسب و کار استارتاپی را به دوش بکشند. امروزه اگر شما به معنای واقعی ایده نابی داشته باشید، می توانید از شتاب دهنده ها برای اجرای ایده های خود کمک بگیرید. اما لازم است که برای حل قسمت بیشتری از بزرگترین مشکل فضای استارتاپ ها تلاش های بیشتری هم از جانب بخش خصوصی و هم از جانب نهادهای حکومتی صورت بگیرد. اگر علاقه دارید استارتاپ خود را به سرمایه گذاران معرفی کنید مقاله چگونه استارتاپ خود را به سرمایه گذاران معرفی کنیم؟ را از دست ندهید. 2 . عدم وجود نهاد های پشتیبان و همکاری بین سازمانی دومین موردی که از مهمترین مشکلات استارتاپ های ایرانی محسوب می شود، مشکل کمبود و حتی در بعضی موارد عدم وجود نهاد های پشتیبان و همکاری های بین سازمانی است. اولین مشکل، مربوط به فروشندگان و توزیع کنندگان تجهیزات فنی و شرکت های خدمات فنی می باشد؛ این شرکت ها یا بسیار کم هستند و یا خدمات و کالاهای آن ها کیفیت قابل قبولی ندارند. مشکل بعدی عدم وجود نهاد های پشتیبان و کمبود شرکت هایی است که خدمات کسب و کاری و تجاری به استارتاپ ها ارائه می کنند. این خدمات می توانند شامل خدمات تولید محتوا، خدمات مربوط به سئو و یا هر خدمت دیگری در زمینه های مربوطه باشند. یکی از مشکلاتی که با رفع آن می توان به کمک استارتاپ های جدید و مستعد شتافت، عدم تمایل استارتاپ های موفق و شرکت های بزرگ تر برای همکاری و مشارکت با استارتاپ های جدید و کوچک تر است. با برقراری ارتباطات بیشتر بین شرکت های بزرگ و کوچک می توان شاهد رونق گرفتن فضای کسب و کار شد که می تواند برای شرکت های بزرگتر و استارتاپ های رشد یافته نیز مفید و مؤثر واقع شود. 3 . عدم دسترسی به زیرساخت های فنی مناسب عدم دسترسی به زیرساخت های فنی با اینکه در رتبه سوم مشکلات استارتاپ های ایرانی قرار گرفته است، اما سهم بزرگی از مشکلات پیش روی استارتاپ ها را به خود اختصاص داده است. مهمترین موضوعاتی که هر کسی از آن مطلع است، کیفیت نامناسب زیرساخت های ارتباطی مانند پهنای باند و سرعت اینترنت می باشد. علاوه بر اینها چنین خدماتی نسبت به کشورهای دیگر از نظر قیمت و هزینه نیز اصلاً وضعیت مناسبی ندارند و زیر ساخت های فناوری اطلاعات و ارتباطات هزینه های بسیار هنگفتی برای استارتاپ های جدید و تازه ایجاد می کنند. در مجموع این هزینه ها می تواند یکی از موانع رشد و توسعه استارتاپ ها باشند. همچنین فناوری های جدید مانند رایانش ابری، اینترنت اشیاء (IoT)، تحلیل داده های حجیم و ارتباطات سیار رشد کافی را در کشور نداشته اند. 4 . مشکلات فرهنگی و اجتماعی یکی از ملزومات به وجود آمدن استارتاپ های ایرانی کارآفرینی است. کارآفرینی، پدیده ای است که امروزه باید به آن به چشم یک حرفه نگاه کرد. متأسفانه هنوز روحیه کارآفرینی در زندگی مردم به وجود نیامده است و به کارآفرینی به عنوان یک حرفه و یک مسیر شغلی نگریسته نمی شود. شاید یکی از دلایل آن وجود فرهنگ ریسک پذیری بسیار پائین و ترس از عدم موفقیت در این راه باشد. البته پیشرفت هایی در این زمینه مشاهده شده است، اما با رشد استارتاپ ها، به خصوص استارتاپ های ایرانی، شاهد پیشرفت روز افزون آن هستیم و فرهنگ کارآفرینی به خصوص در میان استارتاپ ها در حال جا افتادن است. 5 . سیاست گذاری های حاکمیت و دولت به نظر می رسد که برنامه ای جامع و مدون برای کمک به رشد و پیشرفت استارتاپ های بومی از جانب دولت و سیاست گذاری کلان حکومتی وجود ندارد. مشکلات و چالش های موجود شامل مشکلات مالی و پشتیبانی هستند که در قسمت مشکل تامین مالی برای استارت آپ ها به آنها پرداختیم. دولت می تواند در بخش های نظارتی عملکرد بهتری برای فضای استارتاپی کشور رقم زده و اما با دخالت و ورود به اکوسیستم استارتاپی کشور به آن صدمه بزند. 6 . مسائل حقوقی و قانونی یکی از بزرگ ترین مشکلات استارتاپ های ایرانی جدید و مستعد و بدون منابع حمایتی، مسائل حقوقی و قانونی است. در فضای استارتاپ های ایرانی کسب و کارهای زیادی هستند که به دلیل مشکلات حقوقی و قانونی نتوانسته اند پروژه های خود را به سرانجام برسانند. این مشکلات عمدتاً به دلیل وجود قوانین دست و پا گیر و مانع تراشی های بیش از حد خلاصه می شوند. درست است که این قوانین بر اساس سیاست گذاری ها شکل گرفته اند، اما به مشکلات فضای استارتاپ اضافه کرده اند و در این فضای رو به رشد استارتاپی باید فکری به حال این قوانین دست و پا گیر و پیچیده کرد. عدم بهره وری، به علت اجرای نصفه و نیمه و ضعیف قوانین و یا حتی اجرا نشدن قوانینی مانند حقوق مالکیت فکری و یا معافیت های مالیاتی نیز از دیگر مسائل حقوقی و قانونی ای هستند که پیشِ روی استارتاپ های ایرانی قرار دارند. ضمنا برخی از استارتاپ ها نیز وجود دارند که برای اجرا نیازمند قوانین خاص و مخصوص به خود هستند که با روی کار آمدن تجارت های جدید با سکب های گوناگون نیاز است تا قوانین مرتبط با آنها هم به وجود بیایند. 