محسن مولایی نسب

مدیر عامل شتابدهنده پرش

مقدمه

در طی سه سال گذشته با رشد تعداد فارغ التحصیلان بیکار دانشگاهی و نیاز این قشر به مشاغلی که در خور آنها باشد و همزمانی این نیاز با مشکلات اقتصادی کشور که اجازه سرمایه گذاری های گسترده در صنایع اشتغال زا مانند پتروشیمی و صنایع بالادستی نفت به عنوان صنعت مادر کشور را مقدور نمی ساخت، موجب جلب نظر بخشی از دولت به حوزه شرکت های نوپای ارزش آفرین شد .چیزی که سالها قبل هم درچند دوره ،یکبار با تب ساخت سلیکون ولی ایران برای ساخت شرکت های بزرگ فناوری ،بار دیگر در دوره کپی برداری پارک های فناوری و مراکز رشد برای سامان دهی به موضوع اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی،دوره طرح های تکفا برای توسعه شرکت های فناوری اطلاعات و ارتباطات با کپی برداری از طرح های هند ،دوره در بورس بودن شرکت های فناوری زیستی ، انیمیشن ، بازی رایانه ای و … تکرار شده بود . اما به راستی چرا هیچ کدام از این حوزه ها نتوانست مشکل بیکاری کشور را حل کند ؟ حال آنکه تنها یکی از این حوزه ها در کشور های دیگر گردش چندین برابری صنعت نفت ایران دارد ؟

سوال این است که آیا استارتاپ ها دوای این درد هستند ؟

تحلیل شواهد و نشانه های موجود می تواند این موضوع را روشن کند که آیا اصولا استارتاپ ها راه برون رفت کشور از معضل بیکاری است ؟

سیاست ها:در کشور ایران سیاست گذاری ها به صورت مقطعی و شعاری صورت می گیرند و در دوره های بسیار کوتاه مدت این شعارها تغییر میکنند حال آنکه تکوین یک استارتاپ نیازمند فضایی است که حداقل بین 5 تا 10 سال سیاست های واحدی را پیگیری کند تا حداقل یک نسل از استارتاپ ها شکل بگیرد و از این نسل تنها 10 درصد به استارتاپ های پویا و تنها 4 درصد به استارتاپ های ستاره و خاص تبدیل شوند .در کشور ایران سیاست گذاری ها همگی عمری کمتر از 5 سال دارند و برنامه های توسعه هم هیچکدام به اهداف خود دست نیافته اند و عملا گاهی متضاد هم عمل کرده اند.نگاهی به برنامه آخر توسعه کشور یعنی برنامه ششم توسعه هم نشان میدهد که هیچ توجهی به توسعه زیست بوم مورد نیاز برای استارتاپ ها نشده است و عملا حتی اگر این اتفاق افتاده بود باز هم زمان کافی برای تولد و رشد نسل اول استارتاپ ها در ایران وجود نداشت . بررسی سیاست های حمایتی دولت و سازمان های دولتی از مقوله استارتاپ ها هم نشان دهنده نگاه کوتاه مدت و بسیار سطحی و کپی برداری شده و بدون مطالعه به این حوزه است و دقیقا اتفاق مراکز رشد و پارک های علم و فناوری در حال تکرار است .

محیط: شکل گیری استارتاپ ها و توانمند سازی آنها منجر به ایجاد کار و شغل در جامعه میشود اما قبل از ایجاد کار استارتاپ ها باید بتوانند شکل بگیرند و رشد کنند و در طی این رشد اقدام به جذب نیرو کنند . این رشد نیازمند یک زیست بوم قوی است که 6بخش اصلی دارد .این بخش ها شامل دانشگاههای ارزش آفرین و مهارتی، تامین مالی قوی،دولت حامی،بازارهای پویا ،فرهنگ خلق ارزش و ثروت آفرینی و زیر ساخت های لازم است . در کشور ما این زیست بوم شکل نگرفته است و شاخص های آن در گزارش های بین المللی و داخلی موجود، بسیار ضعیف و ناهمگون است و علاوه بر این در کل سرزمین ایران یکسان توسعه نیافته است .

