می‌خواهید حسابی موفق شوید؟ واقعا پولدار شوید؟ پس این فرصت کوچک سرمایه‌گذاری، که گوشه‌ی این روزنامه آگهی شده را چِک کنید. چیز خاصی نیست. سرمایه‌گذاری ساده‌ای است. تنها کاری که باید بکنید این است که رسما تمام پولتان را بدهید دستشان. در حالت خوبش، بعد از یک سال، شاید پولتان چند درصد زیادتر شد. در حالت بد؟ ممکن است هر روز کل پولتان را بخورند، تازه کنترل چندانی هم بر این سرمایه‌گذاری ندارید. اگر می‌خواهید راه پولدار شدن را بدانید همراه ما باشید.

حالا حاضرید پولتان را در حلق چنین سرمایه‌گذاری‌ای بریزید؟ صد سال سیاه.
با این حال روزانه میلیون‌ها نفر این کار را انجام می‌دهند: آنها هر روز برای کسان دیگری کار می‏‌کنند.
صد البته که این مقایسه کمی هم مع‌الفارق است. تا روزی که اخرج نشوید حقوق می‌گیرید، اما وقتی برای کسی کار می‌‏کنید، حالت خوب‌تان همیشه سقف دارد – این درست که هر از چند گاهی حقوق‌تان افزایش می‏‌یابد، اما در بهترین حالت بیشتر از ۳ یا ۴ درصد گیرتان نمی‌آید.

اما حالت بدتان همیشه نامحدود است، زیرا با اخراج شدن و ترک شغل، حقوق‌تان می‌پرد و تازه وقت، تلاش و فداکاری‌هایی که روی این کار گذاشته بودید هم همراه با حقوق به ملکوت اعلی می‌پیوندند.




پس حالت خوب‌تان حسابی محدود است و حالت بدتان نامحدود.
سرمایه‌گذاری از این بدتر سراغ دارید؟
غلت زدن در ثروت





اگر به سرتان زده که واقعا پولدار شوید، دنبال راه دیگری باشید، چون کار کردن برای دیگران شما را به آنجا نخواهد رساند. حرف من را همین‌جوری قبول نکنید، ببینید آمارهای دولت چه می‌گویند:
می‌خواهم شما را با جایی آشنا کنم که شوخی و خنده در آنجا خواهد مُرد. یعنی «اداره‌ی مالیات». این اداره، آمار عجیبی از گزارش‌های مالیاتی مربوط به ۴۰۰ نفر را منتشر کرده که بنا به گفته‌ی آنها بزرگ‌ترین درآمد مشمول مالیات مابین سال‌های ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۹ را داشته‌اند. یا به زبان آدمیزاد، «۴۰۰ نفر که تا خرخره در پول غرق‌اند.»
در سال ۲۰۰۹ برای ورود به لیست ۴۰۰ نفره‌ی درآمد مشمول مالیات، ۷۷/۴ میلیون دلار لازم داشتید (یعنی با این پول فقط وارد لیست می‌شدید؛ چون میانگین درآمد هر یک از اعضای این لیست ۲۰۲/۴ میلیون دلار بود).
اما اینها را ول کنید. نکته‌ی جالبش این است که این ۴۰۰ نفر این پول‌ها را چطور درآورده‌اند:

  • از حقوق و مزایا : ۸/۶ درصد
  • بهره: ۶/۶ درصد
  • سود سهام: ۱۳ درصد
  • شراکت و شرکت‌داری: ۱۹/۹ درصد
  • افزایش ارزش سرمایه (یا سود سرمایه): ۴۵/۸ درصد

چند تا نتیجه‌گیری تابلو از این آمار می‏‌کنم:

  • حقوق گرفتن آدم را واقعا پولدار نمی‌کند.
  • «درآمد» حاصل از سرمایه‌‌گذاری‌های مطمئن، آدم را واقعا پولدار نمی‌‏کند.
  • سرمایه‌گذاری روی سهام شرکت‌های بزرگ، آدم را واقعا پولدار نمی‌کند.
  • داشتن یک یا چند کسب و کار، نه تنها زیربنای مستحکمی برای ثروت می‌سازد، بلکه ممکن است روزیثروت بادآورده‌ی عظیمی برایتان بیاورد و «واقعن» پولدارتان کند.