7 . مهارت تخصصی و نیروی انسانی متخصص این مورد هنوز هم به عنوان یکی از مسائل و مشکلات اصلی پیشِ روی استارتاپ های بومی همچنان پابرجاست. البته که این مشکل در سال های اخیر رو به کم رنگ شدن است و با گذشت زمان نیروهای متخصص بیشتری وارد حوزه استارتاپ ها (مخصوصا در زمینه مهارت های تخصصی در زمینه فناوری) می شوند. عدم دسترسی به برنامه نویسان حرفه ای برای استارتاپ های جدید، کمبود نیروهای متخصص بازار و کسب و کارها، بی کیفیت بودن و تخصصی نبودن آموزش های آکادمیک، متناسب نبودن و مطابق نبودن آن ها با علم روز کسب و کارها و استارتاپ ها از جمله مشکلات موجود در زمینه نیروی انسانی هستند. در میان این مطلب پیشنهاد می کنیم که اگر در نظر دارید برای استارتاپ خود اپلیکیشن مخصوص تلفن های هوشمند طراحی کنید قبل از این کار مقاله دوراهی وبسایت و اپلیکیشن برای استارتاپ ها را مطالعه کنید. 8 . عدم دسترسی گسترده به بازارهای جهانی مشکلات مربوط به دسترسی بازار آخرین مشکل موجود در فضا و اکوسیستم استارتاپی نیست، اما یکی از مشکلات اساسی و اصلی آن هاست. این مشکلات شامل جامع و شفاف نبودن، عدم دسترسی به اطلاعات بازار عرضه و تقاضاء می باشند. شناخت بازار در چنین شرایطی برای استارتاپ ها یا غیرممکن یا به سختی امکان دارد. علاوه بر اینها عدم دسترسی گسترده به بازارهای بین المللی، مشکلات اقتصادی و کمبود نقدینگی در اقتصاد کشور از مشکلات دیگری هستند که سد راه پیشرفت استارتاپ های ایرانی شده اند. اساسی ترین مشکلات استارتاپ های ایرانی چه هستند؟ - زرافه
دغدغه استارت آپها و کارآفرینانی که قصد ورود به بازار را دارند اختصاصی موضوع آزاد: "می خوام کسب و کار راه بندازم ولی نمی دونم برای تبلیغ از کجا شروع کنم" این دغدغه ایست که بسیاری از صاحبان کسب و کارهای نوپا در ابتدا با آن مواجه اند. تحصیل کرده های محیط های آکادمیک دانشگاهی که پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه در فکر راه اندازی کسب و کاری برای خود هستند به این مسئله واقف اند که مشتریان دنیای امروز نسبت به گذشته برای خرید یک محصول یا خدمت آگاهانه تر عمل می کنند. آن ها می دانند که باید نسبت به گذشته متفاوت عمل کرد، اما مشکل اساسی این است که پیاده سازی آموخته های آکادمیکی محض در دنیای واقعی کسب و کار تلاشی بی وقفه می طلبد. در این نوشته سعی ما بر این است که در مسیرپیاده سازی آموخته های آکادمیکی در دنیای واقعی کسب و کار بتوانیم تجربیات خود را با شما به اشتراک بگذاریم. در ابتدا مراحلی را که از زمان شکل گیری یک ایده باید طی شود را به همراه تمثیلی از نمونه های واقعی دنیای کسب و کار عنوان می کنیم و سپس در هر کدام از این مراحل، شما را به لینک مقالات نوشته شده مربوط به مختص همان مرحله که به طور کاملا عملی، نحوه عمل در دنیای کسب و کار و ابزارهای کمک کننده و نکات تکمیلی را آموزش می دهند، ارجاع می دهیم. مرحله اول) محصول یا خدمات خود را به بازار هدف بشناسانید در ابتدا بحث ایجاد شناخت و آگاهی مطرح است. نمونه های موفق کسب و کارها را در نظر بگیرید. آن ها به یک باره از کسب و کار خود رونمایی نکردند. از معرفی محصول یا خدمت خود آغاز کردند. مثلا اسنپ و تاکسی را در نظر بگیرید. قبل از این که رسماٌ شروع به کار کنند، خیل عظیمی از افراد با لوگوی آن ها و اسم آن ها و نوع کسب و کار آن ها آشنایی داشتند. بازار هدف آن ها حتی با نوع خدمات و مزیت رقابتی آن ها نسبت به رقبایشان که همان تاکسی تلفنی های سنتی هستند، آشنایی داشتند. مرحله دوم) بازار هدف را به محصول یا خدمات خود علاقه مند کنید این مرحله با مرحله قبلی هم پوشانی دارد. فراموش نکنید تا زمانی که مشتری آشنایی لازم با یک محصول جدید نداشته باشد نسبت به استفاده از آن خوددار خواهد بود.