فناوری :فناوری های موجود در استارتاپ ها در حوزه های مختلف در ایران توسعه نیافته اند و ما در ایران صاحب فناوری های پیشرفته نیستیم و نیروی کار موجود در ایران نیز مهارت های کافی برای کار در فناوری را ندارد.در بهترین حالت فناوری ها را باید کپی برداری کنیم . فناوری های حوزه اطلاعات و ارتباطات که در دسترس ترین این فناوری هاست موج هایش با تاخیر های چند ساله به کشور ما میرسد و بعد از رسیدن هم به دلیل مشکلات زیر ساختی قابل استفاده نیست .در حوزه های دیگر نیز ایران تنها در حوزه تولید مقاله های علمی توانمند است، حال آنکه در حوزه نوآوری و اجرا و تولید فناوری سهمی در جهان ندارد .بنابر این استارتاپ های فناور در ایران بسیار محدودند و حتی در صورت وجود به دلیل ضعف های عمده فناوری قابلیت رشد و گسترش بین المللی را ندارند . درصورتی که رشد فاکتور اساسی در استارتاپ هاست .

اجتماع : جامعه ایرانی یک جامعه از نوع کوتاه مدت است .موج های متعدد و موج سواری ها و به دست فراموشی سپرده شدن این موج ها در دوره هایی که قبلا ذکر آن رفت نشان دهنده این موضوع است . در جامعه های کوتاه مدت دو ویژگی وجود دارد .ویژگی اول عدم رسوب سرمایه و ویژگی دوم عدم رسوب تجربه است . هر دوی این ویژگی ها شدیدا در مراحل رشد و شتابگیری استارتاپ ها مورد نیاز است . از منظر جامعه شناسی اقتصادی، رسوب سرمایه و تجربه که شامل سرمایه های مالی و اجتماعی و تجربه در تولید و ارائه محصول است، ناشی از توالی متعدد حضور یک ساختار و یا فامیل و یا بخشی از جامعه در یک کسب و کار است چیزی که در ایران بسیار محدود دیده میشود و عملا کسب و کار های خصوصی که با مدیریت واحد و توارثی در ایران اداره شوند و سابقه بیش از 50 سال داشته باشند تعدادشان از انگشتان دو دست بیشتر نمی شود.علاوه بر این نگاه جامعه ایران به ثروت و ثروت آفرینی با نگاه جوامعی که سعی داریم استارتاپ ها و آثارش را از آنها کپی کنیم متفاوت است . در کشور ما ثروت آفرینی در دید بخش عمده ای از جامعه مذموم و ثروتمندان افرادی منفور هستند که به دزدی و … متهم میشوند بنابر این تناقض آشکاری بین جامعه و ماهیت استارتاپ ها وجود دارد. از این رو است که حرکت ها تقابلی با استارتاپ هایی که رشد خاصی را تجربه میکنند گریز ناپذیر است . علاوه بر این جامعه ما در بخش عمده ای با اقتصاد تیول داری درگیر است که بر اساس آن حوزه ها بین افراد مختلف تقسیم شده است و ورود استارتاپ ها به این حوزه ها نگرانی هایی را ایجاد میکند که در نتیجه آن موج تقابل بخش سنتی و استارتاپ ها ایجاد میشود .بنابر این بخش عمده ای از جامعه نمی توانند حضور این شرکت های نوپای دو نفره که اندازه یک شرکت چند صد نفره تولید ثروت میکند را بپذیرند .

به طور کلی حوزه استارتاپ ها به دلیل مسائل یاد شده و علاوه بر این ورود به در دسترس ترین حوزه یعنی ICT که بخش بسیار کوچکی از اقتصاد ماست و تنها به نوآوری های بهبود دهنده محدود شده است به جای خلق کار موجب بروز بحران بیکاری در بخش غیر مهارتی جامعه و ایجاد تقابل بین این گروهها میشود.توجه به حوزه هایی که مزیت های رقابتی ایران است و میتواند تولید ثروت فراوان و مزیت منطقه ای و جهانی برای استارتاپ ها بکند و بخش های غیر فعال جامعه را به فعالیت بگمارد میتواند راهبرد مناسب برای بهره گیری از توان استارتاپ ها در تولید کار گردد.

منبع: آیا توسعه استارتاپ ها راهبرد توسعه اشتغال و رفع معضل بیکاری در ایران است ؟ | بنیاد پرش