لازم نیست تمام تعارضات محیط کاری به دادگاه کشیده شوند. در خیلی از موارد، وجود فردِ سومی به‌عنوان میانجی می‌تواند به حل اختلاف و رسیدن به آتش‌بس کمک کند. فایده‌ی این کار صرفه‌جویی در زمان و هزینه، رسیدن به راه‌حل دلخواه و حفظ اسرار شرکت است.

فرد میانجی می‌تواند راه‌حل‌هایی پیش روی کارفرما و کارمند قرار دهد که رسیدن به آنها در دادگاه بعید به نظر می‌رسد. اما در خیلی از موارد کارفرماها از روش میانجی‌گری استفاده نمی‌کنند و در نهایت مرافعه را به دادگاه می‌کشانند و متأسفانه با این کار تعارض را افزایش می‌دهند. این مقاله را بخوانید تا با اهمیت مدیریت تعارض در سازمان آشنا شوید.
بهترین زمان برای استفاده از میانجی و مدیریت تعارض، اولین باری است که این مشکل دیده می‌شود. ممکن است اختلاف به خاطر اجرایی نکردن یک سری توافقات یا بر سر مالکیت فکری باشد یا هر دلیل دیگری. به هر حال بهترین کار این است که در همان اولین مراحل بروز مشاجره دست به عمل زد و قبل از اینکه هر دو طرف هزینه و زمان زیادی برای مسائل قانونی صرف‌کنند و راه را بر هر گونه میانجی‌گری ببندند، به دنبال راه‌حلی منطقی، سریع و کم‌هزینه بود. افراد حرفه‌ای در بخش منابع انسانی می‌توانند میانجی‌‌ شوند. به هر حال، حتما همه‌ی شما این تجربه را داشته‌اید که چطور دامنه‌ی اختلافات می‌توانند وسیع و وسیع‌تر شود و بهتر است مشکل به‌‌وجود آمده را زودتر حل‌و‌فصل کرد.



سرعت عمل

برخلاف دادخواهی که سال‌ها وقت، انرژی و منابع شما را به خود اختصاص می‌دهد، میانجی‌گری خیلی سریع نتیجه می‌دهد، البته به شرطی که هر دو طرف درگیر در تعارض برای آشتی آماده باشند. کمیته‌ی فرصت‌های شغلیِ برابر (EEOC) در ایالات متحده، در دهه‌ی ۹۰ میلادی، میانجی‌گری را ایجاد کرد و در نتیجه زمان رسیدن به راه‌حل را تا ۸۰ درصد کاهش داد.
زمانی که هر دو طرف برای رسیدن به راه‌حلی از طریق میانجی‌گری آماده باشند، این فرایند بیشتر از چند ساعت طول نمی‌کشد و بین ۷۰ تا ۸۰ درصد هم شانس موفقیت دارد.




سرعتی که میانجی‌گری دارد باعث می‌شود شاهد‌های کلیدی را از دست ندهید. به‌علاوه، به‌خاطر اینکه فرایند میانجی‌گری سریع‌تر از سیستم دادگاهی است، کارمندان جزئیات را بهتر و دقیق‌تر به یاد می‌آورند. در طول سال‌هایی که ممکن است دادگاه به طول بینجامد، کارمندان ممکن است شغل‌شان را عوض کنند و از دسترس خارج شوند، در نتیجه احتمال دارد وقتی بالاخره رو‌به‌روی قاضی قرار می‌گیرید، مهم‌ترین شاهدها را از دست داده باشید.


صرفه‌جویی در هزینه



دادخواهی هزینه‌ی زیادی دارد، شما را آشفته می‌کند و باعث رنجش‌تان می‌شود. هزینه‌ی میانجی‌گری، حتی با در نظر گرفتن زمانی که برای آماده شدن می‌گذاریم، معمولا کمتر از ۱۰ درصدِ هزینه‌ی دادخواهی است.

علاوه بر هزینه‌های قانونی، دادخواهی هزینه‌های مخفی دیگری نیز دارد. به‌عنوان مثال، کارمندان به جای اینکه با تمرکز کامل مشغول به کار در شرکت باشند باید وقت و انرژی خود را به جمع‌آوری مدارک و شواهد برای دادگاه سپری کنند. حتی زمانی که کارمندان مشغول کمک به وکیل برای فراهم آوردن ملزومات پرونده نیستند، همین که ذهن‌شان درگیر تعارض ایجاد شده است، باعث کاهش بازدهی‌شان می‌شود. بگذریم از اینکه برملا شدن این اختلاف در ملاء‌عام ممکن است به اعتبار شرکت شما لطمه بزند و رابطه‌های دیگری را نیز خدشه‌دار کند.
به علاوه، در مواردی که یک طرف تعارض، کارمندی باشد که در حال حاضر در سازمان مشغول به کار است، یک نوع صرفه‌جویی دیگر نیز به وجود می‌آید؛ میانجی‌گری باعث آشتی کردن کارفرما و کارمند می‌شود که به نوبه‌ی خود در بلند‌مدت باعث وفاداری کارمندان و بهبود روحیه‌ی کاری می‌شود.
حفظ اسرار محرمانه

