حالا که تب تند کارآفرینی و «استارتاپ زدن» نسبت به قبل کمی کاهش پیدا کرده، می‌شود اندکی عاقلانه‌تر نسبت به پا گذاشتن در این مسیر فکر کرد و حرف زد. حالا دیگر می‌شود خیلی راحت‌تر از قبل بعضی‌ها را به این تشویق کرد که شاید برای خودشان و بقیه بهتر است که کارمند باقی بمانند و اصولاً همه‌ی آدم‌ها آنقدر توان و ظرفیت ذهنی ندارند که بتوانند عدم قطعیت‌های دنیای کارآفرینی را تحمل کنند یا به دور از جوگیری‌های مرسوم، نسبت به آینده‌ی خودشان و دیگران تصمیم بگیرند.
بخاطر همین، فکر کردم خوب است درباره‌ی شرایط مناسب برای شروع کار کردن روی ایده توضیح بدهم. پیش از بحث درباره‌ی این شرایط، بد نیست با هم درباره‌ی چند موضوع شفاف باشیم:
  • راه‌های مناسبی برای «پولدار شدن» وجود دارد و اتفاقاً ورود به دنیای «استارتاپ‌ها»، یکی از سخت‌ترین راه‌هاست. کارآفرینی (نه به معنایی که در صدا و سیما می‌بینیم و می‌شنویم) نیاز به انگیزه‌هایی بسیار جدی‌تر از صرفِ کسب درآمدهای افسانه‌ای دارد.
  • به شدت بر این باورم که ایده، به اندازه‌ی اجرا اهمیت ندارد. اما نباید فراموش کرد که حتی خود ایده هم باید پیش از پا گذاشتن به این دنیای بی سر و ته، حداقل یک بار اعتبارسنجی شده باشد. بنابراین هروقت از ایده صحبت می‌کنیم، منظور مفهومی است که احتمالاً لااقل فرضیات پشت سرش تعیین شده و تا حد خوبی هم آزمایش شده است.
  • بعضی ویژگی‌های شخصیتی تناسب بیشتری با دنیای مبهم کارآفرینی دارند. البته این حرف به این معنا نیست که بعضی‌ها «کارآفرین‌تر» از بقیه به دنیا آمده‌اند. در بهترین حالت، این نکته را می‌توان اینطور تفسیر کرد که تحمل ابهام‌های کارآفرینی و داشتن سرسختی‌های خاص آن، برای بعضی تیپ‌های شخصیتی راحت‌تر از دیگران است. برای همین وقتی از زمان کار روی ایده صحبت می‌کنیم، فرض می‌کنیم که صاحب ایده، آنقدر خودش و نقاط قوت و ضعفی که دارد را می‌شناسد که بتواند با تقریب خوبی به‌صورت عاقلانه تا پایان مسیر را طی کند.

حالا که شفاف شدیم، بیایید تلاش کنیم به این پرسش پاسخ بدهیم که «من ایده‌ی خوبی دارم و می‌خواهم برای اجرایی کردن ایده‌ام، شغل فعلی‌ام را رها کنم. آیا الآن زمان مناسبی برای این کار است؟»‏ برای پاسخ به این پرسش، چهار نکته‌ی کلیدی را باید در نظر بگیرید:‏ اول: آیا من آنقدر توانایی دارم که بتوانم خودم، خودم را تشویق کنم؟

روزگاری استادی داشتم که تلاش برای رسیدن به موفقیت را مثل تمرین یک قهرمان پرتاب وزنه برای المپیک توصیف می‌کرد: باید روزها و روزها به تنهایی تمرین کنی؛ کسی نیست که کمک‌ات کند؛ شاید لازم باشد هربار پس از پرتاب وزنه، خودت پنجاه – شصت متر را طی کنی و وزنه‌ها را دوباره برگردانی و البته آنقدر روحیه داشته باشی که این کار طاقت‌فرسا را چهار سال تکرار کنی!‏


کارآفرینی، صرفاً راهی برای فرار از شغل فعلی نیست. سختی‌هایی دارد که معمولاً کمتر از آنها صحبت می‌شود و متأسفانه اغلب افراد تنها روی مثبت آن (موفقیت در المپیک!) را می‌بینند. کسی که قدم در این راه می‌گذارد، باید بتواند سبک زندگی‌اش را تغییر دهد و هفت روز هفته، هر روز ۲۰ ساعت بدون وقفه و تعطیلی و استراحت آن هم به مدت حداقل دو سال کار کند. باید بتواند بپذیرد که از این به بعد هم رئیس خودش است و هم کارمند خودش و بتواند مثل یک رئیس سخت‌گیر و دقیق، از خودش حساب بکشد. باید بداند که تشویقی در کار نیست و آنچه هست، فقط دستاوردهایی است که ممکن است تا مدت‌ها کسی جز خودش از آنها خبر نداشته باشد. چنین فردی همچنین باید بتواند روحیه‌اش در طول مدت کار روی ایده را حفظ کند و روز هزارم هم به اندازه‌ی روز اول، انگیزه و علاقه داشته باشد.‏ چنین فردی هستید؟ چه خوب! خیلی‌ها واقعاً این روحیه را ندارند.‏ دوم: آیا الآن زمان مناسبی برای شروع این کار است؟