به اداره‌ی مالیات اعتماد ندارید؟ خیلی خب. بروید لیست ۱۰ میلیاردر برتر جهان را از سایت فوربس بخوانید. اینهم لینکش. افرادی مثل گیتس، بافِت، الیسون، کُخ، والتون و اَدلسون تمامشان کارآفرین هستند (راستش را بخواهید من ۲۰۰ نفر اول را نگاه کردم و نتوانستم داخلش یک نفر کارمند پیدا کنم، بعدش هم خسته شدم و وِلش کردم).
پس تا اینجا مشخص شد که رسیدن به ثروت خیلی زیاد، نتیجه‌ی سرمایه‌گذاری روی خود و دیگران، ریسک‌پذیری، انجام دادن صد تا کار کوچولوی درست… و در نهایت انجام دادن یکی دو تا کار بزرگِ خیلی درست است.
اما اگر آن یکی دو تا کار بزرگ را خوب انجام ندهید چه؟ خود این هم یکی از راه‌های واقعا پولدار شدن است.
ثروت در نوع زندگی



من با صدها کارآفرین سر یک قضیه صحبت کرده‌ام و تک تکشان یک عکس‌العمل مشابه داشتند. وقتی فقط راجع به بخش مالیِ کارآفرین بودن صحبت می‏‌کردیم – یعنی بی‌خیال استراتژی‌ها، درآمدها، عرضه‌ی اولیه سهام، نقد کردن می‌شدیم – ذوق می‌کردند، اما تصاویرشان کارتونی نمی‌شد.
اما تا راجع به زندگی کارآفرینی صحبت می‏‌کردیم – درباره‌ی اینکه کارآفرین بودن چه حسی دارد و این جور حرف‌ها – ناگهان روی سرشان هاله سبز می‌شد. شروع می‌کردند به حرف زدن راجع به چالش‏‌ها، مسئولیت‌ها، حس مأموریت داشتن، حس هدفمند بودن، حس رضایت از انجام کارها و حس هیجانِ کار کردن با و برای تیمی که واقعا تیم است، حس قشنگ شکوفایی قدرت و احاطه پیدا کردن بر سرنوشت… .
هر دفعه که با هر کدامشان صحبت می‌کنم همین اتفاق می‌افتد. عین بچه‌هایی می‌شوند که بند کفششان را خودشان می‌بندند و بی‌نهایت رؤیا در سر و چُس‌مثقال پول در جیب‌شان دارند. صورتشان شروع می‌کند به گُل انداختن.
کارآفرین موفقی مثل جوئل گسکوین، که کمک کرد Buffer از پروژه‌ای شخصی به کسب‌وکاری تبدیل شود که دور و برش را تیمی از آدم‌های با استعداد بگیرند و درآمدی واقعی کسب کند، صورتش گُل انداخت.
کارآفرین گولاخ دیگری نظیر اسکات دُرسی، کسی که ExactTarget را از توی گاراژ خانگی به بیرون هدایت کرد، سهامش را عرضه کرد و رساندش به SalesForce.com، صورتش گُل انداخت.
اسکات دُرسی با هر کارآفرینی که ملاقات می‌کنم، صحبت که به کارآفرین بودن می‏‌رسد صورتش گُل می‌اندازد چون حس می‌کند زنده‌ است، حس ‌می‌کند برنامه‌ی زندگی‏‌اش را خودش تنظیم می‌کند، تصمیم‌هایش را خودش می‏‌گیرد، اشتباهاتش را خودش مرتکب می‌شود – در یک کلام، آسمان را به عنوان محدوده‌ . قلمرو خود در نظر می‏‌گیرد، آن هم نه فقط از بابت مالی، بلکه از نظر شخصی (که از من بپرسید می‌گویم دومی مهمتر هم هست).
در این راه، فارغ از سود مالی، حس پولداریِ واقعی به آدم دست می‌‏دهد. یعنی اگر ثروت و درآمد را هم بگذاریم کنار، این افراد حس می‏‌کنند واقعا پولدارند.
«واقعنِ واقعن» پولدار شدن