میانجی‌گری باعث می‌شود در مواردی مانند توافق به دست آمده، شهادت شاهدان و دیگر جزئیات در رسیدن به راه‌حل، اسرار محرمانه‌ی سازمان فاش نشوند.
به‌عنوان مثال، وقتی شکایتی در رابطه با آزار جنسی با میانجی‌گری حل شود، طرفین دیگر نگران این نخواهند بود که به مشتریان و شرکای تجاری‌شان جزئیات مسئله را توضیح دهند.
در حقیقت، قراردادهای مرتبط با میانجی‌گری تأکید مهمی بر حفظ اسرار دارند تا طرفین با خیال راحت هر چیزی را که ممکن است برای رسیدن به راه‌حل مفید باشد، با فرد میانجی در میان بگذارند.
در آخر، هیچ مدرک کتبی موجود نخواهد بود که بتواند در اختیار رسانه‌ها یا وبلاگ‌نویس‌ها قرار بگیرد. در کل، این طرفین هستند که جریان اطلاعات و نتیجه را کنترل می‌کنند.


راه‌حل دلخواه



عموما، دادگاه یک طرف را به‌عنوان بازنده و یک طرف را به‌عنوان برنده اعلام می‌کند و مبلغ چکی که بازنده باید بنویسد را مشخص می‌کند. در میانجی‌گری، هیچ محدودیتی برای رسیدن به راه‌حل مطلوب وجود ندارد.
گاهی، مهم‌ترین نتیجه هیچ هزینه‌ای ندارد. کارمند با یک عذرخواهی یا تضمین اینکه روش‌های جدید به کار گرفته خواهند شد، راضی می‌شود. در خیلی از موارد، یک فرد بی‌طرف راه‌حلی پیشنهاد می‌دهد که منافع همه را در بر می‌گیرد.
میانجیِ خوب فردی است که فراتر از مشکل فعلی را ببیند و اهداف بزرگ و بلندمدت دو طرف را در نظر بگیرد. به‌عنوان مثال، ممکن است هم کارمند و هم سازمان مایل باشند برای جلوگیری از تکرار موضوع مورد تعارض در آینده، دوره‌های آموزشی برگزار کنند. کشف چنین نتایجی که به نفع هر دو طرف است، در محیطی محرمانه منجر به رسیدن به نتایج راضی‌کننده می‌شود.

گاهی، اختلاف به حدی بالا می‌گیرد که هر کدام از طرفین فقط به برنده شدن فکر می‌کنند و در نتیجه نمی‌توانند به نتایجی که ممکن است از مذاکره به دست آید فکر کنند. به‌عنوان مثال، طرفین می‌توانند به بیانیه‌ای مشترک برای کنترل پوشش رسانه‌ای برسند یا کارفرمایی می‌تواند محدودیت‌های جدید و سخت در مورد استفاده از اطلاعات محرمانه‌ی تجاری وضع کند. همچنین باید اطمینان حاصل کنید که کارمند شما برای رقیب مشغول به کار نخواهد شد یا دیگر کارمندان و مشتریان را تحریک نخواهد کرد. خصوصا در مواقعی که کارمند مورد نظر به‌واسطه‌ی قرارداد به شما متعهد نشده باشد، رسیدن به توافق از طریق میانجی‌گری به‌شدت مفید خواهد بود.

در آخر، همه‌ی افراد نتیجه‌ای را که خودشان با کمک میانجی به آن رسیده باشند ترجیح می‌دهند. طرز فکر «ما این را ایجاد کرده‌ایم»، برای حل اختلافات هم مانند بحث‌های سیاسی جواب‌گو است. فرایند میانجی‌گری حتی ممکن است مشارکت بین کارمند و کارفرما را افزایش داده و شرایط کاری را در آینده بهبود ببخشد.
نقش منابع انسانی

اگر کارفرما در همان ابتدای بروز اختلاف خواهان رسیدن به راه‌حل از طریق میانجی‌گری نباشد، هیچ کدام از فوایدی که در بالا ذکر شد به دست نخواهد آمد. همین موضوع علت بروز پرونده‌های آشفته و دادخواهی‌های سخت و بلند‌مدت می‌شود.
به طور خلاصه باید به این نکته اشاره کنیم که بخش منابع انسانی باید اطمینان حاصل کند مدیران تمامی بخش‌های سازمان به خوبی از وجود میانجی‌‌ها در سازمان مطلع هستند.

اگر کارمندان بدانند که میانجی‌گری چقدر باارزش و با‌اهمیت است، در مواقع بروز تعارضات و اختلافات حتی یک لحظه هم برای استفاده از آن تردید نمی‌کنند. وقتی مشکلات به سرعت، به صورت محرمانه و بدون هزینه‌ی اضافی حل شوند، همه برنده خواهند بود.




برگرفته از: shrm


https://www.chetor.com/28251-%d9%85%...7%d8%b1%d8%b6/