تعداد زیادی از کارفرمایان معتقدند که محیط کار بی‌رحم نتیجه‌ی بهتری در راندمان کاری دارد. آنها فکر می‌کنند هرچه بیشتر سخت‌گیری کنند، کارمندان‌ کار خود را بهتر انجام می‌دهند. این فرهنگ‌ کاری رواج زیادی دارد و بارها سوژه‌‌ی برنامه‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی شده است. نکته‌ی غم‌انگیز ماجرا این است که انقدر این نوع محیط‌‌ کاری برای افراد آشناست که با شخصیت‌های این فیلم‌ها هم‌ذات‌پنداری می‌کنند، ولی در ظاهر طوری رفتار می‌کنند که انگار چیزی به‌عنوان محیط کار بی‌رحم اصلا وجود ندارد. شاید همیشه آسان‌ترین راه پاک‌ کردن صورت مسأله باشد اما خوب است بدانیم چنین محیط‌ کاری می‌تواند زندگی تعداد زیادی از افراد را خراب کند و چشم‌پوشی از این موضوع مثل این است که ما هم در ظلم به افراد ضعیف با کارفرما‌ها شریک شده باشیم. فعالیت‌ شما در یک محیط کار بی‌رحم روی سلامتی‌تان تأثیر منفی دارد و این تأثیر به قدری جدی است که باید حتما به فکر راه چاره‌ باشید. اما اگر فکر می‌کنید هنوز انگیزه یا شجاعت لازم برای اقدام در این مورد را ندارید یا دقیقا نمی‌دانید که محل کار شما هم یک محیط کار بی‌رحم محسوب می‌شود یا نه و همینطور اگر نمی‌دانید نشانه‌های یک محیط کار بی‌رحم چیست با ما در این مقاله همراه باشید تا به شما بگوییم یک سازمان با محیط کار بی‌رحم چه مشخصاتی دارد و اگر در فکر راه‌حل نباشید چگونه در کوتاه‌ترین زمان به زندگی شما و سلامتی‌تان صدمه خواهد زد.

شرکت‌هایی که ساعت کاریِ طولانی دارند

هیچ‌چیز به اندازه‌ی فشار کار زیاد، یک کارمند خوب را از پا درنمی‌آورد. بیشترِ مدیران وسوسه می‌شوند که از کارمندان خوب‌شان بیشتر کار بکشند، البته در واقع این خودِ کارکنانِ سخت‌کوش هستند که مدیران را دچار اشتباه می‌کنند، آنها مدیران‌شان را دچار این توهم می‌کنند که سخت‌گیری آنها باعث شده کارمندان بیشتر تلاش کنند. از طرف دیگر موضوع قابل توجه این است که کار زیاد نتیجه‌‌ی معکوس می‌دهد. کارمندی که بیشتر از حد نرمال کار می‌کند راندمان کاری‌اش به جای آنکه بالاتر برود پایین‌تر می‌آید و به مرور زمان انقدر خسته می‌شود که کارایی طبیعی خودش را هم از دست می‌دهد. پژوهش‌های تازه در دانشگاه استنفورد نشان می‌دهد بهره‌وری افرادی که بیش از ۵۰ ساعت در هفته کار می‌کنند به شدت کاهش می‌یابد و بعد از ۵۵ ساعت، راندمان کاری‌شان به طور کامل از بین می‌رود و به معنی واقعی کلمه هیچ‌چیز عاید کارفرما نخواهد شد.


