خیلی از شرکت‌ها واقعا می‌خواهند فرهنگ نوآوری را در سازمان خود ایجاد کنند، فرهنگی که کارمندان را به پذیرفتن خطراتی تشویق می‌کند که به خلق محصولات جدید منجر می‌شود. اما اکثر مدیران ارشد نمی‌دانند دقیقا چطور می‌توان به چنین فرهنگی دست پیدا کرد و همین باعث می‌شود در رسیدن به ابتکارات جدید ناکام بمانند. این مقاله را بخوانید تا با ۵ راهکار برای ایجاد فرهنگ نوآوری در سازمان‌ها، آشنا شوید.

جالب اینجاست، چیزی که آنها را عقب نگه می‌دارد، تمرکز‌شان بر فرهنگ سازمانی است. آنها فقط به چشم‌انداز کُلی فکر می‌کنند، در حالی که باید تغییراتی را پایه‌ریزی کنند که به ایجاد این چشم‌انداز کمک کند. فرهنگ، تأثیر مستقیم رفتارهای مشترک است و در نتیجه، برای رسیدن به فرهنگ نوآوری رفتارهای نوآورانه‌ باید در اولویت قرار داشته باشند. شما با تبدیل شدن به فردی خلاق‌ و تکیه بر نوآوری، فرهنگ را تغییر می‌دهید نه برعکس.

همینطور که جان کاتزنبَچ (Jon Katzenbach) نوشته است، شرکت‌ها باید بر تغییر چند رفتار اساسی و کلیدی تمرکز کنند. «تعداد کمی از رفتارهای مهم هستند که اگر توسط تعداد زیادی از افراد انجام شوند، تأثیر مهمی بر فرهنگ سازمانی می‌گذارند.» به‌کارگیری ۵ رفتاری که در ادامه‌ی این مقاله می‌آوریم، می‌توانند به سازمان شما برای رسیدن به این امر کمک کند.
۱. در تمامی بخش‌های سازمان‌تان فرهنگ همکاری ایجاد کنید


نوآوری، یک کار تیمی است و نیازمند ایجاد همکاری بین واحد‌های کاربردی و تجاری در درون سازمان و همینطور مشارکت با شرکای خارج از سازمان است. پیدا کردن بهترین منابع و افراد بیرون و درون سازمان و ادغام آنها با هم، مُهر تضمینی بر داشتن نوآوری موفقیت‌آمیز است.
برای پیدا کردن بهترین راه‌حل درون‌سازمانی، باید از تمامی بخش‌های تخصصی که در سازمان‌تان وجود دارند نهایت استفاده را ببرید. یعنی باید ظرفیت‌های مختلف را از سراسر سازمان جمع‌آوری کنید و این وقتی افراد به تنهایی کار می‌کنند اتفاق نمی‌افتد.




همکاریِ خارج از سازمان هم به همان اندازه از اهمیت برخوردار است. بیرون از سازمان شما میلیون‌ها استعداد و فرصت وجود دارد. اگر بتوانید آنها را به سمت خود بکشانید، یک مزیت رقابتی مهم ایجاد خواهید کرد. بهترین راه‌حل این است که برای ایجاد محصولات پیشرفته و جدید با مشتریان‌تان همکاری کنید.

۲. نوآوران درون‌سازمانی‌ را شناسایی کرده و به آنها انگیزه دهید








نوآوران درون‌سازمانی، افرادی با طرز تفکر خلاق و نوآورانه هستند که در سازمان‌های بزرگ کار می‌کنند و این قابلیت را دارند که از منابع شرکت مانند، کانال‌های ارتباطی، برند و دانش بازار برای تقویت هر چه بیشتر تفکر نوآورانه‌ی خود استفاده کنند. برای ایجاد موفقیتِ نوآوران باید تلاش‌های نوآورانه‌ی آنها را شناسایی کنید و به آنها بها دهید. در اینجا سه معیار یا سنجه نقش اساسی ایفا می‌کنند.
اولین آنها شاخص‌های مقدم یا اولیه (leading indicators) هستند (یعنی شاخص‌هایی که پیش از سایر شاخص‌ها تغییر می‌کنند و تغییر شاخص‌های دیگر به آنها وابسته است)، مانند درصد تعداد کارمندانی که در فرآیندهای نوآورانه آموزش دیده‌اند یا اندازه‌ و قوّت همکاری و همیاریِ درون‌سازمانی. دومین معیار، فرآیند نوآوری را مورد سنجش و بررسی قرار می‌دهد. چند ایده‌ی جالب در خط تولید خود دارید؟ آیا سبد سرمایه‌گذاری‌های شما متعادل و مستحکم است؟ آیا ایده‌های‌تان را به سرعت تجاری‌سازی می‌کنید؟ و در‌ آخر، شاخص‌های مؤخر یا انتهایی (lagging indicators) هستند (شاخص‌هایی که بعد از سایر شاخص‌ها و در نتیجه‌ی تغییر آن‌ شاخص‌ها تغییر می‌کنند)، اما جالب است که بر خلاف اسم‌شان، همه اول به همین شاخص‌ها توجه می‌کنند. این شاخص‌ها، بر درآمد حاصل از محصولات جدید، تاثیر نوآوری بر سود‌دهی و تأثیر نوآوری بر برند تمرکز می‌کنند.
با استفاده از این معیارها، افراد خلاق را شناسایی کرده و به آنها انگیزه دهید. شما باید این افرادی را به گونه‌ای مورد تشویق قرار دهید که همه متوجه کار ارزشمند این نوآوران بشوند. پاداش مادی فکر خوبی است، اما چون به صورت خصوصی ارائه می‌شود، دیگران آن را نمی‌بینند. ولی اگر به فردی به خاطر اینکه در پروژه‌ای خلاق و جدید همکاری داشته، ترفیع بدهید، کارمندان دیگر هم متوجه می‌شوند. همچنین این کار نشان می‌دهد که مدیران سازمان به افرادی که برای سازمان ارزش ایجاد می‌کنند، بها می‌دهند.