در حین شناساندن محصول به مشتریان، ناخودآگاه علاقه ای بالقوه برای استفاده از آن محصول در بازار ایجاد میشود. مثلا برشمردن ویژگی های مثبت کارتان در تبلیغات انجام شده، در مشتری حس مثبت نسبت به کسب و کار شما ایجاد می کند. همان مثال دو نمونه موفق اسنپ و تپسی را در نظر بگیرید که در تبلیغات خود مزیت رقابتی خود نسبت به رقبا را عنوان می کردند. مرحله سوم) مشتریان بالقوه را به استفاده از محصول یا خدمات خود ترغیب کنید به مرور که به زمان رونمایی محصول خود نزدیک میشوید، باید به یک سوال پاسخ دهید. مشتری به چه دلیل باید محصول شما را بخرد؟ به چه دلیل باید محصولی را خریداری کند که به تازگی به بازار وارد شده است و احتمال ناخوشایند بودن استفاده از آن محصول وجود دارد. شاید در نظر گرفتن یک ارزش رایگان برای مشتری جهت ترغیب او به استفاده از محصول، خالی از لطف نباشد. مثلا دادن کد تخفیف به مشتریان یا در نظر گرفتن خدمات جانبی رایگان مرتبط، می تواند مثمر ثمر باشد. مرحله چهارم) محصول یا خدمت را با توجه کامل به مباحث مربوط به حوزه بازاریابی رابطه مند به مشتری بالفعل عرضه کنید زمانی که مشتری حس خوب استفاده از محصول شما را تجربه کند، قابلیت تبدیل شدن به یک مشتری وفادار را دارد و میتوان روی آن مشتری سرمایه گذاری کرد. رفتار شما در زمان معامله باید به گونه ای باشد که مشتری احساس کند چیزی خریده است نه این که چیزی به او فروخته شده است. فراموش نکنید که مشتری مداری و اولویت قرار دادن رضایت مشتری در تمام مراحل بازاریابی و فروش باید جزء اهداف اولیه شما باشد. مرحله پنجم) کسب منافع بیشتر از طریق مشتریان جذب شده طبق آمار، هزینه به دست آوردن یک مشتری جدید پنج برابر هزینه فروش مجدد به مشتری فعلی است. از طرفی تأثیر به سزای تبلیغات دهان به دهان در رونق یک کسب و کار را نمی توان انکار کرد. با این اوصاف، رها کردن آن مشتری، اشتباه بزرگی است و در عین حال حفظ او و تبدیل اوبه یک مشتری وفادار که در اصطلاح بازاریابی می توان آن را بازاریابی مجدد نامید، خود یک هنر است. تاٌثیر چشم گیر فروش متقاطع و بیش فروشی در کسب درآمد غیر قابل انکار است. در این نوشته کوتاه، نمای کلی از برخی راهکارهای ورود به بازار عنوان شد. در قسمت های بعدی راه کارهای عملی برای پیاده سازی این مراحل در دنیای واقعی کسب و کار ارائه خواهد شد. دغدغه استارت آپها و کارآفرینانی که قصد ورود به بازار را دارند
چرا استارت آپ ها مهمند؟با رشد روزافزون استارت آپ ها این سوال ذهن بسیاری را به خود مشغول می کند و رسیدن به پاسخ آن می تواند روی شرایط اقتصادی و اجتماعی یک جامعه اثر گذار باشد.اهمیت کسب و کارهای نوپا در نوآوری است. این مدل کسب و کار ها به ایجاد شغل در جامعه منجر شده و مزیت رقابتی کشور را بالا می برد.اگر اعداد و ارقام رشد بسیاری از استارت آپ ها را در سال های اخیر بررسی کنیم، متوجه می شویم که بسیاری از آن ها در سال های اول شکست خوردند و به موقعیت و سودآوری مناسب و مدنظر خود نرسیدند.از شایع ترین دلایل شکست کسب و کارهای نوپا از دهه ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۹ عبارت است از:دهه ۱۹۶۰ نبود ارزیابی اهداف، نداشتن بینش واقعی نسبت به بازار، منحصر به فرد نبودن شرکت، درک نامناسب از فناوری مورد نیاز، دانش مالی ضعیف، بی توجهی به قوانین و مقررات دهه ۱۹۷۰ خوش بینی، انعطاف نا پذیری در روش، تحصیلات ناکافی، برخورد سلیقه ای، تصمیم گیری غیر منطقی، سیر در گذشته، استفاده نکردن از مشاوره، نداشتن دانش و مهارت کسب و کار دهه ۱۹۸۰ مشکلات طراحی محصول، راهبرد نامناسب توزیع، زمان بندی ضعیف، تعریف مبهم کسب و کار، اتکای بیش از حد به یک مشتری، رابطه نامناسب با سرمایه کذاران خطرپذیر، ضعف کارگروهی و مسائل منابع انسانی، زمان بندی ضعیف سال ۱۹۹۳ مشکلات نشات گرفته از محیط اقتصادی و قوانین و مقررات نامناسب حاکم بر محیط کسب و کار، ضعف تامین و مدیریت مالی، مشکلات بازاریابی و فروش، ضعف در توسعه محصول، نقص مدیریت تولید و عملیات، ضعف مدیر عامل، مدیریت منابع انسانی نامناسب سال ۱۹۹۴ مشکلات خارجی شامل: رابطه با مشتری، برنامه ریزی بازار، مکان یابی، قیمت گذاری، تولید محصول، دانش بازار، رقبا و گسترش و توسعه کسب و کارمشکلات داخلی شامل: تامین سرمایه، جریان نقدینگی، تجهیزات مورد نیاز، کنترل دارایی، منابع انسانی، رهبری، سیستم حسابداری و ساختار سازمانی سال ۱۹۹۹ استراتژی مدیریتی ضعیف، کمبود مهارت های مدیریتی، ناتوانی در تامین سرمایه، شرایط نامناسب بازار خارجی سال ۲۰۰۶ عوامل و مشکلات مربوط به محیط دور یا محیط کلان، محیط نزدیک (مانند مشتریان، رقبا و تامین کنندگان و…) و ویژگی های سازمانی ( مانند بلوغ و انعطاف پذیری) سال ۲۰۰۹ مشکلات مربوط به منابع انسانی، مدیریتی، مالی، خارجی- حاکمیتی،بازاریابی، ارزیابی فرصت و رشد و توسعه کسب و کار منبع نوشته:مقاله پژوهشی شناسایی ریشه های شکست کارآفرینان کارکشته ایرانی https://shiftit.ir/why-startups-fail/