به همین دلیل، تنها راه واقعا پولدار شدن از نظر مالی و واقعن پولدار شدن از نظر شخصی، به راه انداختن کسب‌وکار خود است. حتی اگر چیزی جانبی باشد. حتی اگر کمی بیشتر از سرگرمی بهش نگاه کنید.

چه دلیلی دارید که این کار را نکنید؟ هیچ دلیلی. لازم نیست همین امروز از سر کارتان استعفا بدهید، در واقع نباید این کار را بکنید (یکی از بهترین راه‌ها برای پایین آوردن ریسک این است که در حین پایه‌ریزی موفقیت آتی، فعلا به شغل تمام‌وقت‌تان بچسبید). در ثانی، راه‌اندازیِ خودِ کار، چیز چندان سختی هم نیست؛ یک روزه از پسش برمی‌آیید.
معامله‌ی فعلی‌ شما با زندگی، از این قرار است: در ازای آزادی کمتر، کنترل کمتر و حس خودشکوفایی کمتر، هر روز می‌روید و برای شخص دیگری کار می‌کنید. حالت خوب‌تان همیشه سقف دارد و حالت بدتان نامحدود است.
حالت بد کارآفرینی هم نامحدود است، اما در عوض، کسانی که دل به دریا می‌زنند، می‌توانند از حالت خوبِ امکان دستیابی به ثروت نامحدود و حالت خوبِ بهبود وضعیت شخصی نامحدود، نهایت لذت را ببرند.
شانسی به خودتان بدهید. سعی کنید «واقعنِ واقعن» پولدار شوید، اینجوری شاید زورتان به این رسید که فقط «واقعا» پولدار شوید.
هر چه باشد، یک «واقعا» از دو تا «واقعن» هم دستاورد بدی نیست – تازه افتخارش به این است که آن را با شرایط خودتان به دست آورده‌اید.
اگر دوستان و خانواده‌ فکر می‌کنند که از روی خُل‌وضعی و دیوانگی به راه‌اندازی کسب‌وکاری اقدام کرده‌‌اید، این مقاله را نشان‌شان بدهید. اگر راجع به راه‌اندازی کسب‌وکاری فکر کرده‌اید و بهتان می‌گویند مغزتان تاب برداشته، این مقاله را نشان‌شان بدهید.
اگر آدم‌های دور و برتان متوجه نمی‏‌شوند که شانس دادن به خود، چطور می‌‏تواند منجر به شکوفایی شخصی بشود، این یکی را برایشان بخوانید.
بعد سفرِ کارآفرینی‌تان را شروع کنید، حتی از جاهای کوچک و مطمئن. هر قدمی که به جلو بردارید، شما را به حداقلِ «واقعا پولدار شدن» نزدیک می‏‌کند – و شاید، فقط شاید، به «واقعنِ واقعن پولدار شدن» – و به‌تان اجازه می‌دهد به گروهی از آدم‌ها بپیوندید که به سبک و سیاق خودشان زندگی می‏‌کنند.
کدام آدم‌ها؟ کارآفرین‌ها. شما هم یکی از آنها بشوید.
این بهترین سرمایه‌گذاری‌ای است که می‌‏توانید انجام بدهید، زیرا روی خودتان سرمایه‌گذاری می‌‏کنید.



برگرفته از: inc



https://www.chetor.com/197-%d8%aa%d9...4%d8%af%d9%86/