مطالعه‌ی یک مصاحبه‌ی ژورنالیستی (که تنه به رپورتاژ می‌زد) باعث شد درباره‌ی مفهوم «افتخار» برای یک استارتاپ فکر کنم. در این مصاحبه، قرارگیری استارتاپ در میان برگزیدگان یک جشنواره و ارسال به دو جشنواره‌ی خارجی و شرکت در یکی دو نمایشگاه بین‌المللی به‌عنوان افتخارات این استارتاپ ذکر شده بود. هرچند ممکن است عنوان «پر افتخارترین» استارتاپ ایرانی، حاصل نوع نگارش نویسنده‌ی مطلب بوده و موسسین استارتاپ از پیش از آن اطلاع نداشته یا حتی راضی به این عنوان هم نباشند، اما فکر می‌کنم صرف شمارش تعداد حضور در جشنواره‌ها و جایزه‌های بین‌المللی به‌عنوان یک استارتاپ، در درجه‌ی اول برای خود آن استارتاپ خطرناک خواهد بود.‏
چرا این نگاه ایراد دارد؟ یک استارتاپ کی می‌تواند یک اتفاق را به‌عنوان «افتخار» خود ثبت کند و نام ببرد؟ شاید مطالعه‌ی چند نکته‌ی زیر بتواند در این زمینه مفید باشد.‏ اول:‏

شرکت در جشنواره‌ها و حتی راه‌یابی به مراحل پایانی آنها، مطلقاً دارای ارزش نیست! رویکرد جشنواره‌ها و همایش‌ها و رویدادها نسبت به طرح‌ها و ایده‌ها متفاوت است و هرکدام با دید خاص خودشان به طرح‌ها نگاه می‌کنند. مثلاً برای یک رویداد وجود دمو، پروتوتایپ یا MVP چندان اهمیت ندارد و در رویدادی دیگر، وزن کمک به محیط زیست در ارزیابی نهایی بسیار حائز اهمیت است. به همین خاطر، نه برگزیده شدن یک طرح یا محصول به معنای «خوب بودن» آن است و نه برنده نشدن آن به معنای «خوب نبودن»!‏ دوم:‏

یکی از معیارهای مهم در موفقیت یک استارتاپ (لااقل برای بنیان‌گذاران آن)، میزان جذب سرمایه است. این اتفاق، اغلب در جریان رویدادها رخ می‌دهد؛ هرچند منحصر و وابسته به آن هم نیست. حتی با این دیدگاه هم استارتاپ‌هایی در ایران داریم که توانسته‌اند سرمایه‌های چند صد هزار دلاری جذب کنند و جالب اینجاست که تعدادی از آنها در «جریان غالب» (Main Stream) اکوسیستم استارتاپی کشور نیستند و به همین خاطر، کسی از آنها خبر ندارد!‏
سوم:‏

با وجود اینکه پس از جذب سرمایه، بنیان‌گذاران احتمالاً افراد خوشحالی خواهند بود، اما صرف جذب سرمایه (هرچند زیاد) هم به معنای موفقیت یک استارتاپ نیست!‏ تاریخ استارتاپ‌ها در سطح جهان مملو از نمونه‌هایی است که در زمانی کوتاه، سرمایه‌های هنگفت میلیون دلاری جذب کرده و نهایتاً شکست خورده‌اند. پس هرچند ممکن است جذب سرمایه برای یک استارتاپ، برای بنیان‌گذاران آن «افتخار» شخصی محسوب شود، اما به احتمال زیاد، این موضوع افتخاری برای خود استارتاپ نیست.‏ چهارم:‏

آیا معیارهای «کمی»تری مانند میزان درآمدزایی یا تعداد مشتریان می‌توانند باعث «افتخار» یک استارتاپ باشند؟ در مورد درآمدزایی اندکی خوش‌بین‌تر و در مورد تعداد مشتریان کمتر خوش‌بین‌ام. آنچه در بعد مشتریان اهمیت دارد، نه تعداد مشتریان، که تعداد مشتریان راضی و از آن مهم‌تر، تعداد مشتریانی است که هم از محصول یا خدمت استارتاپ رضایت دارند و هم حاضرند بابت آن پول پرداخت کنند.‏

درآمدزایی نیز به همین علت می‌تواند معیاری گم‌راه کننده باشد و باید با دقت درباره‌ی آن صحبت کرد.‏ پس معیار «افتخار» یک استارتاپ چیست؟ اجازه دهید به این پرسش این‌طور پاسخ دهم که اصلاً استارتاپ، چه نیازی به شمارش افتخارهای خود دارد؟ آیا جز این است که بنیان‌گذاران یک استارتاپ، احتمالاً مسیر کارآفرینی را با انگیزه‌هایی جز انگیزه‌های مادی و اغلب برای تحقق ایده‌ای که فکر می‌کنند می‌تواند دنیا را جای بهتری برای زندگی کند آغاز می‌کنند؟ البته انگیزه‌های مادی و دیگر انگیزه‌های روان‌شناختی (مانند حس نیاز به استقلال کاری و نظایر آن) هم دارای اهمیت است، اما موفق‌ترین و ماندگارترین استارتاپ‌ها، آن‌هایی هستند که توانسته‌اند تغییری مثبت در جهان ایجاد کرده و در عین حال برای ادامه‌ی فعالیت خود، درآمدزا هم باشند.‏ چنین کسب و کارهایی است که می‌توانند به خود «افتخار» کنند.‏
با چنین منطقی، احتمالاً تعداد «افتخارات» یک استارتاپ قابل شمارش نیست و در نتیجه صحبت کردن از «پر افتخارترین استارتاپ ایران» یا جهان چندان معنی نخواهد داشت.‏

منبع: zargarpour.ir
https://isfahanplus.ir/%d9%88-%d8%ac...c%d8%b1%d8%a7/