راه حلی برای استارت آپ و مشکلات تامین هزینه هایشکسب و کارهای نوپا در مراحل ابتدایی پول زیادی برای سرمایه گذاری ندارند، پس چگونه میتوانند از منابع مالی که دارند بیشتری بهره لازم را کسب کنند؟ در این مقاله به معرفی روش هایی جهت پایین نگه داشتن هزینه و همینطور داشتن بیشترین بهره لازم از سرمایه موجود میپردازیم. ۱-پیش به سوی Crowdsourcing طراحی Crowdsourcing به شما این امکان را می دهد تا با یک طراح فقط زمانی که به او نیاز دارید به صورت آنلاین ارتبط برقرار کنید، اگر طراح خاصی در پلتفرمی مخصوص طراحان ثبت نام کرده داشته باشد که دارای مهارت های لازم و کاربردی برای پروژه شما است میتوانید به طور مستقیم با خود طراح در زمینه پروژه ای که دارید ارتباط برقرار نمایید. آیا تمایل دارید پروژه طراحی خود را به شیوه Crowdsourcing انجام دهید و از ایده هزاران طراح از سراسر کشور استفاده نمایید؟ میتوانید همین حالا وارد سایت دوپرو شوید و از طریق لینک ثبت پروژه ، اطلاعات مربوط به طراحی که مد نظر دارید را ثبت نمایید. تا طراحان زیادی از سراسر کشور برای شما طرح بزنن و شما از بین انها، طرحی که رضایت بیشتری دارید را انتخاب کنید. ۲- سرمایه گذاری روی یک Freelancer با مهارت اگر نیازهای شما کمی گسترده تر، عمیق و یا متنوع باشد، میتوانید یک فریلنسر (Freelancer) راستخدام نمایید تا فقط زمان های خاصی که به انجام پروژه نیاز دارید از مهارت ها و توانایی او جهت انجام پروژه خود استفاده نمایید و هزینه آن را پرداخت نمایید. و استخدام یک فریلنسر میتواند در هر یک از تخصص های طراحی گرافیک ، تولید محتوا ، عکاسی ، بازاریابی دیجیتال و غیره صورت گیرد. ۳- داشتن دفتر مجازی اگر استارت آپ شما هنوز زیاد بزرگ نیست یا نمیتوانید یک دفتر اختصاصی را برای خودتان تهیه نمایید، در نظر گرفتن یک دفتر مجازی میتواند راه حل مناسبی برای این مشکل باشد. برای مثال استفاده از فضاهای co-working و مزایای آنها می تواند به مراتب خیلی بیشتر از داشتن یک دفتر اختصاصی در صرفه جویی هزینه کمک کننده باشد. ۴- استفاده از ابزارهای رایگان آنلاین و اپلیکیشن های Open Source هزاران پلت فرم آنلاین رایگان وجود دارد که می تواند به شما در مدیریت کسب و کارتان کمک کند، Google hangouts ، Skype جهت تماس های ویدیویی و صوتی ،برنامه های حسابداری آنلاین، DropBox برای ذخیره فایل های دیجیتالی، Evernote جهت مدیریت وظایف و میزان پیشرفت هر کار که در حال انجام است، Hootsuite برای مدیریت صفحات رسانه اجتماعی شرکت و … علاوه بر این، میتوانید از نرم افزارها و اپلیکیشن های Open Source نیز استفاده کنید. سیستم های مدیریت محتوا برای ساخت وب سایت مانند جوملا، وردپرس و دروپال همه بر اساس تکنولوژی منبع باز ساخته شده اند، به این معنی که می توانید بسیار راحت و سریع و بدون نیاز به داشتن دانش فنی بسیار زیاد با استفاده از این سیستم ها یک وب سایت جهت کسب و کار خود تهیه نمایید. ۵-استفاده از بازخورد کارمندان بهتر است قبل از اینکه محصول خود را به بازار ارايه کنید از کارمندان شرکت بخواهید تا قبل از هر چیزی آن را تست و بررسی کنند. زیرا نظرات و بازخوردهای آنها به شما کمک خواهد کرد تا اشکالات احتمالی را رفع نمایید و در نتیجه جلوی هزینه هایی که ممکن است به خاطر رفع مشکل در محصول پرداخت شود گرفته شود. ۶- مبادله خدمات با مشتری اگر به یک سرویس و یا محصولی نیاز دارید اما نمیتوانید هزینه آن را بپردازید، می توانیدسرویس هایی که دارید را به صورت رایگان به مشتری ارائه دهید و در عوض از آنها درخواست نمایید که در ازای آن سرویس، محصول و یا خدماتشان را با هزینه کمتر و یا رایگان در اختیارتان قرار دهند. دوپرو فرصت جمع سپاری را برای طراحان و کارفرما ها ایجاد کرده تا بتوانند با رضایت بیشتری همکاری کنند و از خلاقیت خود نهایت بهره مندی را داشته باشند. در صورتی که به انجام پروژه طراحی گرافیکی و هر نوع طراحی حرفه ای دیگر برای کسب و کارتان نیاز دارید میتوانید آن را درسایت دوپرو ثبت نمایید تا طراحان زیادی برای شما طرح بزنند و شما از بین آنها طرحی که میپسندید را انتخاب نمایید. لینک ثبت پروژه : ثبت پروژه جمع سپاری طراحی https://dopro.ir/blog/how-to-keep-co...ty-in-startup/