شرکت‌هایی که مدیرانش در رابطه با کارکنان، از درک متقابل برخوردار نیستند

بزرگترین چالشی که درباره‌ی درک متقابل در محیط‌ کار دچار آن می‌شوید مربوط به نوع نگاه رئیس‌تان به شماست. به این توجه کنید که رئیس‌تان شما را همچون یک انسان می‌بیند یا یک ماشین پول‌ساز؟ آیا به نحوه‌ی کار‌ کردن شما توجه می‌کند یا فقط روی میزان کار شما تمرکز دارد؟ و نکته‌ی مهم‌تر اینکه فقط بازدهی شما برایش مهم است یا به مشکلاتی که شما در حین انجام کار و در محل کارتان با آنها دست به گریبان هستید هم توجه می‌کند؟ در واقع بیش از نیمی از افراد کارشان را به خاطر نوع رابطه‌ با رئیس‌شان ترک می‌کنند چون حس می‌کنند که رئیس‌شان به آنها فقط به چشم یک ماشین تولید سرمایه و پول نگاه می‌کند. این موضوع بسیار مهم است. به همین دلیل است که سازمان‌هایی که سیاست‌های هوشمندانه دارند، همیشه مطمئن می‌شوند که مدیران‌شان می‌توانند بین افراد و حرفه‌ی آن‌ها تعادل ایجاد کنند. این افراد همان رؤسایی هستند که وقتی کارکنان‌شان دچار چالش می‌شوند با آنها همکاری می‌کنند. البته در طرف مقابل کارفرمایانی هم وجود دارند که فقط و فقط مراقب نرخ گردش مالی بالا هستند و چیزی جز عملکرد شما برای‌شان مهم نیست. اما موضوع این است که هیچ‌کس در روز بیشتر از ۸ ساعت نمی‌تواند کار کند، مخصوصا برای کسی که به شخصیت کارکنانش و مشکلات‌ آنها اهمیت نمی‌دهد.
شرکت‌هایی که متوجه زحمات کارمندان نیستند یا پاداش مناسبی برای‌شان در نظر نمی‌گیرند







خیلی از کارفرمایان به اهمیت قدرت تشویق در بالا رفتن راندمان کاری کارکنان‌شان توجه نمی‌کنند و نمی‌دانند (یا نمی‌خواهند قبول کنند) که چقدر این موضوع می‌تواند در روحیه‌ی کارمند مؤثر باشد. مخصوصا زمانی‌ که پای کارمندانی وسط باشد که به طور خودکار نسبت به کار خود احساس مسئولیت می‌کنند و کارشان را بدون تشویق هم خوب انجام می‌دهند. اما دقیقا همین کارمندانی که تمام‌مدت و سخت کار می‌کند کسانی‌ هستند که دوست دارند از آنها قدردانی شود و این خوشحال‌شان می‌کند. به همین دلیل چه بهتر که مدیران همیشه با کارمندان خود در تعامل باشند، تا بفهمند چه چیزی به‌عنوان تشویق برای کارکنان‌شان حس خوب ایجاد می‌کند و به همان نسبت برای‌شان پاداش مناسب در نظر بگیرند. این کار باعث می‌شود که کارمندان انگیزه‌‌ی لازم را پیدا کنند تا همچنان با بهترین راندمان، به کارشان ادامه دهند. فقط زمانی این اتفاق خواهد افتاد که مدیر کار خود را درست انجام دهد و نسبت به ارتباط مؤثر با کارکنان توجه لازم را داشته باشد. مدیران باید توجه داشته باشند که برای بعضی از کارمندان افزایش حقوق و برای برخی دیگر قدردانی از زحمات‌شان در حضور همکاران دیگر بهترین پاداش است و یک مدیر باهوش این موضوع را به‌ خوبی تشخیص می‌دهد.