۳. بر سرعت و چابکی تأکید کنید

نوآوری زمانی اتفاق می‌افتد که افراد سریع عمل کنند. این بدین معنی نیست که محصولات را با عجله توسعه دهیم. به منظور نوآوری باید برای تحقیق و جمع‌آوری اطلاعات وقت بگذاریم و سپس برای سرمایه‌گذاری بیشتر یا تغییر مسیر دادن، تصمیمات هوشمندانه بگیریم.
به نظر می‌رسد استارتاپ‌های موفق این موضوع را به طور غریزی می‌دانند و همین به کارشان سرعت می‌بخشد و آنها را از شرکت‌های بزرگ‌تری که منابع خیلی بیشتری در اختیار دارند جلو می‌اندازد. شرکت‌های بزرگ هم باید از روش‌هایی برای شناسایی سریع ایده‌ها و سپس تبدیل آنها به ایده‌های تجاری استفاده کنند.

۴. مانند سرمایه‌گذاران ریسک‌پذیر فکر کنید



سرمایه‌گذارانی که اهل ریسک هستند، بر ایده‌های بزرگی تمرکز می‌کنند که ارزش ریسک کردن دارند. شما هم باید همین کار را انجام دهید. وقتی ایده‌ی جدیدی به ذهن‌تان می‌رسد، اول از خودتان بپرسید آیا این ایده می‌تواند تفاوت مهمی در بازار ایجاد کند یا نه. اگر اینطور نیست، آن را به شخص دیگری که در بخش عملیاتی سازمان کار می‌کند ارجاع دهید، چون به هر حال ایده‌ی خوبی است، اما به درد شما نمی‌خورد، چرا که شما به دنبال ایده‌های خیلی بزرگ‌تر هستید.
وقتی ایده‌ای می‌یابید که دقیقا همان چیزی است که دنبالش بودید، سؤال بعدی‌ای که در طرز فکر سنتی مطرح می‌شود این است که خطرات آن چیست؟ خیلی از شرکت‌ها در همین‌جا متوقف می‌شوند، چون مدیران معمولا می‌گویند: «ما تا کنون چنین کاری انجام نداده‌ایم.» یا «این تغییر بزرگی در روش کاری ما ایجاد می‌کند.» اما سؤالاتی که در اصل باید در رابطه با این نوع ایده‌ها پرسیده شوند اینها هستند: «برای رسیدن به این نوآوری، از کدام چالش‌ها باید عبور کنیم؟ کدام یک از این چالش‌ها، ایده را نابود می‌کنند؟ چطور می‌توانیم آنها را کمتر کنیم؟»

۵. بین کارایی عملیاتی و نوآوری تعادل برقرار کنید

بعضی کارشناسان فکر می‌کنند شرکت‌های بزرگ نمی‌توانند بر نوآوری‌های بَراَفکن (مُخل یا تحول‌آفرین) (disruptive innovation) فائق آیند، حتی اگر از نظر عملیاتی بدون نقص باشند. اما حقیقت این است که آنها نه تنها می‌توانند، بلکه باید این کار را انجام دهند. در واقع همین تنش و فشار ناشی از ایجاد تعادل بین عملیات کسب‌و‌کار و نوآوری است که در دنیای امروز باعث رسیدن به موفقیت واقعی می‌شود. آماری که اخیرا توسط شرکت PwC از مدیران سراسر دنیا به دست آمده (PwC survey of CEOs) نشان می‌دهد که ۶۴ درصد از مدیران فکر می‌کنند که نوآوری و کارایی عملیاتی هر دو به یک اندازه اهمیت دارند. شرکت‌ها ثابت کرده‌اند که می‌توانند به تعالی یا کارایی عملیاتی دست پیدا کنند و سوددهی را بالاتر ببرند و درآمد را از محصولات فعلی افزایش دهند و در همین حال نیز محصولات جدیدی را ایده‌پردازی کرده و توسعه دهند که در بازارهای‌شان تحول ایجاد کند. در حقیقت نوآوری می‌تواند سپر محافظ شرکت شما در برابر اخلال‌ها و تحول‌هایی باشد که در بازارها رخ می‌دهد. نویسندگان، چارلز اورِیلی و مایکل تاشمن، سال‌هابه ترویج ایده‌ی مدیران دو مهارتی (ماهر در کارایی عملیاتی و ماهر در نوآوری) در شرکت‌هایی مانند فوجی پرداخته‌اند که در عصر عکاسی دیجیتال که حتی شرکت‌هایی مثل کُداک هم از شتاب تحولات جا ماندند، توانست به رشد و پیشرفت خود ادامه دهد.

البته، همه‌ی افرادی که در سازمان شما مشغول به کار هستند، این آمادگی را ندارند که همین امروز رفتارشان را تغییر دهند و باید صبور باشید. اما شرکت‌هایی که فرهنگ نوآوری را در سازمان خود ایجاد می‌کنند، دست روی دست نمی‌گذارند تا نوآوری خودش رخ دهد. بلکه مدیران آنها خود آستین بالا می‌زنند و به کارمندان در عمل نشان می‌دهند که رفتارهای نوآورانه چه ارزش غیرقابل انکاری برای سازمان به ارمغان می‌آورد و بدین ترتیب طولی نمی‌کشد که دیگران نیز دنباله‌روی آنها می‌شوند.




برگرفته از: strategy-business.com



https://www.chetor.com/16996-%db%b5-...5%d8%a7%d9%86/