چرا اکثر استارتاپ ها شکست می خورند؟ بنا به آمار منتشره از نشریه معتبر فوربس حدود ۹۰ درصد استارتاپ ها و شرکت های تازه کار شکست می خورند. بسیاری از کارآفرینان با استعداد و توانمند که با هدف راه اندازی یک کسب و کار پررونق وارد بازار می شوند پس از مدتی با تجربه یک شکست از بازار خارج می شوند. اما دلیل اصلی شکست استارتاپ ها چیست؟ چرا اکثر شرکت های تازه تاسیس راهی به موفقیت نمی یابند؟ با ما در جستجوی دلایل عمده شکست استارتاپ ها همراه باشید. کندی در تغییر استراتژی های غلط دیردست کشیدن و یا استمرار بر یک محصول بد، روند بد استخدام و یا یک تصمیم غلط دلیل شکست ۷% استارتاپ ها است. وقتی بر استفاده از یک ایده بد تاکید دارید، و یا از استراتژی های غلط خود دست نمی کشید باعث از دست رفتن منابع، انرژی و انگیزه نیروی انسانی و همچنین از دست رفتن زمان می شوید. وقتی استراتژی و یا محصول اولیه ای که سازمان خود را بر آن بنا نهاده اید به خوبی جواب نمیدهد باید از آن دست بکشید، فراموش نکنید که به عنوان یک کسب و کار کوچک زمان بزرگترین رقیب شماست، نباید با تاکید بر یک تصمیم غلط زمان را از دست بدهید؛ از تغییر اصلی ترین محصول و یا خط مشی سازمان خود هراسی نداشته باشید و هر چه سریعتر نسبت به تغییر استراتژی ناکارآمد خود اقدام کنید. برقرار نکردن تعادل بین کار و زندگی بنیان گذاران استارتاپ ها اکثرا بین کار و زندگی خود تعادل خوبی برقرار نمیکنند. ابتدای کار با شوق و انرژی فراوان اقدام به کار شدید می کنند اما پس از مدتی درست در زمانی که کار به بن بست می رسد و نیاز به یک تغییر اساسی و شروع مجدد است دیگر توانی برای تیم بنیان گذار استارتاپ باقی نمانده است. مدیرعامل Blurtt در این باره می گوید: “من احساس کردم که توانم ته کشیده، من مدیرعاملی جسور و توانمند بودم اما مشکل این است که وقتی توانت تمام شود دیگر تمام جنبه های خلاقیت ات را از دست می دهی. من شب ها برای شرکتم بیدار می ماندم و فکر می کردم که باید چکار کنم و صبح فردا خسته و بی انرژی به سر کار می رفتم، مثل شمعی که از هر دو طرف می سوخت در حال آب شدن بودم” . برقراری تعادل بین زندگی شخصی و کار و داشتن استراحت کافی شما را از خطر بی انرژی شدن در مواجهه با مشکلات نجات خواهد داد. ارتباط نداشتن با مشتری گاهی اوقات وقتی کارآفرینان فرصتی برای کار و تولید خدمت و محصول می یابند به غلط سر در لاک خود فرو می کنند و از ارتباط با مشتری غافل می شوند. پناه بردن به غار درونی خود و غافل شدن از مشتری بسیار مهلک است: به قول معروف شما باید با کفش مشتری خود هزار قدم بردارید نه ده قدم و نه صد قدم. کلید موفقیت شما در اختیار مشتری است. با مشتریان مکالمه کنید، از میان گفته های انها، نیازها، مشکلات و خواسته های آنها را استخراج کنید و حال برای رفع این نیازها اقدام کنید. بهتر است امروز که اوضاع خوب به نظر می رسد پای صحبت مشتری بنشینید نه فردا و وقتی که دیگر مشتری ای برایتان باقی نمانده نداشتن وجه تمایز کافی برای محصول اگر انتظار دارید بازار برای محصول جدید شما اشتیاق فراوانی نشان دهد باید با محصولات رقبا تمایزی اساسی داشته باشید. وقتی محصول شما با محصول رقبا تفاوت خاصی ندارد ربودن سهم بازار از چنگ رقبای فعلی ممکن نیست. نداشتن مزیت رقابتی و ناتوانی در ساختن تصویر برند در ذهن مشتری باعث می شوند محصول شما نسبت به محصول رقبا تمایز خاصی نداشته باشد و مشتری رغبتی به خرید محصول تازه معرفی شده شما نشان ندهد. بسیاری از استارتاپ ها به علت نداشتن تمایز اساسی در محصول سالها به زحمت در بازار دوام می آورند اما به علت شکننده بودن جایگاهشان به زودی محکوم به شکست هستند. برای رفع این مشکل ابتدا به نکات قوت و برتری محصول خود نسبت به رقبا توجه کنید، کشف کنید که چه چیزی باعث خریده شدن محصول شما شده است؟ (کیفیت بهتر؟ قیمت مناسب تر؟ دوام بالا؟ طراحی متمایز؟) آن را کشف کنید و گسترش دهید. با استفاده از اصلی ترین ویژگی محصول خود و ارتقای آن، در ذهن مشتری یک تصویر متمایز ثبت کنید. ساختن ایده ها و مفاهیم به جای محصولات ایده هایی که به ذهن اکثر کارآفرینان می رسد خیلی هیجان انگیز و جذاب است اما این ایده ها مربوط به جهان واقعی نیست. مفاهیمی که ب ذهن انها رسیده تا تبدیل شدن به یک محصول کارآمد فاصله زیادی دارد، بنا به تعریف دیگر کارآفرین در جهانی ایده پردازی می کند که شباهتی به جهان واقعی کسب و کار ندارد. ارائه یک محصول ناقص که بیشتر شبیه یک ایده خیال پردازانه است باعث شکست بسیاری از استارتاپ ها شده است. نداشتن کانال درآمدی برای محصول بسیاری از سرمایه گذاران پس از معرفی شدن محصولی که مدل تجاری مناسبی ندارد در سرمایه گذاری تردید می کنند. نبود یک مدل تجاری مناسب و روش خوب برای درآمدزایی از محصول باعث ایجاد دشواری در جذب سرمایه و کسب درآمد می شود. وابستگی به یک منبع درآمد و تعریف نشدن درست محل کسب درآمد باعث آسیب پذیر شدن استارتاپ شما در برابر نوسانات بازار و حرکات رقبا می شود. مشکل در قیمت گذاری قیمت گذاری محصول برای شرکت های باسابقه، کار چندان دشواری نیست، استفاده از داده های قبلی و هزینه یابی و استفاده از تکنیک هایی مثل نقطه سربه سر قیمت گذاری را آسان می کند اما قیمت گذاری برای کسب و کاری که تاکنون محصولی را عرضه نکرده کمی دشوار است. عرضه محصول با قیمتی که نه چندان زیاد باشد که همه مشتریان دلزده شوند و نه قیمتی که آنقدر کم باشد که سود محصول کم شود و هجوم مشتریان باعث ضرردهی شرکت شما شود. ناتوانی در تعیین قیمت ثابت و متغیر هر محصول باعث از دست رفتن سهم بازار برای یک استارتاپ می شود. عدم توجه به نیاز بازار حل کردن مشکلاتی که حل آنها جالب و راحت است به جای توجه به نیاز مشتری و حل مشکلات آنها اصلی ترین دلیل شکست استارتاپ ها است. بنا به آمار ۴۲% استارتاپ ها از این مشکل رنج برده اند. ساختن محصولاتی که از کیفیت بالایی برخوردارند و تکنولوژی پیشرفته ای دارند ولی هیچ دردی از مشتری را دوا نمی کنند باعث می شود مشتری تمایلی به خرید این کالا نداشته باشد. بنیان گذار Treehouse Logic پس از شکست استارتاپش در این باره می گوید: “استارتاپ ها وقتی که مشکلات بازارها را حل نکنند شکست خواهند خورد. ما مشکل بزرگی را حل نکردیم که بتواند به ما در ساخت یک کسب و کار جهانی کمک کند. ما فناوری پیشرفته ای داشتیم، داده های مفیدی از مشتریان داشتیم، شهرت و اعتبار خوبی داشتیم و تجربه و مشاوران قوی داشتیم اما نتوانستیم مشکلی از مردم را حل کنیم و همین به ما اجازه نداد در مقیاس بزرگی رشد کنیم” http://blog.vla.ir/11740.html/
چرا ایران به اکوسیستم بومی استارت آپ نیاز دارد؟ به گزارش گروه اقتصادی رکنا، تا همین چندی پیش کلمه «استارت آپ» در میان ایرانیان گنگ و نامفهوم بود و هنوز با گوش ها آشنا و لفظی رایج نشده بود. این روزها اما در هر گوشه و کناری سخن از استارت آپ ها به میان می آید و نه تنها «استارت آپ» کلمه ای رایج شده، بلکه شرکت های کوچک و بزرگی در قالب استارت آپ به وجود آمده اند.. اینکه کارکرد این استارت آپ های تازه کار چیست و آیا واقعا می توان نام استارت آپ بر روی این شرکت هایی که به طور قارچ گونه سر از خاک به در آورده اند نهاد یا خیر، بحث این نوشتار نیست، بلکه به نظر می آید باید یک گام پیش تر برویم و به این نکته بپردازیم که چرا لازم است در ایران یک «اکوسیستم بومی استارت آپ» ایجاد شود؟ به بیان بهتر می توان گفت تا زمانی که چنین اکوسیستم بومی شکل نگیرد نمی توان به کارکرد درست و دقیقی در زمینه استارت آپ ها رسید و همیشه با دست اندازهایی رو به رو خواهیم بود که جلوی رشد و پیشرفت استارت آپ های واقعی را می گیرد یا در بهترین حالت موجب عقیم ماندن توسعه و پیشرفت شرکت های نوپا خواهد شد. موقعیت مساعد برای تولد «یونیکورن» ها هیچگاه مانند امروز موقعیت و شرایط برای تولد یونیکورن ها در ایران مساعد نبوده است. «یونیکورن»(Unicorn) در معنای رایج خود به معنای «اسب تک شاخ» است و در دنیای استارت آپ ها به شرکت های موفقی گفته می شود که به ارزشی بالاتر از یک میلیارد دلار می رسند. در ایران به دلیل آماده نبودن فضا و شرایط هیچگاه استارت آپ هایی به وجود نیامدند که ارزشی بالاتر از یک میلیارد دلار پیدا کنند و در جمع «یونیکورن» ها حاضر شوند. در چند سال اخیر اما اتفاقاتی در کشور رخ داده که زمینه ایجاد استارت آپ های موفق با ارزش یک میلیارد دلار به بالا را فراهم کرده است. مهم ترین عامل در فراهم شدن چنین موقعیتی آماده شدن زیرساخت اینترنت در کشور بوده