شرکت‌هایی که در آنها صمیمیت بین کارکنان و سرگرمی وجود ندارد

ارتباطات اجتماعی قوی، بخش جدایی‌ناپذیر یک محیط‌ کار سالم است. افرادی که با همکاران خود روابط صمیمی‌تری دارند کمتر بیمار می‌شوند و احتمال افسردگی‌شان هم کمتر است، سرعت یادگیری‌ این افراد بالا می‌رود و حضور ذهن‌ بیشتری دارند، معمولا چنین افرادی می‌توانند بزرگ‌ترین کارها را به ساده‌ترین روش انجام دهند. درباره‌ی سرگرمی هم همین‌طور است، وجود سرگرمی افراد را در برابر فرسودگی محافظت می‌کند و شرکت‌های بزرگ و موفق اهمیت این موضوع را می‌دانند. آنها به کارمندان اجازه می‌دهند در محیط کار کمی راحت‌تر باشند، این کارفرمایان سعی می‌کنند سخت‌گیری‌های بی‌مورد نداشته باشند تا محیط‌ کاری را از یک محیط خشک و خسته‌کننده به محیطی صمیمی تبدیل کنند تا کارمندان دوست داشته باشند بیشتر وقت خود را در محیط‌کارشان بگذرانند و از آن فراری نباشند. گوگل یکی از این شرکت‌هاست که همواره سعی می‌کند محیطی سرگرم‌کننده برای کارکنان خود ایجاد کند (غذای رایگان، سالن بولینگ، کلاس‌های تناسب‌اندام). گوگل یک ایده‌ی ساده دارد؛ مدیران گوگل اعتقاد دارند:
«اگر کارتان سرگرمی شما باشد، نه‌‌تنها آن‌ را بهتر انجام می‌دهید، بلکه تمایل دارید ساعت‌های بیشتری هم کار کنید.»


شرکت‌هایی که قوانین احمقانه دارند

شرکت‌ها به قوانینی نیاز دارند که قابل اجرا باشند. پس کارفرمایان نباید برای ایجاد نظم، هر نوع قانون کوته‌بینانه‌ای را به هر قیمتی برای کارکنان خود وضع‌ کنند. این قوانین می‌تواند شامل هدف‌گذاری‌ها و سیاست‌های متعصبانه یا تحمیل کردن قوانین غیرضروری به کارمندان باشد، قوانینی که حتی می‌تواند کارمندان را بسیار آزار دهد. زمانی‌‌ که کارمندان سخت‌کوش حس‌ کنند مثل یک برده زیر سلطه‌ی یک دیکتاتور قرار گرفته‌اند، در فکر پیدا کردن کار دیگری برای خود خواهند بود چون هیچ‌کس دوست ندارد از سخت‌کوشی او سوءاستفاده شود.

شرکت‌هایی که کارمندانش به‌ هم کمک نمی‌کنند



اینکه شما در انجام کارتان از کسی کمک بگیرید یا اینکه مسئولیت‌های خودتان را گردن کس دیگری بیندازید، با هم تفاوت دارند. بنابراین یک رئیس خوب باید این دو را از هم تشخیص دهد و وقتی برای شما مشکلی در روند کارتان پیش می‌آید فقط شما را مسئول مشکل مورد نظر نداند، رئیس شما باید سعی کند در حل معضلی که گریبانگیرتان است به شما کمک کند. پژوهش‌ها نشان می‌دهند اگر مدیران از کارمندان خود پشتیبانی کنند و تیم کاری خوبی تشکیل دهند، اعضا همیشه تمایل دارند به‌ هم کمک کنند و در نتیجه نسبت به انجام کارشان تعهد بیشتری از خود نشان می‌دهند.

شرکت‌هایی که فکر افراد را محدود می‌کنند

گوگل به کارمندانش این اختیار را داده است که حداقل ۲۰٪ از زمان کارشان را به فکر کردن درباره‌ی ایده‌های‌شان اختصاص دهند؛ در رابطه با دورنمای کاری این شرکت فکر کنند و به آنچه که به ذهن خلاق‌شان می‌رسد بها بدهند. پروژه‌های جذابی مثل جی‌میل نتیجه‌ی همین خلاقیت است. همین نکته جی‌میل را به یکی از مهمترین ساخته‌های این شرکت تبدیل کرده‌ است و تأثیرات بسیار بزرگی روی کاربران گوگل گذاشته است. کارکنان خلاق افراد مشتاقی هستند و از فرصت‌هایی که به آنها داده می‌شود استفاده می‌کنند، این افراد ایده‌های خلاقانه‌‌ی خود را برای بهبود بهره‌وری کار پرورش می‌دهند و با این روش به دنبال رضایت شغلی هستند. هرچند همیشه مدیرانی وجود دارند که افراد را به لحاظ کاری محدود کنند، این مدیران تصور می‌کنند اگر اجازه دهند افراد، ایده‌ها و افکار خود را دنبال کنند میزان بهره‌وری آنها کاهش می‌یابد ولی این ترس کاملا بی‌اساس است. مطالعات نشان داده‌اند افرادی که فضای شغلی و آرامش روانی کافی برای افکار کاری خود دارند و می‌توانند احساسات و غریزه‌ی خود را در جریان کارشان دنبال‌ کنند، حالت خوشحالی و شادابی ذهنی‌شان ۵ برابر حالت نرمال است.