وقتی صحبت از زمان می‌کنیم، هم موارد فردی و هم موارد مرتبط با بازار را در نظر می‌گیریم.‏ اجازه دهید با خودمان صادق باشیم: جملات انگیزشی، مانند مسکن‌هایی هستند که ممکن است دردهای کوچک را آرام کنند و در مورد دردهای بزرگ، کاری از دست‌شان بر نمی‌آید. اگر من درگیر اجاره‌خانه یا قسط وام هستم و بجز منبع درآمد فعلی‌ام، راه دیگری برای پرداخت آنها ندارم، شاید در حال حاضر و از نظر شخصی زمان مناسبی برای کار روی ایده‌ام نباشد. بسیاری از کسب و کارهای نوآورانه به مدتی یک تا دو ساله برای رسیدن به درآمد پایدار نیاز دارند و منِ کارآفرین، در این مدت باید بتوانم هم هزینه‌های شخصی خودم و هم هزینه‌های کسب و کاری که راه انداخته‌ام را تأمین کنم. هرچند عدد و زمان مشخصی در این زمینه وجود ندارد، اما برداشت شخصی من این است که کسی که پا در دنیای کارآفرینی می‌گذارد، لازم است به اندازه‌ای پس‌انداز داشته باشد که بتواند حداقل شش ماه بدون درآمد، سطح فعلی زندگی‌اش را حفظ کند.‏ از دید بازار هم باید به این نکته دقت کرد که وضعیت فعالیت رقبا در این حوزه در حال حاضر چقدر است؟ آیا قوانین و مقررات لازم برای حمایت از کسب و کار من وجود دارد؟ فرصتی که با آن روربرو شده‌ام، یک تب زودگذر است یا می‌توان امید داشت سه سال دیگر هم با همین روند رشد وجود داشته باشد؟ نباید فراموش کرد که گاهی اوقات بد نیست زمین بازی را به رقیب واگذار کنیم تا سختی‌های مسیر را هموار کند و بعد با خیالی آسوده‌تر کار روی ایده را آغاز کنیم.‏

سوم: آیا منتورهای خوبی در دسترس دارم؟

وضعیت فعلی اکوسیستم کارآفرینی کشور را فراموش کنید که در آن، هرکسی می‌تواند خودش را منتور/مربی/تسهیل‌گر بخواند! در دنیای واقعی کارآفرینی، منتورها بسیار با تجربه‌تر از افرادی هستند که ما در ایران با آنها روبرو هستیم. منتور واقعی، باید بیش و پیش از هرچیز، نگاهی استراتژیک به موضوع داشته باشد و پیش از شروع کار روی ایده، بتواند مخاطرات آن را شناسایی کند و راه‌کارهای مقابله با آن را پیشنهاد دهد. منتور همچنین باید کارآفرین را به‌صورت شخصی و شخصیتی به‌خوبی بشناسد و در صورت لزوم، بر اساس شناختی که از مسیر و کارآفرین دارد، او را به انجام کاری تشویق یا از آن دور کند.‏ به بیان دیگر، شاید منتور خوب کسی است که بتواند به صراحت بگوید: تو برای این کار مناسب نیستی پسرم!‏
چهارم: آیا تمهیدات اولیه‌ی شروع به کار را در نظر گرفته‌ام؟

معمولاً یکی از اولین تمهیداتی که به ذهن می‌رسد، سرمایه‌ی لازم برای شروع کار است که پیش از این درباره‌ی آن صحبت کردیم. ولی یکی از مهم‌ترین پیش‌نیازهای دیگر شروع کار روی ایده، دانش مورد نیاز است. این دانش، الزاماً از دید فنی و تکنیکال نیست و قطعاً مواردی مانند شناخت بازار را هم در بر می‌گیرد.‏ بعلاوه، همه‌ی ما تعهداتی داریم که ممکن است مانع از کار کردن تمام وقت یا با ذهن آزاد روی ایده‌مان شوند. پیش از شروع به کار، لازم است تکلیف این تعهدات را مشخص کنیم و بتوانیم با شیب مناسبی آنها را به پایان برسانیم. همچنین بهتر است درباره‌ی این موضوع هم فکر کنیم که شاید مناسب باشد حین فرآیند اتمام تعهدات دیگر، با شیب اندکی کار پاره‌وقت روی ایده را دنبال کنیم تا بتوانیم دید دقیق‌تری نسبت به آنچه با آن روبرو خواهیم شد به دست بیاوریم. خدا را چه دیدید؟ شاید این دید باعث شد کلاً از کارآفرینی منصرف شویم و سال‌های سال با خوبی و خوشی از ساعت ۵ بعدازظهر به بعد را با خانواده‌مان بگذارنیم!
در نگارش این یادداشت، از صحبت‌های خانم پروفسور Laura Huang از دانشگاه پنسیلوانیا ایده‌های زیادی گرفته‌ام.


منبع: zargarpour.ir
https://isfahanplus.ir/%d9%88%d9%82%...-%d8%b4%d8%b1/