است. طبق آخرین گزارش پرتال شرکت مخابرات ایران ضریب نفوذ اینترنت در ایران به ۸۲ درصد رسیده است. چنین آماری به این معناست که امروزه حتی روستاهای ایران نیز به اینترنت پرسرعت دسترسی پیدا کرده اند. همچنین گزارش های رسمی دیگر نشان می دهد بیش از ۴۰ میلیون از مردم ایران صاحب گوشی های هوشمند شده اند که دسترسی دایمی به اینترنت پرسرعت ۳-جی و ۴-جی را برای آنها فراهم کرده است. مسلما دسترسی به تلفن همراه هوشمند و اینترنت موجب شده که تمام کاربران با استفاده از نرم افزارها و اپلیکیشن های مختلف خو بگیرند و بسیاری از کارهای روزانه خود را از طریق این اپلیکیشن ها انجام دهند. تمام این موارد نشان می دهد که در ایران اتفاقات تازه ای رخ داده که در گذشته چنین رخدادی سابقه نداشته است. حال باید به این موضوع پرداخت که این شرایط چگونه فضا را برای تولد «یونیکورن» ها مساعد کرده است. اگر به تجربه کشورهای توسعه یافته دقت کنیم می بینیم که در این کشورها نیز چنین رخدادی موجب پیشرفت در سطح وسیع شده است. کشورهایی نظیر چین، هندوستان، کشورهای حوزه آسیای شرقی و آمریکای جنوبی بارزترین مثال در این زمینه هستند. کنار هم قرار گرفتن رخدادهایی از این دست نظیر افزایش ضریب نفوذ اینترنت و همه گیر شدن استفاده از تلفن های همراه هوشمند باعث ایجاد و شکل گرفتن شرکت هایی کاملا بومی و ملی موفق در این کشورها شد. با این تفاسیر به این نتیجه می رسیم که هرگاه این عوامل یک جا و در کنار هم جمع شده اند شرکت های بومی موفقی از آن متولد شده است. (علی بابا در چین، تن سنت در چین، فیلیپ کارت در هندوستان ، یاندکس در روسیه، گوجک در اندونزی و …) در ایران اما عامل دیگری نیز وجود دارد که موجب استثنایی تر شدن شرایط برای رشد و پیشرفت شده است. خصوصیت و عامل طلایی این است که برندهای قدرتمند خارجی- مخصوصا آمریکایی- امکان ورود به ایران و توسعه و تسخیر بازار Store را ندارند. بنابراین یک فرصت تاریخی برای کارآفرین ها، جوانان و صاحبان سرمایه که در داخل ایران هستند به وجود آمده تا از این ظرفیت های تاریخی و تکرار نشدنی استفاده کنند. در کنار این موقعیت استثنایی شرایط دیگری مثل وجود نیروی کار جوان و مستعد نیز وجود دارد که کار را برای صاحبان فکر و کارآفرین ها صد چندان ساده می کند. چینی ها و قهرمان سازی ملی برای ساده تر کردن موضوع بهتر است تجربه چین در رشد و پیشرفت اقتصادی در اکوسیستم استارت آپی را بررسی کنیم. چین پس از یک دوره طولانی از سیاست های غلط اقتصادی تغییر جهت داد و توانست زیرساخت های لازم برای توسعه و پیشرفت اقتصادی را فراهم کند. اولین گام برای چینی ها قهرمان سازی ملی بود. چینی ها با ایجاد قهرمان های ملی و بومی در کشور خود باعث ایجاد اشتغال به صورت گسترده و بمب گونه شدند. طیف وسیعی از این قهرمان های ملی با ورود به حوزه تکنولوژی و پایه گذاری استارت آپ و شرکت های نوپا میلیون ها شغل ایجاد کردند و جالب اینکه شاکله این شرکت ها به طور کامل چینی و بومی بود. کیفیت اشتغال زایی در این کشور آنچنان بالا بود که جوانان چینی پس از ورود به حوزه های کاری تازه شکل گرفته، از نظر اقتصادی و تکنولوژی به درک و فهم وسیع و چشم گیری دست یافتند. از سوی دیگر ایجاد اشتغال در حوزه تکنولوژی و اینترنت به مراتب برای دولت ها مخارج و هزینه کم تری در پی دارد. این در حالی است که ایجاد اشتغال در حوزه صنایع و پتروشیمی در کنار هزینه و مخارج بسیر بالای آن، کیفیت پایین تری نیز نسبت به حوزه تکنولوژی دارد. نباید فراموش کنیم که مهم ترین دغدغه دولت ها و نظام جمهوری اسلامی ایران ایجاد اشتغال در سطحی وسیع و گسترده است پس بی راه نیست اگر بگوییم که حوزه تکنولوژی و پتانسیل اشتغال زایی آن بهترین راه نجات برای فرار Escape از معضل بیکاری در میان جوانان است. جدا از این، رشد و ایجاد اکوسیستم بومی استارت آپ ها در ایران می تواند عاملی برای ورود سرمایه کلان به کشور باشد. ورود سرمایه خارجی کلان در تمام کشورهایی که زمانی در حال توسعه بوده اند موجب بیشتر شدن شرکت هایی با ارزش یک میلیارد دلار به بالا شده است. البته در این میان باید به یک نکته مهم و حیاتی نیز توجه کرد و آن هم اینکه در همه این کشورها کنترل نهایی سرمایه و بهره برداری از سود آن به دست نهادها و سازمان های داخلی سپرده شده است. دلیل این امر نیز بسیار ساده است چرا که ایجاد ثروت خالص در زمینه تکنولوژی زمانی کاملا