شرکت‌هایی که مدیرانش هنر گوش‌ دادن را بلد نیستند

زمانی‌ که کارمندان حس می‌کنند مدیران‌‌شان، خود را به آنها نزدیک می‌دانند، از آنها حمایت‌ می‌کنند و به آنها گوش‌ می‌دهند، عملکردشان بهتر می‌شود. این ارتباط باعث می‌شود افراد دوست داشته باشند در روند کارشان چیزهای مختلف مربوط به کار را تجربه‌ کنند. این نوع عملکرد به نوبه‌ی خود منجر به کسب نتایج بهتر می‌شود. اگر ارتباط مدیران و کارمندان از حد گزارشات معمول کاری فراتر نرود و تلاش کارکنان برای پرسیدن سؤال از کارفرمایان و یا ارائه پیشنهاد به آنها با استقبال مواجه نشود محیط‌ کار به راحتی تبدیل به یک محیط‌کار بی‌رحم خواهد شد.
سازمان‌هایی که فشار کاری بالا و در نتیجه محیط‌کاری بی‌رحمی دارند، ۵۰٪ بیشتر از سازمان‌هایی که از کارمندان خود حمایت می‌کنند و به آنها اهمیت می‌دهند، برای مراقبت‌های بهداشتی کارکنان خود زمان و هزینه صرف می‌کنند. گزارش‌های مراکز پزشکی نشان می‌دهد، ۸۰٪ از حوادث مربوط به محل‌ کار به خاطر استرس در محیط‌‌کاری بی‌رحم است. سازمان‌هایی با این نوع محیط‌‌ کاری، غالبا خلاق و ایده‌پرداز نیستند و در چنین محیط‌های کاری ارتباط کارمندان معنای واقعی خود را از دست داده است در حالی‌که شرکت‌های با محیط‌کاری مطلوب‌تر که کارمندان‌شان از آزادی عمل مناسب‌تری برخوردارند و ارتباط خوبی با یکدیگر دارند حتی با ۴۰٪ سود سهام پایین‌تر، گردش مالی‌شان تقریبا ۵۰٪ بیشتر است.




حالا که نشانه‌های یک محیط‌کار بی‌رحم را می‌دانید می‌خواهم سؤالی مطرح کنم: اگر در یک محیط‌کار بی‌رحم کار می‌کنید اقدام بعدی‌تان چیست؟ آیا کارتان را ترک می‌کنید؟ جواب این سؤال با خود شماست. من فقط می‌توانم بگویم با تمام توضیحاتی که داده شد باز هم خیلی دقیق نمی‌توان گفت عواقبِ بدِ جسمی و روحی این نوع محیط‌‌های کاری چیست. شاید شما جزو آن‌ دسته از افراد فداکار باشید که به خاطر خانواده‌تان یا هر مسئله‌‌ی دیگری تصمیم بگیرید که کارتان را ترک نکنید؛ اما به شما توصیه می‌کنم درباره‌ی چیزی مثل سلامتی (که اگر از بین برود دوباره به راحتی به‌دست نمی‌آید) ریسک نکنید.
اگر تجربه‌ای در زمینه‌ی موضوع این مقاله دارید با ما در بخش نظرات به اشتراک بگذارید تا به همان اندازه که امیدواریم شما از این مقاله بهره‌ برده باشید ما هم بتوانیم از شما یاد بگیریم.




برگرفته از: linkedin


https://www.chetor.com/27526-%d9%85%...1%d8%ad%d9%85/