عملی است که در تمام حوزه های کاری از استعداد و نیروی داخلی و بومی استفاده شود تا بتوان از ارزش افزوده ایجاد شده سرمایه ها به نحو دقیق بهره برداری کرد. عامل مهم دیگر در زمینه رشد و پیشرفت اکوسیستم بومی استارت آپ ها ایجاد یک نسل کارآفرین تازه است. نکته اینجاست که ما باید از منقرض شدن نسل کارآفرین های واقعی جلوگیری کنیم، چرا که این نسل کارآفرین تازه که با دنیای تکنولوژی نیز کاملا آشناست می تواند مانند یک درخت ریشه دوانده و در آینده کارآفرین های دیگری وارد بازار کار کند و چرخه ایجاد اشتغال را همچنان زنده نگه دارد. نیاز به اکوسیستم بومی استارت آپ های قدرتمند عامل دیگری که برای ایجاد اکوسیستم بومی استارت آپ های به آن نیاز مبرم داریم تشکیل استارت آپ ها و شرکت های نوپای قدرتمند داخلی و دفاع از قدرت آن هاست. دلیل این امر نیز بسیار ساده است چرا که کنترل اطلاعات کاربران و حفاظت از این ابراطلاعات مستقیما در اقتدار و حفظ امنیت ملی کشورمان تاثیرگذار است. نگه داشتن دانش و اطلاعات بومی کشور و حفظ تجربه و اکثریت سرمایه در داخل کشور موضوعی است که اگر نسبت به آن بی اعتنا باشیم در آینده پشیمانی های بسیاری برای ما به بار خواهد آورد. بد نیست اگر کمی دقیق تر به این موضوع بنگریم و ببینیم که بی توجهی به قدرت و امنیت شرکت ها و استارت آپ های داخلی چه صدماتی برای ما پدید آورده است. ما در بسیاری از حوزه ها می توانستیم به صورت بومی فضای استفاده از تکنولوژی را برای مردم فراهم کنیم اما بی توجهی به چنین مسایلی موجب شده که بازی را به رقبای خارجی ببازیم. ما می توانستیم یک سیستم چت آنلاین قوی در داخل کشور داشته باشیم اما این روزها شاهد استفاده گسترده از سرویس پیام رسان تلگرام Telegram هستیم که هنوز نسبت به امنیت اطلاعات کاربران در این سرویس شک و تردیدهای بسیاری وجود دارد. ما می توانستیم یک شبکه اجتماعی قوی و قدرتمند و سراسری در داخل کشور داشته باشیم اما این روزها مردم ایران از اینستاگرام Instagram و فیسبوک استفاده می کنند. ایرانیان می توانستند موتور جست و جوی بومی و قدرتمندی داشته باشند اما همه ما از سرویس گوگل استفاده می کنیم. این در حالی است که کشوری نظیر چین توانسته با اتکا به قدرت شرکت های نوپای بومی خود موتور جست و جوی «بای-دو» (Baidu) را به چینی ها معرفی کند. همچنین سرویس پیام رسان «وی چت» در چین جای تلگرام را گرفته است. البته فارغ از اینکه تاکنون ما در این حوزه ها نسبت به رقبای خارجی خود عقب افتادیم اما هنوز هم ایجاد فضایی برای به کار بستن پتانسیل شرکت های نوپای بومی آنچنان دور از دسترس نیست. در ایران چندین شرکت کاملا بومی مانند «دی جی کالا»، «الوپیک»، «دیوار»، «تخفیفان» و «تپسی» وجود دارند که نشان داده اند که با فعالیت ها و خدمات خود نشان داده اند که ما هم می توانیم از تمام پتانسیل های بومی خود به بهترین شکل استفاده کنیم. با این وجود هیچ کدام از این شرکت ها هنوز وارد جمع «یونیکورن ها» نشده اند و تمام تمرکز باید صرف این موضوع شود که چگونه چنین شرکت هایی می توانند با پیشرفت خود وارد گروه شرکت هایی با ارزش یک میلیارد دلار به بالا شوند. چرا اکوسیستم استارت آپ ها باید بومی باشد؟ در آخر باید یک مورد مهم دیگر نیز توضیح داده شود که در این نوشتار چندین بار مستقیم و غیرمستقیم بر آن تاکید شد. شاید برای عده ای این سوال پیش بیاید که چرا از اکوسیستم بومی استارت آپ ها سخن گفته می شود و بر اینکه چنین شرکت هایی باید کاملا ملی و بومی اداره شوند بیش از اندازه تاکید شده است. نباید فراموش کرد زمانی که یک شرکت نیمه خارجی یا غیربومی وارد کشور می شود در سطوح بالای مدیریتی خود از نیروی کار غیرایرانی استفاده می کند. این موضوع باعث می شود انتقال تجربه مدیریتی و تربیت کادر و نیروی فنی با تجربه صورت نگیرد و عملا توسعه توانایی های انسانی نیروی کار بومی با اختلال روبه رو شود. از سوی دیگر در چنین شرایطی امنیت و محافظت از اطلاعات کاربران با مشکل مواجه می شود و در صورت رخ دادن حادثه Incident یا لو رفتن اطلاعات مشخص نیست که ارگان و نهاد پاسخگوی نهایی چه کسی خواهد بود. این شرکت ها همچنین خود را ملزم به رعایت قوانین و شرایط و اصول ایران نمی دانند و به راحتی دست به اقدامات غیرقانونی نظیر دامپینگ یا انحصارگرایی می زنند. https://www.rokna.net/%D8%A8%D8%AE%D...A7%D8%B1%D8%AF
مشاهده قوانین انجمن